تاثیر اندیشه فلسفی ابوالبرکات بغدادی بر نیوتن
رضیه برجیان


مقدمه

ابوالبرکات بغدادی فیلسوف و پزشک بود. او پزشکی مشهور بود که مهارت خود را در خدمت به خلفای بغداد و سلاطین سلجوقی به کار گرفت . او در المعتبر الحکمه به شیوه ارسطو در فن سماع طبیعی به شرح و بسط دانش طبیعی پرداخته است. المعتبرفی الحکمه  به سیاق شفای ابن سینا به رشته تحریر درآمده است. اگرچه در بسیاری از مباحث این کتاب ابوالبرکات با ابن سینا هم رای است؛ اما در برخی مواضع نیز انتخابهای فلسفی دیگری دارد. 

ابوالبرکات در باب مکان و حرکت مواضعی را اتخاذ می کند که ما در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی نیوتن شاهد انتخاب آنها از طرف نیوتن هستیم. نیوتن فیزیک نیوتنی را براین پایه های فلسفی استوار می سازد؛ پایه هایی که تا سالها بعد از او باقی می ماند. در این مقاله به دو تشابه میان آرای نیوتن و ابوالبرکات بغدادی می پردازیم.

 

مکان از منظر ابوالبرکات بغدادی و نیوتن

ابوالبرکات به صراحت از دو مفهوم فضا  و موقعیت مکانی[1] اجسام صحبت می کند. ما همین نگاه را نیز در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی نیوتن می بینیم. نیوتن در باب مفهوم مکان می نویسد: «من زمان، فضا، مکان و حرکت را تعریف نمی کنم؛ چون همه آنها را به خوبی می شناسند. فقط باید به این نکته اشاره کنم که عامه مردم مقادیر را نه از مفاهیم دیگر بلکه از نسبتی که با اشیا محسوس دارد باز می شناسند.»[2]
در واقع طرح وجود معاوق داخلی و ذاتی جسم که مفهومی است که ابوالبرکات مطرح می کند، بعدها خود را در قالب مفهوم ماند و جرم لختی در فیزیک نیوتنی نشان میدهد. این مفهوم در نظریه نسبیت نیز به گونه‌ای دیگر بازسازی می شود؛ اما کنار گذاشته نمی شود.
 ابوالبرکات بغدادی در کتاب المعتبر فی الحکمه فضا و زمان را از هم تفکیک می کند. او تعریفی از فضا و نسبت آن با مفهوم مکان ارئه می دهد[3] که بعدها با تغییراتی اندک در آثار دکارت شاهد آنیم :«مکان داخلی اجسام با جوهر جسمانی که در آن است متفاوت نیست مگر در شیوه ادراک ما از آنها»[4] اگر در تصورمان از جسمی مانند سنگ تمامی آنچه را که ذاتی ماهیت جسم بماهو جسم نیست کنار بگذاریم برای ما امتداد در طول و عرض و عمق باقی می ماند. در تصور ما از فضا تنها این امتداد نقش ایفا می کند آنهم نه فضایی پر از جسم بلکه فضایی که خلا نامیده می شود.باید توجه داشت که ما وقتی درباره فضا می اندیشیم در مورد امتدادی که سازنده جوهر یک جسم خاص است نمی اندیشیم بلکه امتداد را به طور کلی تصور می کنیم.

نیوتن این تمایز را گسترش داد و بین موقعیت یک جسم با فضایی که جسم در آن قرار می گیرد تمایزی کامل قائل شد . این تفکیک در فیزیک نیوتنی نقشی جدی برعهده می گیرد. نیوتن در کتابش زمان مکان و حرکت را به مطلق و نسبی ، حقیقی و ظاهری ، ریاضی و عرفی تقسیم می کند. و می نویسد:«زمان مطلق ، حقیقی ریاضی بدون ارتباط با هیچ چیز خارجی به خودی خود و به مقتضای طبع به طور یکنواخت جریان می یابد و به نام مدت نیز نامیده می شود. زمان نسبی و ظاهری و متعارف مانند یک ساعت ، یک روز  برخی اندازه گیریهای محسوس و خارجی مدت است که به وسیله حرکت انجام می شود و معمولا به جای زمان حقیقی به کار می رود. مکان بخشی از فضاست که یک جسم اشغال می کند و برحسب نوع فضا مطلق یا نسبی است می گویم یک بخش از فضا و نه موقعیت و نه سطح خارجی جسم ؛ چرا که مکان های اجسام جامدی که باهم برابرند همواره مساویند ولی سطوح خارجی شان به خاطر اشکال غیرمشابه اغلب نامساویند. جاهای اجسام با مکان های آنها یکی نیستند بلکه از خواص آنها و فاقد مقدارند. مکان ذاتی و متعلق به جسم است.»[5]

 

علت حرکت

ابن سینا در اشارات از ضرورت وجود معاوق خارجی برای حرکت سخن می گوید[6] و علت این امر را بینهایت شدن سرعت جسم در چنین حالتی می داند؛ اما ابوالبرکات به دو نوع معاوق معتقد است، یک معاوق خارجی که در فیزیک نیوتنی نیروی اصطحکاک نقش آن را برعهده دارد و یک معاوق داخلی که آن در غیاب معاوق خارجی مانع سرعت بینهایت جسم می شود. این مفهوم به شکل جرم ماند خودش را در فیزیک نیوتنی نشان می دهد. ابوالبرکات بغدادی با طرح این مطلب که چون عملکرد جسم نسبت به اجسام دیگر ذاتی آنهاست اگر فرض کنیم جسمی به سمت اجسام دیگر جذب می شود ،آنگاه باید همه اجسام به سمت آن جذب شوند و علاوه بر آن خود آن جسم از آن جهت که جسم است نیز باید به سمت دیگر اجسام جذب شود چون ارجحیتی نسبت به آنان ندارد عنوان می کند بدون تردید عامل ایجاد حرکت در یک جسم خارج از وجود آن است. [7] مطلبی که بعدها نیوتن نیز از آن در دو مقام استفاده می کند؛ یکی این که تغییر حرکت در اجسام را به علت نیروی خارجی می داند که آن را در قانون اولش شاهد هستیم که می گوید یک جسم ساکن ساکن می‌ماند و یک جسم متحرک به حرکت خود بر خط مستقیم ادامه می‌دهد مگر آنکه نیرویی خارجی بر آن وارد شود و دیگر آنکه برای توضیح اینکه چرا وقتی چیزی را رها می کنیم می افتد، از جاذبه متقابل بین اجسام سخن می گوید نه فقط جاذبه زمین.

در واقع طرح وجود معاوق داخلی و ذاتی جسم که مفهومی است که ابوالبرکات مطرح می کند، بعدها خود را در قالب مفهوم ماند و جرم لختی در فیزیک نیوتنی نشان میدهد. این مفهوم در نظریه نسبیت نیز به گونه ای دیگر بازسازی می شود؛ اما کنار گذاشته نمی شود. گرچه نیوتن مفهوم ماند را در ارتباط با مفهوم اتر می فهمد، نسبیت با این ادعا که فرض اتر برای توضیح پدیده ها لازم نیست، این مفهوم را کنار می گذارد ؛ اما ناچار مفهوم معاوق داخلی برای جسم را آنگاه که از این مطلب سخن می گوید که جسم نمی تواند سرعتی بیشتر از سرعت نور بگیرد، حفظ می کند. البته در نظریه نسبیت سخنی صریح از این پیش فرض فلسفی نیست، برخلاف نیوتن که در کتابش می نویسد"به علت طبیعت لخت ماده یک جسم بدون دشواری از حالت سکون خود خارج نمی شود". معاوق داخلی برای حرکت جسم در فلسفه ابوالبرکات بغدادی نیز ذاتی آن و به تعبیر دیگر همان طبیعت لخت جسم است.
 

پی نوشت


[1] المعتبر فی الحکمه،ص116.

[2] اصول ریاضی ص31.

[3] المعتبر فی الحکمه، ص156-157.

[4] کاپلستون ، فرهنگ و تاریخ فلسفه غرب،ج4.

[5] اصول ریاضی ص31-32.

[6] شرح اشارات،ج2، ص268.

[7] المعتبر فی الحکمه،ص95.
منابع

  1. نیوتن،اسحاق؛اصول ریاضی فلسفه طبیعی،بهنام شیخ باقری، تهران ، نشرنی،1395.

  2. بغدادی، ابوالبرکات،المعتبر فی الحکمه،ترجمه و شرح عبدالرسول عمادی،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ،تهران ،1395،چاپ اول.

  3. طوسی،نصیرالدین(1394). شرح الاشارات و التنبیهات،ت ج2، تحقیق حسن حسن زاده آملی، چاپ چهارم ،قم: بوستان کتاب.

  4. کاپلستون، فردریک،(1379). فرهنگ و تاریخ فلسفه غرب ،علی کرباسی زاده اصفهانی، چاپ اول ،تهران:موسسه انتشارات مدینه.