مقدمه:
یکی از مهم‌ترین احکام عملی اسلام که بعد از اصول دین، از بارزترین نشانه‌های متّقی به شمار می‌رود، نماز است. قرآن کریم می‌فرماید:«الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» 

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا مى کنند و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق می نمایند.قرآن مجید در این آیات، از ایمان به غیب (امور پنهان از حواس مانند:

خدا، وحى، فرشتگان، معاد و قضیه حضرت ولی‌عصر(علیه السلام)) و زنده نگه داشتن نماز و اهمیّت به انفاق، به‌عنوان ویژگی‌های انسان مؤمن و با تقوا یاد می‌کند و این صفات را از صفات متّقین بر می‌شمرد.

همچنین از پیامبر(صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار(علیه السلام)در اهمیّت نماز روایات فراوانی نقل شده‌ است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:«مَا أَعْلَمُ شَیْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ»

بعد از معرفت خداوند عبادتی را بالاتر از نماز نمی‌شناسم.نماز مانند نهر روان و چشمه زلال و پاکیزه‌ای است که انسان مؤمن هر روز روح و روان خود را در آن می‌شوید.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «پیامبر(صلی الله علیه واله) نماز را به چشمه زلال آب گرمی تشبیه فرمودند که نمازگزار در شبانه روز پنج نوبت در آن شستشو می‌کند.»


اهمیت آداب و مراتب نماز 
مراتب نماز
نماز دارای مراتبی است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص

نماز عوام
مرتبه اوّل نماز که معمولاً مربوط به انسان‌های عادی است، همان لقلقه زبان می‌باشد و اصطلاحاً به آن نماز لسانی گفته می‌شود. ‌کلمات آن درست ادا می‌شود و قیام، قعود، رکوع و سجود آن به درستی انجام می‌پذیرد.

این نماز برای انسان رفع تکلیف می‌کند و باعث می‌شود چنین انسانی تارک الصلاة نباشد. یعنی جزء کافران به شمار نرود و به اندازه وسعش هم می‌تواند نیروی کنترل کننده از گناهان باشد.

شاید بتوان گفت نود درصد مردم همین نماز لسانی را می‌خوانند. طبق تحقیقاتی که به عمل آمده تعداد افرادی که نماز خوان بوده‌اند و جرم و جنایت مرتکب شده‌اند، نسبت به افراد «تارک‌ الصّلاة» که مرتکب اعمال خلاف شده‌اند، خیلی کمتر است.

این نتیجه نشان می‌دهد که همین نماز زبانی و اینکه شخصی اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اینکه آن مسجد رفتن هم ظاهری باشد، بالأخره او را در جاهایی نجات می‌دهد و به نفع انسان عمل می‌کند. این مرتبه نماز از نظر فقهی صحیح است و قضا هم ندارد.

نماز خواص
مرتبه دوّم نماز که از اهمیّت بالاتری بر خوردار است، نمازی است که همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می‌کند، دل او نیز به یاد خدا خاشع باشد.

در حالی که زبان نماز می‌خواند، دل او هم نماز بخواند. وقتی شخص می‌گوید:«ایّاک نعبد و ایّاک نستعین»، دل نیز واقعاً خاشع در برابر خداوند باشد و همین آیه شریفه را بخواند.

خشیت خداوندی بر دل چنین نمازگزاری حکمفرما می‌شود و او را در شمار مؤمنین قرار می‌دهد. خداوند متعال در قرآن شریف می‌فرماید:«بِسمِ‌ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» [1]

به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا که گروندگان رستگار شدند؛ آنان که در نمازشان فروتنند و آنان که از هر بیهوده و زشتی رویگردانند. در این مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است.

همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز می‌کند؛ به اطراف نگاه نمی‌کند و نظیر کسی که در مقابل بزرگی ایستاده است، دست‌ها را با احترام روی دو پا می‌گذارد و نماز می‌خواند.

به این نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع می‌گویند و رستگار آن کسی است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند.

به عبارت دیگر می‌توان گفت خضوع یعنی رعایت ادب ظاهری در نماز و خشوع یعنی ادب دل و همراهی دل در نماز. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) سؤال شد خشوع چیست؟

حضرت فرمودند: «خشوع عبارت است از تواضع و فروتنی در نماز و اینکه بنده قلب خود را به طور کامل متوجّه خدا سازد.» [2]

حضور قلب در عبادات، روح و روان آن‌ها محسوب می‌شود و نورانیّت و مراتب کمال‌ عبادت‌ها به‌ خشوع و مراتب آن بستگی دارد. هیچ عبادتی بدون حضور قلب، مقبول درگاه احدیّت واقع نمی‌شود و مورد لطف و رحمت ربوبی قرار نمی‌گیرد.

خواندن نماز واقعی برای کسانی که به مقام خشوع نرسیده باشند، دشوار و سنگین است. چنین افرادی به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز می‌خوانند.

هرکسی می‌تواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات کند، به شرط آنکه تمرین کافی در این زمینه داشته باشد و نیز دارای اراده‌ای قوی باشد. البته توجّه به ‌اینکه اینگونه توفیقات را خدا باید بدهد، ضروری است.

نماز اخصّ الخواص
مرتبه سوّم از نماز این است که انسان خود را در محضر خدا می‌یابد. علاوه بر اینکه با دل خود درمی‌یابد در محضر خداست و خدا با او حرف می‌زند. درک می‌کند که او نیز با خداوند حرف می‌زند

. در این صورت، نماز گفتگو و یک مکالمه‌ای می‌گردد و هرچه انسان در این راه جلوتر برود، نماز او به صورت یک معاشقه در می‌آید. آدمی به هر درجه از کمال که برسد و معرفت به خدا پیدا کند،

خدا نیز به همان اندازه توجّه به او دارد. اگر نماز کسی زبانی شد، به همان اندازه خدا او را یاد می‌کند و اگر نماز قلبی شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد.

در واقع می‌توان گفت در مرتبه سوّم نماز، نمازگزار عاشق خداوند و خداوند عاشق او است. طبق نقل مشهور، خداوند عزّوجل در روایت قدسی می‌فرماید:

«مَنْ طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَنْ وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَنْ عَرَفَنی أحَبَّنی، وَ مَنْ أحَبَّنی عَشَقَنی، وَ مَنْ عَشَقَنی عَشَقْتُهُ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَیَّ دِیَتُهُ، وَ مَنْ عَلَیَّ دِیَتُهُ فَأَنَا دِیَتُه»

در حقیقت، کسی که خداوند را که مستجمع جمیع کمالات است می‌یابد، مطمئنّاً عاشق او می‌شود و ذات باری تعالی می‌فرماید:

در این صورت من نیز عاشق او می‌شوم و از اینجا به بعد، نفس کُشی سالک پیش می‌آید و به جایی می‌رسد که وقتی عاشق خداوند شد، بابت این عشق، نفس امّاره خود را می‌کشد و چنین انسانی خدایی می‌شود .

و به کمک و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، کلیه صفات رذیله را در وجود خود نابود می‌کند. پاداش این نابودی صفات رذیله، به دست آوردن خود خدا است.

یعنی رسیدن به مقام لقاء الله و مقام فناء.اگر کسی به چنین مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حکومت می‌کند. دیگر به جز خداوند، هیچ موجودی در نظر او جلوه ندارد. به قول شاعر:
بـه دریا بنـگـرم دریـا تـو بینم به صحـرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم، کوه ‌و در و ‌دشت نشان از روی زیبـای تـو بیـنم

مرگ در راه خدای سبحان، برای چنین انسانی از عسل شیرین‌تر است. شهادت در راه خداوند، بالاترین لذّت را برای او دارد. وقتی انسان به واسطه نماز به این مراحل برسد، دیگر حتماً گناه نمی‌کند و چنین نمازی همان است که قرآن کریم درباره آن می‌فرماید:

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُون» [3]و نماز را برپا دار؛ زیرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مى‌دارد، و البته یاد خدا بودن بزرگتر است، و خدا می داند چه می کنید.

این نماز باعث می‌شود نمازگزار همه‌ جا را محضر خداوند بیابد. چنین انسانی در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب می‌نوشد و سیراب بودن را حس می‌کند، خداوند را می‌یابد.

«یابیدنی‌ها» قابل وصف نیستند. بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه باید همه جوان‌ها به مطالعه اصول دین بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد.

ولی این دانستنی‌ها به تنهائی کافی نیستند و کاربرد ندارند. چه موقع کاربرد پیدا می‌کند؟ وقتی که این علوم، یابیدنی شود. و صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل می‌شود. قرآن کریم در این مورد می‌فرماید:

«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ» [4]پروردگارت را پرستش کن تا یقین پیدا کنی.خداوند می‌فرماید: ای انسان! ابتدا باید مقام عبودیّت پیدا کنی تا بعد از آن به مقام یقین نائل آیی؛ یعنی مرتبه یقین وابسته به عبادت است.

بعد از رسیدن به مقام عبودیّت و یقین، اصول دین و عقاید تشیّع، برای سالک یابیدنی می‌شود. رسیدن به این مقام نیز احتیاج به سواد و علم آموزی ندارد.

در روایت است که رسول خدا(صلی الله علیه واله) صبح هنگام جوانی را در مسجد دیدند. پیامبر(صلی الله علیه واله) با نگاهی به او، متوجّه شدند این جوان در حال سیر در عالم دیگری است. به او فرمودند:

«کَیْفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» یعنی من به جایی رسیده‌ام که همه چیز را باورکرده‌ام و به مقام یقین رسیده‌ام و حقیقت دین را یافته‌ام. سپس برداشت‌های معنوی و آنچه یابیده بود را بیان نمود.

پس از آن پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به اصحاب خود فرمودند: خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است. [5] این چنین عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت سالک از ورطه غفلت و رسیدن وی به مقام یقظه و بیداری می‌شود و او را به مقام آدمیّت می‌رساند.


آداب نماز
آداب نماز بر دو قسم است: آداب ظاهری و آداب باطنی.

مرحوم فیض«ره» در کتاب شریف «المحجة البیضاء» با ذکر مثالی زیبا نقش اجزای مختلف نماز را تبیین کرده است، وی می‌گوید: «کمال انسان وابسته به دو چیز است:

موجودیّت باطنی و اعضای ظاهری؛ موجودیّت باطنی انسان همان روح او و ظاهر جسمانی آدمی، اعضا و جوارح‌ او است.

بعضی از اعضای بدن آدمی مانند قلب، کبد و مغز دارای چنان اهمیّتی هستند که با از بین رفتن آن، حیات انسان از بین می‌رود. بعضی از اعضاء نظیر چشم، دست، پا و زبان در موقعیّتی هستند که با نبود آن‌ها، حیات آدمی از دست نمی‌رود،

ولی مقاصد حیات مخدوش می‌گردد. بعضی از اعضاء نیز چنانند که با از دست رفتن آن‌ها، نه حیات انسان و نه مقاصد آن، هیچ‌یک آسیبی نمی‌بینند، امّا به زیبایی انسان لطمه وارد می‌شود، نظیر ابرو، ریش و سفیدی پوست. همچنین برخی از اعضاء چنانند که از دست رفتن آن‌ها به اصل جمال آدمی لطمه‌ای وارد نمی‌کند،

امّا از کمال آن می‌کاهد، مانند کمانی بودن ابرو، سیاهی موی سر و صورت و سرخ‌بودن گونه‌های صورت. صورت عبادت‌هایی که در شرع مقدس واجب شمرده شده است نیز همین‌گونه است.

روح و حیات باطنی نماز، خشوع،‌ نیّت، حضور قلب و اخلاص است. رکوع، سجود و قیام آن به منزله قلب، کبد و مغز می‌باشد که اگر از دست برود، نماز از دست می‌رود.

قرائت و اذکار نماز در حکم دست، پا، چشم و زبان است که با وارد شدن خدشه به آن‌ها حیات نماز از دست نمی‌رود، امّا بعضی از مقاصد آن مخدوش می‌شود.

مستحبّات نماز به مثابه زیبایی‌های مو، ‌پوست و صورت است که وجود آن‌ها موجب جمال و زیبایی می‌شود. رعایت لطایف آداب در این مستحبّات، به منزله کمانی بودن ابرو و تناسب اندام است که موجب کمال زیبایی است.» [6]

نماز برای بنده به مثابه هدیه‌ای است که به وسیله آن به پیشگاه ربّ‌‌الارباب تقرّب می‌جوید،‌ همان‌طور که مردمان با تقدیم هدایا نزد بزرگان تقرّب می‌جویند. این هدیه به خداوند عرضه می‌شود و روز قیامت به نمازگزار برمی‌گردد.

بنابراین، بنده در زیباسازی ‌یا زشت و ناقص کردن نماز اختیار دارد، اگر آن را زیبا و نیکو سازد، خیر و خوبی آن به خود او باز می‌گردد و اگر آن را زشت نمود، بدی آن به خودش برمی‌گردد.

از جمله آداب باطنی نماز، داشتن خضوع و خشوع در نماز است. خضوع‌ یعنی رعایت ادب در پیشگاه پروردگار و خشوع ‌یعنی توجّه قلبی به خداوند در هنگام نماز و فروتنی باطنی در هنگام راز و نیاز با او. خشوع بدین معنی است که انسان در هنگام ادای نماز حضور قلب داشته باشد و به امور دنیوی فکر نکند.

خشوع قلب موجب خشوع اعضاء و جوارح می‌شود.وقتی مسلمان بداند که رستگاری وی در گرو رعایت آداب باطنی و داشتن خشوع در نماز است، می‌کوشد تا هنگام ادای نماز، مراتب خضوع و خشوع را رعایت کند.

بدین معنی که در هنگام خواندن حمد و سوره، تمام توجّه خود را متوجّه معبودی می‌کند که در حال راز و نیاز با اوست و هنگام رکوع و سجود، خدای متعال را به راستی تنزیه و تسبیح می‌کند.

خضوع و خشوع در نماز، موجب قبول شدن نماز آدمی می‌گردد. نماز مقبول آن است که آداب ظاهری و باطنی در آن مراعات شود؛ یعنی با خضوع و خشوع همراه باشد

. چنین نمازی موجب تزکیه نفس و پاکی روح و روان می‌شود و تأثیر تربیتی و اخلاقی فراوانی دارد. از این‌رو چنین نمازی را نماز اخلاقی نیز می‌گویند؛ نمازی که فرشتگان آن را با درخشندگی خاصی به پیشگاه خداوند متعال می‌برند و پروردگار عالم این نماز را می‌پذیرد.

در حالی که نماز صحیح، تنها موجب رفع تکلیف می‌شود و به سبب آن انسان در جهان آخرت مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد. چنین نمازی را نماز فقهی نیز می‌گویند.

نمازی که فرشتگان آن را در حالی که نورانیت و درخششی ندارد، به محضر ربوبی می‌برند و معلوم نیست مورد قبول خداوند قرار گیرد. [7]

نمازی که با حضور قلب خوانده شود، ارزشمند و بسیار با اهمیّت است. ممکن است در بعضی از نمازها شخص نتواند خشوع در آن را مراعات کند.

در چنین مواقعی نمازگزار با رعایت خضوع ظاهری و به‌جا آوردن مستحبّات، نظیر گفتن اذان و اقامه و خواندن ذکرهای اضافه بر ذکر اصلی در رکوع و سجده‌ها که در رساله‌های‌ عملیّه و کتب ادعیه آمده است، می‌تواند موجبات قبولی نماز خود را فراهم آورد.

نمازگزار می‌‌‌‌تواند در نماز و بعد از نماز با صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) و خواندن تعقیبات - یعنی دعاهایی که بعد از نمازهای‌ یومیّه وارد شده است-

بخشی از کاستی‌های نماز خود را جبران کند. آن‌گاه آن نماز را به خداوند متعال عرضه نماید تا پروردگار با فضل و کرم خود آن را بپذیرد. در میان تعقیبات نماز، ‌تسبیحات حضرت زهرا«س» فضیلت بسیاری دارد.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «تسبیح جدّه‌ام حضرت زهرا«س» بعد از نمازهای روزانه، نزد من از هزار رکعت نماز در هر روز برتر و محبوب‌تر است.» [8]

در ادامه نکاهی به اهمیت طهارت و حکمت و اهمیت و ثواب وضو داریم اگر چه ارتباطی با اصل موضوع این بحث ندارد.

اهمیت طهارت و حکمت و اهمیت و ثواب وضو

بدان که: طهارت شرط صحت نماز است و بدون آن نماز باطل است، چه عمدا و چه سهوا و چه جهلا باشد. و آن ابتدای نماز است.

در وسائل از مشایخ ثلاثه از امام صادق (علیه السلام ) نقل است که فرمود: نماز سه ثلث است: یک ثلث طهارت، یک ثلث رکوع و یک ثلث سجود.

از عیون و علل از حضرت رضا (علیه السلام ) نقل است که در مقام بیان علت و حکمت وضو فرمود: وضو برای این است که بنده طاهر باشد وقتی که قیام می کند به انجام نماز و مناجات با پروردگار، و مطیع باشد .

او را در آنچه امر فرموده، و پاک و پاکیزه باشد از کثافات و نجاسات، و دفع شود کسالت و نعاس از او، و تزکیه شود قلب او برای قیام در محضر مقدس پروردگار. و این وضو واجب است برای نمازی که رکوع و سجود دارد، نه آنچه رکوع و سجود ندارد مثل نماز میت.

از امام صادق (علیه السلام ) نقل است که فرمود: آیا نمی ترسد آن کسی که بدون وضو نماز می خواند که زمین او را فرو می برد؟!

در کتاب محاسن از صفوان جمال از امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود: مردی را در میان قبر نشانیدند و به او گفتند: صد تازیانه از عذاب می خواهیم به تو بزنیم. گفت: من طاقت ندارم.

کم کردند تا آنکه رسید به یکی. گفت: طاقت ندارم. گفتند چاره ای نیست. گفت: برای چه عمل می زنید؟ گفتند: برای اینکه یک روز بدون وضو نماز خواندی و بر ضعیفی گذشتی و او را یاری نکردی.

پس یک تازیانه به او زدند، پس قبر او مملو از آتش شد.

و این روایت را در کتاب وسائل از صدوق در کتاب علل و عقاب الاعمال و من لا یحضر و محاسن برقی نقل کرده است.

در کتاب کافی باب نوادر کتاب طهارت از امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود: وضو شرط ایمان است.

در کتاب جعفریات از آن حضرت نقل است که فرمود: وضو نصف ایمان است.

و در مکاتبه حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) به سوی محمد بن ابی بکر فرمود: بدان که وضو نصف ایمان است.

در کتاب کافی از سماعه است که گفت: فرمود آقا موسی بن جعفر صلوات الله علیهما: هر کس وضو بگیرد برای نماز مغرب، وضوی او کفاره گناهان واقع شده در آن روزش است غیر از کبائر. و هر کس وضو بگیرد برای صبح، هست وضوی او کفاره گناهان شبش غیر از کبائر.

و به سند دیگر نیز این روایت را نقل کرده. و صدوق نیز در من لایحضر آن را نقل کرده است.

در کافی و کتاب من لا یحضر از امام باقر (علیه السلام ) از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود به آن مرد ثقفی: آمدی که سوال کنی از وضو و نمازت چه ثواب دارد. اما وضویت، پس وقتی که دست خود را به آب زدی و ((بسم الله الرحمن الرحیم ))

گفتی، گناهانی که به دست کردی آمرزیده می شود. و وقتی که صورت را شستی، گناهانی که به چشم و دهان کردی بخشیده می شود.

و وقتی که دستها را شستی، گناهانی که به دست ها انجام دادی آمرزیده می شود. و وقتی که سر و پاها را مسح کشیدی، آن گناهانی که به قدم کردی و به سوی آن رفتی پراکنده می شود.

در کتاب من لا یحضر و تهذیب ص 102 نقل کرده از امام صادق (علیه السلام ) که فرمود: هر کس یاد کند اسم خدا را بر وضویش، گویا غسل کرده است.

و روایت شده که: هر کس وضو بگیرد و یاد کند اسم خدای تعالی را، جمیع جسدش پاک شود. و وضو تا وضوی دیگر کفاره گناهان مابین دو وضوست. و اگر اسم خدا را نبرد، پاک نشود از جسدش مگر آنچه آب به آن رسیده است.

در کتاب وسائل در روایت آمدن یهودی و سوالاتش از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از علت وضو و غیر آن، عرض کرد: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم جزا و ثواب وضو گیرنده چیست؟

فرمود: اول که دست به آب می زند، شیطان از او دور می شود. و وقتی که مضمضه کند، خداوند نورانی کند قلب و زبان او را به حکمت. وقتی که استنشاق کند، ایمن می کند او را خدا از آتش و روزی می کند به او بوی بهشت را.

و وقتی که صورت خود را بشوید، خداوند روی او را سفید گرداند در روزی که روهایی سفید و روهایی سیاه شود. و وقتی که دستها را بشوید، خداوند حرام کند بر او غلهای آتش را.

و وقتی که مسح سر کشد، گناهانش را خدا دفع فرماید. و وقتی که قدم را مسح کند، خدا او را بر صراط بگذراند روزی که قدمها می لغزد.

در تفسیر امام عسکری صلوات الله علیه است که فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: وقتی که بنده وضو بگیرد و صورت خود را می شوید، گناهان صورت او ریخته می شود.

و وقتی که دستها را می شوید، گناهان دستها ریخته می شود. و وقتی که مسح سر بکشد گناهان سرش بریزد و وقتی که پاها را مسح نماید یا بشوید جهت تقیه، گناهان پاها می ریزد.

و اگر بگوید در اول وضو: بسم الله الرحمن الرحیم، تمام اعضای او از گناه پاک شود.

و اگر در آخر وضو یا غسل بگوید: سبحانک اللهم و بحمدک. اشهد ان لا اله الا انت. استغفرک و اتوب الیک. و اشهد ان محمدا عبدک و رسولک. و اشهد ان علیا ولیک و خلیفتک بعد نبیک و ان اولیاءه خلفاؤ ک و اوصیاءه اوصیاؤ ک،

گناهان او ریخته می شود مانندی که برگها از درختها می ریزد. و خلق فرماید خدا به عدد هر قطره از قطرات وضویش یا غسلش ملکی که تسبیح کند خدا را و تقدیس کند و تهلیل و تکبیر گوید و صلوات بر محمد و آل طیبین او بفرستد و ثواب اینها برای وضو گیرنده می باشد. . .


[1]. المؤمنون / 3-1
[2]. الجعفریات، ص 38: «قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْخُشُوعُ؟ قَالَ التَّوَاضُعُ فِی الصَّلَاةِ وَ أَنْ یُقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ کُلِّهِ عَلَی رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
[3]. العنکبوت / 45
[4]. الحجر / 99
[5]. الکافی، ج 2، ص53: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّی بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِی الْمَسْجِدِ وَ هُوَ یَخْفِقُ وَ یَهْوِی بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَیْنَاهُ فِی رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِکُلِّ یَقِینٍ حَقِیقَةً فَمَا حَقِیقَةُ یَقِینِکَ فَقَالَ إِنَّ یَقِینِی یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِی أَحْزَنَنِی وَ أَسْهَرَ لَیْلِی وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِی فَعَزَفَتْ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا حَتَّی کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّی وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِکَ وَ أَنَا فِیهِمْ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَهْلِ الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ یَتَعَارَفُونَ وَ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ کَأَنِّی الْآنَ أَسْمَعُ زَفِیرَ النَّارِ یَدُورُ فِی مَسَامِعِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَان »
[6]. المحجّة البیضاء، صص 365- 264
[7]. اسلام آئین رستگاری، صص 185-157
[8]. الکافی، ج 3، ص 343: «تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ ع فِی کُلِّ یَوْمٍ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَکْعَةٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ»


منبع :
https://www.porseman.com/article/
حوزه نت
* این مقاله در تاریخ 1402/1/9 بروز رسانی شده است.