کودکان هر قدر هم که کم سن و سال باشند نسبت به مرگ بی‌اطلاع نیستند. خیلی پیش از آن که ما متوجه شویم، بچه ها با مرگ آشنا شده‌اند و در باره آن در داستان‌ها شنیده‌اند یا در تلویزیون دیده‌اند، یا اینکه پرنده‌ها و حشره‌های بیجان را دیده‌اند و با پیکر مرده حیوانات کنار جاده‌ها برخورد کرده‌اند. حداقل یک بار در روز در برنامه های تلویزیونی مرگ را می‌بینند، در قصه ها از آن می‌شنوند و وقت بازی کردن، ادای مردن را در می‌آورند (بازی گوشانه می‌میرند).علاوه بر این ها، جنبه‌های دیگری از مرگ هم وجود دارد که کودکان خردسال نمی‌توانند درک کنند. برای مثال، آنها نمی‌فهمند که مرگ ابدی است و اجتناب ناپذیر و برای همه اتفاق می‌افتد. خردسالان نمی‌توانند درک کنند که "مرده"یعنی کسی که بدنش دیگر فعالیت‌های عادی زندگی را ندارد.
شاید کودکان فکر می‌کنند کسی که مرده هنوز می‌خورد، می‌خوابد و کارهای عادی‌اش را انجام می‌دهد، فقط این کارها را در آسمان‌ها یا اعماق زمین انجام می‌دهد و در ذهن خود همیشه منتظر بازگشت کسی هستند که از دنیا رفته است و به مرگ به عنوان یک اتفاق موقتی نگاه می‌کنند.
مرگ بخشی از زندگی ماست و بچه‌ها در حد خودشان آن را می‌شناسند. اگر به کودکان فرصت بدهیم راجع به مرگ با ما حرف بزنند، می‌توانیم علاوه بر دادن آگاهی لازم، برای مقابله با بحران‌های ناگزیر زندگی آماده‌شان کنیم، و وقتی غمگین هستند به یاری ایشان بشتابیم. با ابراز علاقه و توجه به چیزهایی که می‌گویند، می‌توانیم آنها را به برقراری ارتباط تشویق کنیم.
والدین باید در پاسخ به پرسش‌های کودکان در مورد مرگ دروغ نگویند، البته لازم نیست که همه واقعیت را بگوییم اما باید حتما واقعیت را بگوییم و همیشه با کودکان روراست باشیم.(1)
هنگام صحبت کردن با بچه‌ها، اگر جواب همه سوالات را ندانیم احساس خوشایندی نداریم. مخصوصا که بچه های کوچک انتظار دارند پدر و مادرشان همه چیز را حتی درباره مرگ بدانند. زندگی سرشار از تردیدها و بلاتکلیفی‌هاست و مرگ تنها نقطه قطعیت و تنها واقعیت تزلزل ناپذیر زندگی است.
کنارآمدن با موضوع مرگ فرایندی است که شاید به درازای طول عمر آدمی باشد. ممکن است در دوره‌های مختلف زندگی، توجیه‌های متفاوتی برای موضوع مرگ کشف کنیم یا شاید تمام عمر را با ترس و اضطراب از مرگ بگذرانیم. اگر بیم مرگ ما را رها نکند، از خود می‌پرسیم که چگونه می‌توانیم پاسخ‌های آرامش بخشی در باره آن به کودکانمان ارائه دهیم.
اگر جواب‌های ما به اندازه کافی اطمینان بخش نباشند، می‌توانیم آنچه را که واقعا احساس می‌کنیم به آنها بگوییم. در هر موردی که احساس تردید می‌کنیم بهتر است که روراست باشیم: «جواب این یکی را نمی‌دانم». این صداقت بهتر از تعاریف طوطی واری است که قلبا به آنها اعتقاد نداریم.
بچه‌ها تردید و دودلی مارا احساس می‌کنند. دروغ‌هایمان اگرچه با مقصود نیک بر زبان می آیند، اما موجب تشویش و عدم اطمینان آنها می‌شوند. به علاوه دیر یا زود بچه‌ها می‌فهمند که ما دانای کل نیستیم، پس چرا کمک نکنیم که زودتر این موضوع را کشف کنند؟ می‌توانیم خودمان صادقانه به آنها بگوییم که همه جواب‌ها را نمی‌دانیم. اگر حالت تدافعی به خود نگیریم و آرام و پذیرا باشیم؛ بچه‌ها هم راحت‌تر قبول می‌کنند که حتی بزرگترها هم همه چیز را نمی‌دانند.
والدین باید در پاسخ به پرسش‌های کودکان در مورد مرگ دروغ نگویند، البته لازم نیست که همه واقعیت را بگوییم اما باید حتما واقعیت را بگوییم و همیشه با کودکان روراست باشیم.
پرسیدن سوال‌هایی همچون مرده یعنی چه، من کی می‌میرم، یکی به من بگه کسی که می‌میره کجا می‌ره کاملا طبیعی است و نیازی به دروغ گفتن یا جواب سربالا دادن ندارد. چرا که با دروغ گفتن به کودکان، فقط باعث سردرگمی آنها می‌شویم و شاید حتی کودک را مجبور کنیم برای رفع عطش کنجکاویش به دیگران متوسل شود.(2)
البته با این که هرگز نباید به فرزندانمان دروغ بگوییم، اما این اصلا به این معنا نیست که همیشه راستگو بودن سهل و آسان است، بی‌تردید لحظاتی پیش می‌آید که یافتن واژه مناسب، درست و قابل فهم برای کودک بسیار دشوار است.
هرگز از تعابیر استعاری مثل "پدر بزرگ فقط به خواب رفته است" استفاده نکنید. این حرف که به طور شایع توسط والدین بکار می‌رود باعث می‌شود که کودک از خوابیدن بترسد یا دچار کابوس شبانه شود. همچنین نباید بگویید که "پدر بزرگ به مسافرت رفته است". چون اگر پدر بزرگ برنگردد، کودک اعتمادش را به شما از دست خواهد داد. بهترین کار این است که بر اساس اعتقاداتتان از توضیحات مذهبی استفاده کنید.
توجه داشته باشید ساده صحبت کنید و از گیج کردن او بپرهیزید. هنگام پاسخ دادن، سن و میزان و درک او را در نظر داشته باشید؛ مثلا به یک کودک دو تا چهار ساله کافی است بگویید: وقتی انسان یا حیوانی نتواند نفس بکشد و بدنش حرکت کند مرده است. اما به کودک چهار تا 7 ساله لازم است علاوه بر آن توضیح دهید که کسی که مرده، قلبش نمی‌زند و چیزهایی که می‌میرند دیگر هرگز بر نمی‌گردند.
سعی کنید هنگام صحبت کردن با کودک احساساتتان را کنترل کنید، زیرا ممکن است که کودک بترسد، البته این بدان معنا نیست که غم و اندوه خود را کاملا از کودک پنهان کنید.(3)
کودکان زیر ۳ سال، درکی از مفهوم مرگ و کودکان زیر ۵ سال، درکی از برگشت ناپذیری افراد فوت شده ندارند. وقتی کودکی در این سن و سال مرگ عزیزی را تجربه می کند ممکن است بارها در طول روز سراغ فرد متوفی را بگیرد. از ۶ سالگی به بعد کودکان مثل بزرگسالان متوجه مفهوم مرگ هستند. با توجه به اینکه مراسم خاکسپاری در کشور ما بسیار عاطفی برگزار می شود بهتر است کودان را تا ۸ سالگی به مراسم خاکسپاری نبریم.(4)
حضور کودکان در این مراسم باعث افزایش سطح اضطراب در آنها می شود و می تواند میزان وابستگی کودک را به اطرافیان افزایش دهد و باعث بروز اختلال هایی مانند شب ادراری، ناخن جویدن و... شود. کودک بعد از ۵ سالگی غیر از مراسم خاکسپاری می تواند به صورت کوتاه در مراسم سوگواری شرکت کند. باید اجازه دهید کودک متوجه فوت عزیزش بشود و برای او عزاداری کند.
کودکان نیز مانند بزرگسالان در مواجهه با فقدان عزیزان خود غمگین می شوند و برای سازگاری با این موقعیت جدید نیازمند درک و پذیرش فقدان هستند بنابراین آن ها به گذشت زمان احتیاج دارند. با این حال واکنش های کودکان با بزرگسالان اندکی متفاوت است. ممکن است آن ها در مواجهه با فقدان بلافاصله واکنشی بروز ندهند و عزاداری یا غمگینی آشکاری نداشته باشند. از این رو، نباید تصور شود که کودک غمگین نیست یا متوجه از دست دادن آن شخص نیست 
همچنین کودک نیز می تواند مانند بزرگسالان در مراسم ترحیم شرکت کند، در کنار دیگران آیین های سوگواری را تجربه کند تا او نیز از این شیوه های تخلیه هیجانی بهره مند شود. خصوصاً اینکه کودک با مشاهده سوگواری و اشک ریختن دیگران می تواند درک کند که دیگران نیز برای آن فرد ارزش قائل هستند و برای او دلتنگ هستند هرچند که اگر این مراسم در کنار ارائه توضیحاتی به کودک باشد مناسب تر است تا بهتر درک کند که فرد را دوست داشتیم و داریم اما دیگر نمی توان او را دید و از این بابت غمگین هستیم. به علاوه اگر کودک خواست گریه کند نباید مانعش شویم بلکه بهتر است محیط امن و حمایت گرانه را برایش ایجاد کنیم تا از این لحاظ در آرامش باشد. (5)

 
 نویسنده: کبری خدابخش
 

پی نوشت:
1- کودک از نظر وراثت و تربیت، محمد تقی فلسفی، ج 2، کتابخانۀ دیجیتال
2- کودکان آیینۀ رفتار والدین، کلان قلی‌زاده، فرض‌الله، چاپ اول، معصومی، قم، پاییز 1377
3- کلیدهای گفتن و شنیدن با کودکان و نوجوانان، الین مازلیش، آدل فیبر، مترجم زهرا جعفری، ناشر: موسسه انتشارات صابرین - 13 دی، 1393
4- کودک، تربیت، زندگی: کودک و معنای زندگی، عبدالعظیم کریمی، ویراستار محمد فیروز، ناشر: عابد، اردیبهشت، 1390
5- گفتارهائی پیرامون اثرات پنهان تربیت آسیب زا، عبدالعظیم کریمی، تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1373