تفسیر بسم الله الرحمن الرحيم (2)
تفسیر بسم الله الرحمن الرحيم (2)
منبع : راسخون
رسالت نامهاى خدا در سوره حمد.
اسماى حسناى الله ، الرحمن و الرحيم در آيه كريمه بسم الله ... از قبيل قسم دوم است و آنچه در آيات بعد آمده است از قبيل قسم اول ؛ زيرا نام الله ، در آيه دوم ، با اشاراتى كه به ذات جامع صفات كمالى دارد و الرحمن و الرحيم ، در آيه سوم ، با اشعارى كه به رحمت مطلق و مخصوص الهى دارد، هر يك حد وسط برهانى بر انحصار حمد در خداى سبحان است و در پى تبيين و تثبيت محمود بودن خداوند است و نه مهروب عنه بودن او . مثلا با اين كه آن ذات اقدس مورد رهبت خدا ترسان نيز هست : (و اياى فارهبون) اما اين نام ها در آيه بسم الله چنين چارچوب و محدوده اى ندارد، بلكه باز و بى مرز است.
معيار تفكيك صفات ذات و فعل.
اما صفات فعل صفاتى است كه از مقام فعل خداوند انتزاع مى شود و در برخى موارد مقابل دارد و با داشتن مقابل خداوند به مقابلهاى آنها نيز متصف مى شود؛ مانند اراده ، رضا، احياء و بسط كه مقابلهاى آنها ( كراهت ، سخط، اماته ، قبض ) نيز صفات فعل خداى سبحان است .
بر اساس همين فرق بين صفات ذات و صفات فعل ، حضرت امام رضا عليه السلام ) به شخصى كه در محضر ايشان گفت : خدا را حمد مى كنم تا آن جا كه مرز علم اوست : الحمد لله منتهى علمه ، فرمودند: اين گونه تعبير نكن ؛ زيرا علم خدا كه عين ذات نامحدود اوست ، حدى ندارد . گوينده پرسيد: خدا را چگونه حمد كنم ؟ آن حضرت فرمودند: بگو الحمد الله منتهى رضاه چون رضاى خدا محدود است . او از ايمان و مؤ من راضى است ، ولى از كفر و كافر ناخشنود است : ( و لا يرضى لعباده الكفر) در جهان آخرت نيز بهشت و نعيم آن گستره رضاى خدا و جهنم و عذابهايش محدوده غضب اوست.
تذكر: كارهاى خداوند، تنها به اوصاف كمالى فعل متصف خواهد شد و هرگز به اوصاف نقصى آن متصف نمى شود؛ مثلا اگر كارى از خداوند صادر شد حتما عدل و وفاست و هيچ گاه ظلم و جفا نخواهد بود . پس اتصاف به دو طرف مقابل به معناى موصوف شدن ذات اقدس الهى به اوصاف نقصى آن نيست.
احكام فقهى نام خدا.
الف : حرمت تنجيس و آلوده كردن آن.
ب : وجوب تطهير آن ، در صورت آلوده شدن.
ج : حرمت هتك آن ، به هر نحو.
د: حرمت مس آن بدون طهارت.
ه . ممنوع بودن جدال با آن سوگند به صورت لا و الله و بلى و الله در احرام عمره و حج.
و: لزوم ذكر و تسبيح آن در ركوع و سجود نماز.
ز: اشتراط ذبح و تذكيه حيوان به آن.
ح : مشروط بودن حليت صيد به ذكر آن.
ط: احكام سوگند.
ى : استحباب شروع كار با ذكر آن.
برخى از اين احكام از سنت معصومان (عليهم السلام ) و برخى از قرآن كريم استفاده میشود؛ مثلا قرآن كريم هم ذكر نام خدا به هنگام ذبح حيوان را توصيه مى كند: (فاذكروا اسم الله عليها ) و هم از خوردن گوشت حيوانى كه بدون ذكر نام خداصيد يا ذبح يا نحر شده است ، منع مى كندو لا تاءكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه اثر اسماى لفظى خداى سبحان به پايه اى است كه حيوان پاك و حلال ، اگر بدون ذكر نام او كشته شود، مردار، حرام و آلوده میشود . پس نام خدا با نامهاى ديگر يكسان نيست تا ذكر و عدم ذكرش تفاوتى نداشته باشد و يا تنها نيت و خطور ذهنى آنها كافى و كارساز باشد.
تذكر: برخى براى فرق بين يمين كه فقط به الله حاصل مى شود و بين تيمن كه به اسم الله تحقق مى يابد، نكته تبرك بنام خدا را ذكر كرده اند؛ يعنى سوگند بر اساس حكم فقه ، به الله حاصل میشود، نه به اسم الله ، ليكن تبرك به اسم الله حاصل مى شود، چه رسد به ذات الله
بحث روايى.
معناى بسم الله.
اشاره : همان طور كه در نظام تكوينى انسان مانند ديگر پديده ها نشانه خالق خويش است ، در نظام تشريع نيز لازم است ، انسان سالك وسمه و علامت عبادت خدا را در جهان خود بنهد تا روح او در عبادت آفريدگار خويش موسوم و نشاندار گردد . چنين انسان سالكى به خوبى آية الله خواهد بود؛ زيرا علامت معبود، يعنى عبادت در جان او ظهور كرده است .
مبداء اشتقاق الله و معناى ماءلوه.
عن هشام بن الحكم اءنه ساءل اءبا عبدالله (عليه السلام ) عن اءسماء الله عزوجل و اشتقاقها، فقال : الله هو مشتق من اله و اله يقتضى ماءلوها .
عن أمیرالمؤ منين (عليه السلام ) الله ... هو الذى يتاءله اليه عند الحوائج و الشدائد كل مخلوق عند انقطاع الرجاء من جميع من دونه .
اشاره : ربط تكوينى موجودى كه عين فقر است ، تنها به خدايى است كه عين غناست و اين پيوند گرچه در حال عادى محجوب و مستور است ، ليكن در حالت اضطرار مكشوف و مشهود خواهد بود و در همه احوال تنها ملجاء هر مخلوق فقط خداوند است و در حال عادى كه فيض به وسيله اسباب و علل ظاهرى به مخلوق نيازمند مى رسد، همه آن وسايط، مجارى فيض است ، نه فياض.
خلاصه آن كه ، توحيد رجاء و توحيد التجاء به اين معناست كه تنها مرجو و ملجاء خداست و اگر تفاوتى هست به لحاظ مقام اثبات است ، نه ثبوت . همان طور كه به مقتضاى بطلان تسلسل ، يك متفكر به سرآغاز سلسله علل ، كه همان خداست ، پى مى برد و آنگاه معلوم مى گردد كه سبب حقيقى هر مسببى خداوند است و علل ديگر، آيات اوست ، در مورد رجاء و التجاء نيز اين چنين است كه گرچه در صورت قطع اميد از ماسوى الله آنگاه به خداوند التجا مى كنند، ليكن در حقيقت تكيه گاه اصلى همه رجاها و التجاها خداست .
بسم الله اولين آيه هر سوره.
و التمسية فى اءول كل سورة آية منها و انما كان يعرف انقضاء السورة بنزولها ابتداء للاءخرى و ما اءنزل الله كتابا من السماء الا و هى فاتحته .
عن ابى داود عن ابن عباس قال : كان النبى صلى الله عليه و آله و سلم لا يعرف فصل السورة حتى ينزل عليه (بسم الله الرحمن الرحيم) .
اشاره : مقصود آن است كه چون با آغاز سوره جديد، سوره قبلى منقضى مى شد، نازل شدن بسم الله ...،كه اولين آيه سوره بعدى است ، نشانه انقضاى سوره قبلى بود، نه آنكه بسم الله ، آيه پايانى سوره قبلى باشد و گرنه لازم بود براى انقضاى آخرين سوره قرآن نيز بسم الله ... نازل گردد.
تبيين رحمت رحمانيه و رحيميه.
الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحيم اسم عام بصفة خاصة
عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم : اءن عيسى بن مريم قال : الرحمن رحمن الدنيا و الرحيم رحيم الآخرة.
عن الرضا (عليه السلام )اءنه قال فى دعائه : ... رحمن الدنيا و الآخرة و رحيمهما ...
عن أمیرالمؤ منين (عليه السلام): الرحمن الذى يرحم ببسط الرزق علينا
الرحمن ... العاطف على خلقه بالرزق لا يقطع عنهم مواد رزقه و ان انقطعوا عن طاعته
... و اءما الرحمن فهو عدن لكل من آمن و هو اسم لم يسم به غير الرحمن تبارك و تعالى و اءما الرحيم فرحم من عصى و تاب آمن و عمل صالحا
اشاره : چون رحمان به معناى مبداء رحمت بى كران است : (رحمتى وسعت كل شى ء ) همه اشيا و اشخاص ملكى و ملكوتى ، مرحوم خواهند بود، نه رحمان ؛ از اين رو نام رحمان براى هيچ كس جز خداوند شايسته نيست . اما رحيم ، چون بى كرانى رحمت در آن ماءخوذ نيست ، ممكن است موجود محدودى كه خود نيز مرحوم رحمان است ، از جهتى مصداق رحيم قرار گيرد و برخى از حقوق از دست رفته خود را عفو كند، ليكن رحيم حقيقى خداوند است ؛ زيرا همه حقوق و احكام مختص اوست و اگر تضييعى رخ دهد، نسبت به حقوق الهى رخ داده است .
شروع كار با نام خدا.
ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حدثنى عن الله عزوجل اءنه قال : كل اءمر ذى بال لم يذكر بسم الله الرحمن الرحيم فهو اءبتر .
عن الصادق (عليه السلام )لا تدع بسم الله الرحمن الرحيم و ان كان بعده شعر
ولر بما ترك بعض شيعتنا فى افتتاح اءمره بسم الله الرحمن الرحيم فيمتحنه الله عزوجل بمكروه لينبهه على شكر الله تبارك و تعالى عليه و يمحق عنه و صمة تقصيره عند تركه بسم الله ...
اشاره : چنانكه آغاز هر چيز، خداوندى است كه (هو الاءول ) است ؛ ثمر دادن هر كارى نيز رهين آغاز كردن آن با نام خداست و گرنه آن كار با واقعيت خاص خود هماهنگ نخواهد شد و به ثمر نرسيده ، ابتر مى گردد . در اين حال ، خداى سبحان برخى افراد را از راه آزمونهاى مخصوصى بيدار مى كند تا نقص تقصير و عيب تفريط خود را ترميم كنند؛ مگر اين كه خداوند آنان را به حال خود واگذار كرده باشد.
بركات آيه كريمه بسم الله ...
عن اميرالمؤ منين (عليه السلام ): ان العبد اذا اءراد اءن يقراء اءو يعمل عملا فيقول بسم الله الرحمن الرحيم فانه تبارك له فيه.
اشاره : كارى كه با نام خداوند شروع شد نه تنها ابتر نيست و به ثمر مى رسد، بلكه مورد بركت نيز قرار گرفته ، بيش از مقدار متوقع ، نتيجه مى دهد و معناى بركت در هر چيزى ، ظهور خداوند سبحان با وصف مبارك بودن خود در آن است و هر جا كه صفت فعلى مبارك بودن خداوند تجلى كند آن جا بيش از اندازه پيش بينى شده ثمر مى دهد .
از برخى احاديث مرسل چنين بر مى آيد كه اشتغال به قرائت (بسم الله ...) مايه نجات است گرچه به عنوان شروع در كارى نباشد؛ مانند آنچه از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه آن حضرت فرمود: هر كه خواهد كه حق تعالى او را از زبانيه دوزخ كه نوزده اند نجات دهد، بايد كه به قرائت (بسم الله الرحمن الرحيم اشتغال نمايد؛ زيرا كه آن نوزده حرف است ، تا حق تعالى هر حرف از آن را سپرى و حاجبى گرداند از جهت رفع هر يك از ايشان چه آن نوزده زبانه نشانه غضب الهى اند. نوزده نفر بودن از آيه (عليها تسعة عشراستفاده مى شود.
مغايرت اسماى لفظى با مسماى آنها.
اشاره : همان طور كه الفاظ، كه اسماى مفاهيم ذهنى است ، غير از هويت مطلق الهى است ، معانى ذهنى نيز خارج از ذات خداوند است و اگر معناى ذهنى اسماى الهى عين مسما باشد، گذشته از آن كه از تعدد اسم ، تعدد مسما لازم آمده ، از توحيد خارج خواهد شد، محذور اكتناه واجب را نيز در پى دارد؛ زيرا ذهن كاملا مفهوم ذهنى اسماء را ادراك و به آن احاطه حاصل میكند، در حالیكه خداوند نامحدود، هرگز مورد اكتناه ممكن محدود قرار نمى گيرد.
تأثير تكوينى بسم الله.
عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : بسم الله الرحمن الرحيم اسم من اسماء الله الاءكبر و ما بينه و بين اسم الله الاءكبر الا كما بين سواد العين و بياضها.
عن أمیرالمؤ منين (عليه السلام ): ... اسم الله فانه اسم فيه شفاء من كل داء و عون على كل دواء
اشاره : در مباحث پيشين روشن شد كه مضمون هر اسمى ، مقامى از مقامهاى تكوينى است و هرگز با صرف لفظ يا تصور مفهوم ذهنى نمیتوان در نظام هستى تاءثير على داشت و واقعيت خارج را تسخير كرد؛ هرچند ممكن است براثر ادراك صحيح معناى اسماى الهى و انبعاث روحى بسمت مصداق آنها زمينه مستعدى براى دريافت فيض ازمبادى عالى فراهم كرد.
اسم اعظم در اسماى لفظى.
اشاره : گاهى تعبير اعظم به معناى نسبى و اضافى و با عنايت و تسامح است ؛ نظير اءكبر من كل كبير و گاهى به معناى نفسى و واقعى و بدون تسامح است ؛ مانند: الله اءكبر من اءن يوصف كه در اين گونه موارد، تكبير به تسبيح و تنزيه بر مى گردد.
نزاهت صفات خدا از نقص.
عن الصادق (عليه السلام ): ان الرحمة و ما يحدث لنا منها شفقة و منها جود و ان رحمة الله ثوابه لخلقه و للرحمة من العباد شيئان اءحدهما يحدث فى القلب الراءفة و الرقة لما يرى بالمرحوم من الضر و الحاجة و ضروب البلاء و الآخر ما يحدث منا بعد الراءفة و اللطف على المرحوم و المعرفة منا بما نزل به ... و قد يقول القائل : انظر الى رحمة فلان و انما يريد الفعل الذى حدث عن الرقة التى فى قلب فلان ... و انما يضاف الى الله عزوجل من فعل ما حدث عنا من هذه الاءشياء و اما المعنى الذى فى القلب فهو منفى عن الله كما وصف عن نفسه فهو رحيم لا رحمة رقة.
و اءما الغضب فهو منا اذا غضبنا تغيرت طباعنا و ترتعد اءحيانا مفاصلنا و حالت اءلواننا ثم نجى ء من بعد ذلك بالعقوبات فسمى غضبا، فهذا كلام الناس المعروف و الغضب شيئان اءحدهما فى القلب و اءما المعنى الذى هو فى القلب منفى عن الله جل جلاله و كذلك رضاه و سخطه و رحمته على هذه الصفة.
اشاره : اوصاف فعلى خداوند كه از مقام فعل خارجى او انتزاع مى شود، خارج از ذات خداوند است و تغير در خارج از ذات الهى محذورى ندارد، ليكن اوصاف ذاتى كه مبداء پيدايش اوصاف فعلى است از هر گونه تحول مصون است . رضا و غضبى كه در انسان پديد مى آيد منشاء نفسانى داشته ، تحول اوضاع نفسانى را به همراه دارد، ليكن در ذات خداوند هيچ گونه تحولى راه ندارد و چون اين گونه تحولها از خصوصيت برخى مصاديق است و در مفهوم جامع رضا يا غضب ماءخوذ نيست ، اطلاق اين اسماء درباره خداوند نه از باب مجاز است و نه مشترك لفظى.
معارف قرآن در بسم الله..
ان كل ما فى القرآن فى الفاتحة و كل ما فى الفاتحة فى بسم الله الرحمن الرحيم و كل ما فيه فى الباء و كل ما فى الباء فى النطقة و اءنا نقطة تحت الباء.
اشاره : برخى از مفسران گفته اند:
سوره مباركه حمد جامع همه معارف قرآن كريم است و معارف اين سوره نيز در آيه كريمه (بسم الله الرحمن الرحيم )و معارف بسم الله در حرف باء آن جمع شده است و حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نقطه باى بسم الله است.
بعضى از مفسران اين سخن را نامعقول و نوعى غلو دانسته اند و برخى نيز اشتمال باى بسم الله بر معارف قرآن را همانند جاى گرفتن نظام كيانى با زمين و آسمان خود، در پوست تخم مرغ بدون بزرگ شدن تخم مرغ يا كوچك شدن كيان پنداشته اند.
در پاسخ اين مفسران بايد گفت : قرآن كريم جامع همه حقايق و اسرار عالم است ؛ اما اين معارف گسترده تنها از ظواهر آن استفاده نمى شود، بلكه مستفاد از خواص حروف يا بطون قراوان قرآن كريم است كه تنها در دسترس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و عترت طاهرين (عليهم السلام ) است . سخن حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز كه فرمود: علم آينده و حديث گذشته در قرآن است و من سخنگوى قرآنم . اشارتى به همين واقعيت است ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اءخبركم عنه . اءلا ان فيه علم ما ياءتى و الحديث عن الماضى و دواء دائكم و نظم ما بينكم.
خداى سبحان براى قرآن كريم كه تنها تنزيل و ظاهرش در دسترس ماست ، كتاب ديگر و مقام مكنونى بيان مى دارد: انه لقرآن كريمَ فى كتاب مكنونَ لا يمسه الا المطهرون .
پس اين كتاب در كتابى ديگر است و قرآن در ظواهر آن خلاصه نمى شود .راه فهم اين گونه معارف روايى باز و شواهد آن نيز آشكار است و آنان كه توفيق فهم چنين اسرار و حقايقى را نيافته اند، نبايد به آن بپردازند، بلكه بايد علمش را به اهلش واگذارند تا به ورطه انكار نيفتد.
اما داستان قرار گرفتن زمين در پوست تخم مرغ ، چون سؤ ال كنندگان از قدرت خدا بر چنين كارى ، در يك سطح نبودند، پاسخهايى كه به آنان داده شده مختلف است : در يك پاسخ ، حضرت امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد: خداوند آسمان و زمين را در ظرفى كوچكتر از تخم مرغ جاى میدهد و آن هنگامى است كه تو با گشودن چشم خود آسمان و زمين را مشاهده میكنى : جاء رجل الى الرضا (عليه السلام ) فقال : هل يقدر ربك اءن يجعل السماوات و الاءرض و ما بينهما فى بيضة ؟ قال : نعم و فى اءصغر من البيضة و قد جعلها فى عينك و هى اءقل من البيضة لاءنك اذا فتحتها عاينت السماء و الاءرض و ما بينهما ولو شاء الله لاءعماك عنها.
اين گونه پاسخها تنها براى متوسطان از انسانها نافع است . در پاسخى ديگر، حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: خدا عاجز نيست ، اما آنچه تو پرسيدى ناممكن است : قيل لأمیرالمؤ منين (عليه السلام ): هل يقدر ربك اءن يدخل الدنيا فى بيضة من غير اءن تصغر الدنيا اءو تكبر البيضة ؟ قال : ان الله تبارك و تعالى لا ينسب الى العجز و الذى ساءلتنى لا يكون.
قدرت بى كران خداى سبحان به هر چيز (كل شى ء )تعلق مى گيرد: (ان الله على كل شى ء قدير ، اما محالات و ممتنعات شى ء نيست تا قدرت خدا به آنها تعلق گيرد .
تذكر: نقد سخن منقول از حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به اين كه خط رايج عصر نزول ، خط كوفى بود و خط مزبور فاقد نقطه است ، چنين پاسخ داده مى شود كه بر فرض پذيرش هر دو مقدمه ياد شده و قبول آن كه به دست خود حضرت على (عليه السلام ) اعجام و اعراب حاصل نشد، بالاخره براى امتياز حروف از يكديگر علامتهاى ويژه اى وجود داشت تا مثلا (خر) را از جر و حر امتياز دهد و براى حرف باء نيز علامت ويژه اى بود كه آن نشانه مخصوص در حديث مزبور بر فرض صحت آن ، مراد بوده است .
اهم منابع:
عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین. (مذهب شیعه)
صدرالمتألهین، محمدبن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم. (مذهب شیعه)
گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده. (مذهب شیعه)
کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین. (مذهب شیعه)
طبری، ابوجعفرمحمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن. (مذهب سنی)
سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدرالمنثور فی تفسیر المأثور. (مذهب سنی)
ابن عربی، محمدبن عبدالله بن ابوبکر، احکام القرآن. (مذهب سنی)
پي نوشت :
1 - سوره بقره، آیه 40 .
2 - بحار، ج 4 ، ص 83 .
3 - سوره زمر، آیه 7 .
4 - سوره حج، آیه 36 .
5 - سوره انعام، آیه 121 .
6 - منج الصادقین، ج 1 ، ص 95 .
7 - نورالثقلین، ج 1 ، ص 11 .
8 - تفسیر عیاشی، ج 1 ، ص 22 .
9 - نورالثقلین، ج 1 ، ص 11 .
10 - همان، ص 13 .
11 - نورالثقلین، ج 1 ، ص 9 .
12 - تفسیر صافی، ج 1 ، ص 70 .
13 - درالمنثور، ج1 ، ص 20 .
14 - نورالثقلین، ج 1 ، ص 12.
15 - همان، ص 14.
16 - مجمع البیان، ج 21 ، ص 93 .
17 - نورالثقلین، ج 1 ، ص 14 .
18 - تفسیر صافی، ج 1 ، ص 69 .
19 - بحار، ج 89، ص 248 .
20 - همان، ج 10، ص 61 .
21 - سوره اعراف، آیه 156 .
22 - بحار، ج 89، ص 242 .
23 - نورالثقلین، ج 1، ص 6 .
24 - همان، ص 8 .
25 - تفسیر صافی، ج 1، ص 70 .
26 - بحار، ج 89، ص 242 .
27 - منهج الصادقین، ج 1، ص 100- 101 .
28 - سوره مدثر، آیه 30 .
29 - نورالثقلین، ج 1، ص 11 .
30 - همان، ص 8 .
31 - بحار، ج 10، ص 60 .
32 - نورالثقلین، ج 1، ص 12 .
33 - مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیز.
34 - اصول کافی، ج 1، ص 118 .
35 - نهج البلاغه، خطبه 179، بند 3 .
36 - نورالثقلین، ج 1، ص 14 .
37 - نورالثقلین، ج 1، ص 24 .
38 - مشارق انوار الیقین، ص 21، منج الصادقین، ج 1، ص 90، روح البیان، ج 1، ص 7، اسفار، ج 7، ص 34 .
39 - ینابیع الموده، ج 1، ص 68 .
40 - بیان السعاده، ج 1، ص 29، نیز ر. ک تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره ) ، ص 203 .
41 - المنار، ج 1، ص 35 .
42 - الکاشف، ج 1، ص 26 .
43 - نهج البلاغه، خطبه 157، بند 2 .
45 - سوره واقعه، آیات 77- 79 .
46 - بحار، ج 4، ص 143 .
47 - همان، نورالثقلین، ج 1، ص 38 .
48 - سوره نور، آیه 45 .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}