تمدن نوین اسلامی و چالشی به نام رفاه طلبی: به بهانه بیانیه گام دوم انقلاب
انقلاب اسلامی از ابتدا با یک نگاه جهانی شکل گرفت. هدف آن تثبیت اسلام در فضایی بود که ابرقدرت های آن روز بر طبل جدایی دین از زندگی و کاربردی نبودن ان می کوبیدند. گرچه افزایش رفاه و قدرت اقتصادی و مبارزه با فقر دغدغه امام خمینی بود؛ اما از همان ابتدا درباره آفت رفاه طلبی و دنیازدگی هشدار دادند.
تمدن نوین اسلامی و چالشی به نام رفاه طلبی: به بهانه بیانیه گام دوم انقلاب
رضیه برجیان
هدف از انقلاب
انقلاب اسلامی در ایران در واکنش به سیاستهای فرهنگی دین زدایی از جامعه که شاه در پیشگرفته بود، صورت گرفت. شعار اصلی و خواست اصلی مردم عمل به اسلام و استقلال این سرزمین از بیگانگان بود که در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تجلی یافت. رهبر انقلاب امام خمینی با بصیرت خویش از همان ابتدا مردم را به زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی «عج الله تعالی فرجه الشریف» فراخواندند و روایت «الذین یوطئون للمهدی سلطانه»[1] شعار و دغدغه بسیاری شد. درواقع از همان ابتدا نیز نگاه امام این بود که عصر ما، عصر احیاء مجدّد اسلام و تمهید آن مقدّمات علمى و اجتماعى است که مبناى تمدّن آینده بشریت در کره ارض قرار خواهد گرفت. هیچ تردیدى در این زمینه وجود ندارد که ازاینپس تاریخ این سیاره به مرحلهای جدید از صیرورت خویش واردشده که میتوان آن را «عصر توبه بشریت» نامید. این «توبه» که آثار آن اکنون بهروشنی در سراسر کره زمین تشخیص پذیر است، بهسرعت به انحطاط تمدّن کنونى بشر که ریشه در «استکبار شیطان» دارد خواهد انجامید و اهل زمین، اهلیت ولایت آل محمد(ص) را خواهند یافت و ظهور موعود اوّلین و آخرین را ادراک خواهند کرد؛ چراکه او عینِ ظهور و حضور است و این مائیم که در غیبتیم و محجوب و اینچنین بر ماست که حجابهاى ظلمت را به یکسو زنیم و اهلیتِ حضور بیابیم و زمینههای رجعت به مبانى اسلام را در همه ابعاد فراهم کنیم.[2]
ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم.جایگاه گسترش رفاه در نگاه انقلابی
این نگاه رو بهسوی افقی بالاتر از اداره یک کشور یا رفاه و آسایش داشت؛ نه اینکه رفاه مسئله او نباشد که رفاه مسئله اصلیاش نبود؛ رفاه را میخواست اما نه هر رفاهی و نه از هر مسیری، رفاهی را طلب میکرد که زمینهساز عبودیت و اطاعت الهی باشد نه خود دغدغه اصلی که «حب الدنیا رأس کل خطیئه»[3] دنیا را میخواست و حکومت را اما نه برای دنیاپرستی و قدرتطلبی و قدرت نمایی که همه این ها را برای تحقق کلمه لا اله الا الله در سراسر عالم می خواست. این بود که امام خمینی در میانه جنگ از صدور انقلاب سخن می گفتند و در بیانیه خویش در پذیرش قطعنامه که مصادف با سال بعد از قتل عام زائران حرم الهی بود فرمودند:
«همانها که پس از طى آنهمه راهها با فریاد: " واءذن فى الناس بالحج یاءتوک رجالا"[4] پابرهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم گردوغبار سفر را از چهره بزدایند و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانى بیشتر مسئولیتپذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدى خود نهتنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگى و دلبستگی به دنیا را از تن به درآورند. همانها که براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحتطلبان را بر خود حرام و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نهتنها بنده زرخرید امریکا و شوروى نباشند، که زیر بار هیچکس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد - صلى اللّه علیه و آله و سلم - بگویند که از مبارزه خسته نشدهاند و بهخوبی میدانند که ابى سفیان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در کمین نشستهاند و با خود میگویند مگر هنوز لات و هبل در کعبهاند. آرى، خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبى نو. آنها میدانند که امروز حرم، حرم است اما نه براى ناس، که براى امریکا! و کسى که به امریکا لبیک نگوید و به خداى کعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است و حقیقتاً میرود تا فضاى کشور و زندگى خویش را با آواى دلنشین لبیک، اللهم لبیک معطر سازد. آرى، در منطق استکبار جهانى هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد و…. البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ میگذارند، از آن باکى نداریم و استقبال میکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم و نظام اسلام رسول اللّه- صلى اللّه علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم؛ و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود …. ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهای اسلامى هستند، بهخوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانهاند؛ و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند.»[5]
«همانها که پس از طى آنهمه راهها با فریاد: " واءذن فى الناس بالحج یاءتوک رجالا"[4] پابرهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم گردوغبار سفر را از چهره بزدایند و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانى بیشتر مسئولیتپذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدى خود نهتنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگى و دلبستگی به دنیا را از تن به درآورند. همانها که براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحتطلبان را بر خود حرام و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نهتنها بنده زرخرید امریکا و شوروى نباشند، که زیر بار هیچکس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد - صلى اللّه علیه و آله و سلم - بگویند که از مبارزه خسته نشدهاند و بهخوبی میدانند که ابى سفیان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در کمین نشستهاند و با خود میگویند مگر هنوز لات و هبل در کعبهاند. آرى، خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبى نو. آنها میدانند که امروز حرم، حرم است اما نه براى ناس، که براى امریکا! و کسى که به امریکا لبیک نگوید و به خداى کعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است و حقیقتاً میرود تا فضاى کشور و زندگى خویش را با آواى دلنشین لبیک، اللهم لبیک معطر سازد. آرى، در منطق استکبار جهانى هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد و…. البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ میگذارند، از آن باکى نداریم و استقبال میکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم و نظام اسلام رسول اللّه- صلى اللّه علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم؛ و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود …. ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهای اسلامى هستند، بهخوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانهاند؛ و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند.»[5]
سازندگی؛ یک فرصت
بعد از جنگ ملت ایران دوران سازندگی را آغاز کردند؛ دوران ساختن خرابیهای ناشی از جنگ، دوران توسعه علمی و افزایش دانشگاهها و دوران گسترش رفاه اجتماعی. سازندگی فینفسه اتفاق مبارکی بود؛ اما جبهه کفر و استکبار که یکبار طعم شکست را در جنگ نظامی چشیده بودند، این را فرصت مناسبی دانستند تا با گسترش فرهنگ رفاهطلبی و دنیاپرستی این بار جنگ را در عرصهای دیگر به امید پیروزی ادامه دهند. در این جنگ البته مانند دوران دفاع مقدس پیروزیهای کوتاهمدتی نیز داشتند و همانند صدر اسلام توانستند حتی برخی از یاران انقلاب را بهجایی بکشانند که اولین دغدغهشان دنیا باشد نه انقلاب. این جنگ امروز نیز ادامه دارد و بهیقین وعده الهی به تحقق خواهد پیوست که «یریدون لیطفوا نوراالله و الله متم نوره ولو کره الکافرون»[6]
پی نوشت
[1]قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم -: " یخرج ناس من المشرق، فیوطئون للمهدی سلطانه: مردمی از مشرق قیام می کنند که زمینه ظهور حضرت مهدی را فراهم می کنند " ، لمحات ج1،ص102.
[2] کتاب حکومت فرزانگان:www.ainy.com
[3]اصول کافی ،ج2،،ص513.
[4] سوره حج آیه27.
[5] www.farsnews.com
[6] سوره صف،آیه8.
منابع
1.قرآن کریم
2.الأصول من الکافی ، ثقة الاسلام أب محمد بن یعقوب ، دار الکتب الاسلامیة، چاپ: چهارم، زمستان 1360
3. آیة الله لطف الله الصافی الگلپایگانی، لمحات، ج 1 ، قسم الدراسات الاسلامیة.
4. کتاب حکومت فرزانگان:www.ainy.com
5. www.farsnews.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}