ضرورت نمازگزاري (چرا نماز بخوانيم؟)
ضرورت نمازگزاري (چرا نماز بخوانيم؟)
ضرورت نمازگزاري (چرا نماز بخوانيم؟)
برخي از نمازگزاردن تنها تصوري عابدانه و زاهدانه دارند و نماز را وسيله اي براي کرنش و خضوع در مقابل خداوند مي دانند، بي آنکه از آثار آن در اصلاح و تربيت نفس و کنترل حيات اجتماعي بشر آگاه باشند. چنين نگرشي به دليل جداکردن ضرورت هاي نمازگزاري از روند زندگي انسان، آن را عبادتي ويژه زاهدان نشان مي دهد. به همين جهت، در اين مقاله تلاش مي کنيم با يافتن پاسخ هاي جامع و دقيق براي اين پرسش که «چرا نماز بخوانيم؟» زاويه نگرش به اين موضوع را تغيير دهيم تا با ديدي گشوده و از روي اختيار و لذت به نماز روي آوريم.
اينک به خوبي اهميت اعتقاد ديني را در زندگي انسان درک مي کنم و در خلال تمامي آزمايش ها، اين نتيجه مهم را دريافته ام که هر کس به دين و اعتقاد ديني گردن بسپارد يا با عبادتکده اي در ارتباط باشد از شخصيت انساني والاتري برخوردار است و در مقايسه با آن کس که ايماني ندارد و با عبادتي در تماس نيست، کرامت خاصي دارد.(1)
قرآن کريم نيز »ذکر خدا» را به عنوان برترين داروي آرام بخش و شفادهنده قلب ها معرفي مي کند و «نماز» را به عنوان مصداق برتر ذکر مي داند.(2) به اين ترتيب، همه آشوب ها و تشويش ها، تمامي ناآرامي ها و اضطراب ها با به پاداشتن نماز در فواصل گوناگون مهار مي شود. احساس بي ثباتي و بي اعتباري در جهان طبيعت و فناپذيري و محدوديت زندگي دنيايي و عدم پاسخگويي طبيعت به احساس نياز پايان ناپذير انسان اضطرابي هميشگي و غربتي جاودانه را بر روح انسان چيره مي گرداند. در چنين فضايي است که نماز پيوند انسان را با ذات فناناپذير برقرار مي کند و به او جاودانگي را نويد مي دهد. گويا نماز دستي برآمده از سوي انسان است به سوي آن که مي تواند پاسخگوي نياز او باشد. از اين رو، انسان به هنگام نماز طمأنينه و آرامش خود را باز مي يابد و به زندگي و حيات خود اميدوار مي گردد. مشروط بر آن که در اين سير عامل پيوند دهنده اصلي يعني «روح» غايب نباشد.
البته توجه به اين نکته لازم است که مکتب ما نقش ديگر عوامل را در کاهش و کنترل ناآرامي ها و اضطراب ها به هيچ وجه انکار نمي کند و نماز را تنها راه آرامش معرفي نمي کند. بلکه ارضاي غريزه جنسي(3) و تأمين نيازهاي اقتصادي(4) را از ديگر عوامل آرام بخش انسان مي داند.
و اين گونه نيست که به کسي که تحت فشار جنسي قرار دارد نماز را به عنوان تنها راه برطرف شدن نياز جنسي توصيه کند.(5) يا شخص گرسنه را به جاي صرف غذا به نماز دعوت کند، با اين حال امکانات محدود دنيا نيز قدرت پاسخگويي کامل به نيازهاي نامحدود انسان را ندارد و تاکنون نمونه اي ديده نشده است که بي بند و باري هاي جنسي و يا فراواني ثروت عامل غايي آرامش در انسان باشد و يا ديده نشده که مديريت اجتماعي کشورهايي که به آزادي مطلق جنسي عقيده دارند، از بهداشت رواني جامعه خود اظهار رضايت کامل کرده باشند. زيرا انسان براي رسيدن به آرامش پايدار نيازمند آن است که با قدرت برتر فناناپذير ارتباط برقرار کند و به آرامش هاي موردي و زودگذر دل نبندد.
رابطه با خداوند چنان آرامشي در وجود انسان ايجاد مي کند که نمي توان آن را با ديگر عوامل آرامش بخش، که جز نقش مقطعي ايفا نمي کنند، مقايسه نمود. به اين ترتيب نماز بدون نفي ديگر عوامل خود را به عنوان اصلي ترين بستر طمأنينه بشر جلوه گر مي سازد.
همان گونه که پيش تر اشاره شد، اضطراب ها و تنش هاي رواني از بيماري هاي مهلکي است که انسان معاصر را تهديد مي کند و به همين دليل روان تحليل گران و روان شناسان مي کوشند تا بحران هاي روحي را مهار کنند. از طرفي مهار اين پراکندگي هاي دروني شرط نخست دستيابي به نبوغ و درايت است در اين مورد، مطالعات مختلف علمي و پژوهشي و نظريه پردازي هاي گوناگوني صورت پذيرفته است که از آن جمله مي توان به پژوهش هاي گاردنر مورفي درباره متوجه ساختن انديشه و فعاليت به موضوعي معين اشاره کرد.(6)
حضور قلب، يکي از معاني بلند و رفيع نماز است که حقيقت نماز به آن بستگي دارد. به طور کلي، در اسلام نمازي معتبر است که هماره با حضور قلب باشد.انسان براي اين که در نماز حضور قلب داشته باشد، مي بايست ذهنش را با ياد خدا متمرکز کند و خود را در محضر خداوند ببيند و به اموري که با اين وضعيت مغايرت دارد، توجه نکند.
نمازگزار در هنگام نماز فکرش را در مدار تمرکز قرار مي دهد ذکر و يادش را به خداوند منحصر مي کند. بدين ترتيب، برپادارنده حقيقي نماز در عبادت روزمره خويش، با برخورداري از حضور قلب در واقع تمرکز حواس را بارها تمرين مي کند و بدين وسيله اين ويژگي نيکو را در وجود خود، نهادينه مي سازد تا با بهره گيري از آن در ديگر عرصه هاي زندگي، موفقيت را در همه ابعاد ممکن نصيب خويشتن سازد. گذشته از اين تمرکز به يک آرامش رواني احتياج دارد که نماز آن را تأمين مي کند.
انسان بي صبر و طاقت و حريص آفريده شده است. آن گاه که با مشکلي مواجه مي شود بي تابي مي کند و آن گاه که به امکاناتي دست مي يابد، از کمک به ديگران خودداري مي کند، مگر نمازگزاراني که هيچ گاه از انجام اين عبادات فروگذار نمي کنند.(المعارج: 19و20).
نمازگزار با توجه به مفاهيم والا و بلندي که در روند نمازگزاري از آن ها الهام مي پذيرد و طمأنينه و آرامشي که در پرتو ذکر خدا به دست مي آورد، به وقار و شخصيتي دست مي يابد که چون لنگري او را در تلاطم و طوفان زندگي ثبات مي بخشد.
تأمين نياز دروني و رواني انسان
اينک به خوبي اهميت اعتقاد ديني را در زندگي انسان درک مي کنم و در خلال تمامي آزمايش ها، اين نتيجه مهم را دريافته ام که هر کس به دين و اعتقاد ديني گردن بسپارد يا با عبادتکده اي در ارتباط باشد از شخصيت انساني والاتري برخوردار است و در مقايسه با آن کس که ايماني ندارد و با عبادتي در تماس نيست، کرامت خاصي دارد.(1)
قرآن کريم نيز »ذکر خدا» را به عنوان برترين داروي آرام بخش و شفادهنده قلب ها معرفي مي کند و «نماز» را به عنوان مصداق برتر ذکر مي داند.(2) به اين ترتيب، همه آشوب ها و تشويش ها، تمامي ناآرامي ها و اضطراب ها با به پاداشتن نماز در فواصل گوناگون مهار مي شود. احساس بي ثباتي و بي اعتباري در جهان طبيعت و فناپذيري و محدوديت زندگي دنيايي و عدم پاسخگويي طبيعت به احساس نياز پايان ناپذير انسان اضطرابي هميشگي و غربتي جاودانه را بر روح انسان چيره مي گرداند. در چنين فضايي است که نماز پيوند انسان را با ذات فناناپذير برقرار مي کند و به او جاودانگي را نويد مي دهد. گويا نماز دستي برآمده از سوي انسان است به سوي آن که مي تواند پاسخگوي نياز او باشد. از اين رو، انسان به هنگام نماز طمأنينه و آرامش خود را باز مي يابد و به زندگي و حيات خود اميدوار مي گردد. مشروط بر آن که در اين سير عامل پيوند دهنده اصلي يعني «روح» غايب نباشد.
البته توجه به اين نکته لازم است که مکتب ما نقش ديگر عوامل را در کاهش و کنترل ناآرامي ها و اضطراب ها به هيچ وجه انکار نمي کند و نماز را تنها راه آرامش معرفي نمي کند. بلکه ارضاي غريزه جنسي(3) و تأمين نيازهاي اقتصادي(4) را از ديگر عوامل آرام بخش انسان مي داند.
و اين گونه نيست که به کسي که تحت فشار جنسي قرار دارد نماز را به عنوان تنها راه برطرف شدن نياز جنسي توصيه کند.(5) يا شخص گرسنه را به جاي صرف غذا به نماز دعوت کند، با اين حال امکانات محدود دنيا نيز قدرت پاسخگويي کامل به نيازهاي نامحدود انسان را ندارد و تاکنون نمونه اي ديده نشده است که بي بند و باري هاي جنسي و يا فراواني ثروت عامل غايي آرامش در انسان باشد و يا ديده نشده که مديريت اجتماعي کشورهايي که به آزادي مطلق جنسي عقيده دارند، از بهداشت رواني جامعه خود اظهار رضايت کامل کرده باشند. زيرا انسان براي رسيدن به آرامش پايدار نيازمند آن است که با قدرت برتر فناناپذير ارتباط برقرار کند و به آرامش هاي موردي و زودگذر دل نبندد.
رابطه با خداوند چنان آرامشي در وجود انسان ايجاد مي کند که نمي توان آن را با ديگر عوامل آرامش بخش، که جز نقش مقطعي ايفا نمي کنند، مقايسه نمود. به اين ترتيب نماز بدون نفي ديگر عوامل خود را به عنوان اصلي ترين بستر طمأنينه بشر جلوه گر مي سازد.
پرورش تمرکز ذهن
همان گونه که پيش تر اشاره شد، اضطراب ها و تنش هاي رواني از بيماري هاي مهلکي است که انسان معاصر را تهديد مي کند و به همين دليل روان تحليل گران و روان شناسان مي کوشند تا بحران هاي روحي را مهار کنند. از طرفي مهار اين پراکندگي هاي دروني شرط نخست دستيابي به نبوغ و درايت است در اين مورد، مطالعات مختلف علمي و پژوهشي و نظريه پردازي هاي گوناگوني صورت پذيرفته است که از آن جمله مي توان به پژوهش هاي گاردنر مورفي درباره متوجه ساختن انديشه و فعاليت به موضوعي معين اشاره کرد.(6)
حضور قلب، يکي از معاني بلند و رفيع نماز است که حقيقت نماز به آن بستگي دارد. به طور کلي، در اسلام نمازي معتبر است که هماره با حضور قلب باشد.انسان براي اين که در نماز حضور قلب داشته باشد، مي بايست ذهنش را با ياد خدا متمرکز کند و خود را در محضر خداوند ببيند و به اموري که با اين وضعيت مغايرت دارد، توجه نکند.
نمازگزار در هنگام نماز فکرش را در مدار تمرکز قرار مي دهد ذکر و يادش را به خداوند منحصر مي کند. بدين ترتيب، برپادارنده حقيقي نماز در عبادت روزمره خويش، با برخورداري از حضور قلب در واقع تمرکز حواس را بارها تمرين مي کند و بدين وسيله اين ويژگي نيکو را در وجود خود، نهادينه مي سازد تا با بهره گيري از آن در ديگر عرصه هاي زندگي، موفقيت را در همه ابعاد ممکن نصيب خويشتن سازد. گذشته از اين تمرکز به يک آرامش رواني احتياج دارد که نماز آن را تأمين مي کند.
برقراري عدالت اجتماعي
دست يابي به وقار اخلاقي و شخصيتي
انسان بي صبر و طاقت و حريص آفريده شده است. آن گاه که با مشکلي مواجه مي شود بي تابي مي کند و آن گاه که به امکاناتي دست مي يابد، از کمک به ديگران خودداري مي کند، مگر نمازگزاراني که هيچ گاه از انجام اين عبادات فروگذار نمي کنند.(المعارج: 19و20).
نمازگزار با توجه به مفاهيم والا و بلندي که در روند نمازگزاري از آن ها الهام مي پذيرد و طمأنينه و آرامشي که در پرتو ذکر خدا به دست مي آورد، به وقار و شخصيتي دست مي يابد که چون لنگري او را در تلاطم و طوفان زندگي ثبات مي بخشد.
قبول نظم و انضباط
همسويي با هستي
پي نوشت :
1- عفيف عبدالفتاح طياره، روح الصلاه في الاسلام، ص 29. برگرفته از دکتر هنري لنک، کتاب بازگشت به ايمان.
2- «اقم الصلاه لذکري؛ نماز را به خاطر ياد من به پا دار.» (طه: 21)
3- «و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها». (روم:21)
4- در روايات اسلامي فقر يکي از عوامل ناآرامي ذکر شده است.
5- بلکه نماز کسي که غريزه جنسي اش را ارضا کرده است، برتر از کسي است که در اوج فشار جنسي است. پيامبر مي فرمايد: «دو رکعت نمازي که فرد متأهل مي خواند بهتر از هفتاد رکعت نماز فرد مجرد است». بحارالانوار، ج103، ص 220.
6- کاپلان- سادوک، روان پزشکي ترجمه: پورافکاري، ج1، ص553.
7- «و يسبح الرعد بحمده». (الرعد:13).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}