خدای متعال در قرآن کریم به طور صریح و آشکار همه را امر به همراهی با صادقین می نماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ؛[1] اى کسانى که ایمان آورده  ‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!»، از طرفی احادیث صحیح و روشن نیز در تبیین این آیه شریف مقصود از صادقین را که خدای متعال امر به بودن با آنان کرده را حضرات معصومین(علیهم السلام) معرفی است، برای نمونه در روایتی از کتاب کافی این چنین نقل شده است: «بُرَید گوید: از امام باقر (ع) درباره قول خدای عزّوجلّ که می‌فرماید: «‌اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‌» پرسیدم. حضرت فرمودند: مقصود ماییم.»[2] این مقدمه بهانه ای بود تا اینکه خوشه ای از خرمن دانش و معرفت امام محمد تقی(علیه السلام) برچینیم و به نوعی در مسیرِ بودن با این ذوات مقدسه گام برداریم.

پنج سفارش طلایی از امام جواد(ع) به جوانان
در منابع روایی نقل شده روزی دانش پژوه و طالب هدایتی خدمت امام جواد(علیه السلام) شرف یاب می شود و از این امام همام طلب اندرزو و نصیحتی می کند، او به امام می گوید: ای فرزند رسول خدا مرا اندرز بده: امام جواد(ع) به آن مرد فرمودند اگر نصیحت کنم می پذیری آن مرد گفت بله حضرت نیز در یک حدیث کوتاه دریای از معارف را در پیش روی او قرار دادند:

1-صبر را بالش و متکای خود قرار بده (تَوَسَّدِ الصَّبْر)
یکی از مشکلات بسیار مهم و فراگیر دنیای مدرن امروزی فاصله گرفتن از آموزه های اخلاقی بخصوص صبر و بردباری است. زندگی ماشینی و پرشتاب، عنان صبر و تحمل را از همگان ربوده است؛ چرا که افراد  برای انجام کارهای عادی و روز مره ی خود بسیار پرشتاب و عجول و کم طاقت عمل می کنند، به طوری که تحمل مواجه شدن با کمترین مشکل را ندارند یکی از مشکلات بسیار مهم و فراگیر دنیای مدرن امروزی فاصله گرفتن از آموزه های اخلاقی بخصوص صبر و بردباری است. زندگی ماشینی و پرشتاب، عنان صبر و تحمل را از همگان ربوده است؛ چرا که افراد  برای انجام کارهای عادی و روز مره ی خود بسیار پرشتاب و عجول و کم طاقت عمل می کنند، به طوری که تحمل مواجه شدن با کمترین مشکل را ندارند و زود عناب صبر خود را از دست می دهند، و همین امر موجب می شود که در گرفتاری های سخت و پیچیده ای گرفتار شوند. قرآن کریم واژه صبر و مشتقات آن را بیش از صد بار به کار برده است که خود گویای اهمیت این موضوع در سبک زندگی اسلامی و قرآنی است. دنیا محل آزمایش الهی به بلایا،  نواقص و نداری هاست و در این میدان تنها انسان های صبور و هوشیار هستند که می توانند با موفقیت از میدان آزمایش الهی خارج شوند؛ کما اینکه باری تعالی دراین خصوص می فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛[3]قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مال ها و جان ها و میوه‏ها، آزمایش مى‏کنیم؛ و بشارت ده به استقامت ‏کنندگان!»

 

2-  با فقر دست به گردن شو: (وَ اعْتَنِقِ الْفَقْر)
امام جواد در فراز دوم سخن خود به آن مرد توصیه می کنند که فقر را در آغوش گیر، برای فهم و درک صحیح این کلام گوهر بار امام باید به آیات الهی توجه داشت و از احادیث دیگری که از حضرات معصومین(ع) وارد شده غافل نشد، بدن شک آموزه های اسلامی خود به دنبال فقر زدایی از جامعه بوده و مشوق فراگیری فقر و نداری در جامعه نبوده است، همین امر موجب شده است که دانشمندان و علمای علوم اسلامی از این کلام گوهر بار ابزار فقر و نداری به پیشگاه الهی را برداشت بکنند و این آیه شریف قرآن را مورد توجه قرار دهند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛[4] اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بى‏ نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!»، آرى بى‏نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است، و او خدا است، همه انسان ها بلکه همه موجودات سر تا پا نیازند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظه‏اى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ.[5] و انسان باید همیشه خود را محتاج و نیازمند غنی به ذات ببیند.

3- شهوت‏ها را دور ساز: (وَ ارْفَضِ الشَّهَوَات‏)
شهوت در لغت به معنای رغبت و میل و خواستن، به ویژه خواهش های نفسانی است و به همین معانی خود کلمه و مشتقات آن 13 بار در قرآن به کار رفته است.[6] البته آموزه های اسلامی هیچ گاه شهوت را به طور مطلق نفی نکرده است، از این رو مقصود شهواتی است که رنگ بوی نفسانی و غیر الهی به خود گرفته و انسان را در دام شیطان و حیات مادی گرفتار می کند، گاهی اوقات شهوت خوابیدن، شهوت خوردن، شهوت پست و مقام و زر اندوزی، و همچنین شهوت قدرت اگر در چارچوب و قاعده و قانون دینی و الهی قرار نداشته باشد انسان را در سراشیبی هلاکت و نیستی قرار می دهد، خدای متعال برای ارتقای بینش و معرفت انسان در خصوص نحوه برخورد با شهوات می فرماید: « زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛[7] محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولى) اینها (در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند،) سرمایه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نیک (و زندگىِ والا و جاویدان)، نزد خداست‏.»

4-با هوای نفست مخالفت کن: (وَ خَالِفِ الْهَوَى‏)
هوای نفس آن سری از امیال و کشش های درونی است که بدون توجه به موازین عقلی و شرعی انسان را به سوی لذات ترغیب می کند، یا به عبارتی میل به امور ناپسند، انسان موظف است در زندگی از خواهش های نفسانی خود و دیگران دوری کند؛ چرا که این تمایلات انسان را به سوی ناپاکی ها سوق می دهد. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُون‏؛![8] و از هوى و هوس کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، و کسانى که به آخرت ایمان ندارند و براى خدا شریک قائلند، پیروى مکن!»

5-خدا ناظر اعمال توست
در فراز پایانی به نکته کلیدی و مهمی اشاره می شود، توجه به حضور و ناظر بودن خدای متعال در زندگی:«وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ.[9] بدان که همواره در دیدرس خدایى، پس ببین چگونه باید باشى.»، بسیاری از اوقات انسان به واسطه قوی حیایی که در وجود او به ودیعت نهاده شده از ارتکاب کارهای ناپسند در مقابل دیگران اجتناب می کند، ولی به واسط جهل  و نادانی حضور خدا را در تمام لحظه های زندگی احساس نمی کند به همین جهت در خلوت و تنهایی کارهایی را انجام می دهد که در حضور دیگران انجام نمی داد، امام به این موضوع توجه داشته و با بیان این نکته قرآنی در واقع متذکر این آیه شریف می شود: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏؛[10] آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) مى‏ بیند؟!»

نویسنده: علی بیرانوند

 
پی نوشت:
[1]. توبه119.
[2]. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۸.
[3]. بقره: 155.
[4]. فاطر: 15.
[5]. تفسیر نمونه، ج‏18، ص22.
[6]. دائرة‌ المعارف تشیع، ج 10، ص143.
[7]. آل عمران: 14.
[8]. انعام: 150.
[9]. تحف العقول، ص: 455.
[10]. علق: 10.