قلب انسان تنها دارایی اوست. جایی است که خداوند در آن زندگی می کند و بی شک جایی که چنین خالق مهربان و عظیمی را در خود جای می دهد، نمی تواند چیزهای کوچک و بی ارزش را کنار این دارایی ارزشمند بگذارد. در قرآن کلام خداوندی که با تمام مهربانی اش انسان را خلق کرد و او را هدایت نمود، در 133 آیۀ شریف کلمۀ (قلب) تکرار شده است. در 43 آیۀ دیگر با لفظ (صدر) و در 116 آیه نیز با لفظ (فؤاد) به آن اشاره شده است.

در سورۀ مبارکۀ فتح در آیۀ 4 می خوانیم: هوالذی انزل السکینَةَ فی قلوبِ المؤمنینَ لِیَزدادوا ایماناً مَعَ ایمانهم. اوست خداوندی که آرامش را برد ل های مردم با ایمان فرستاد تا به ایمانشان افزوده شود.

در آیۀ 28 سورۀ مبارکۀ رعد نیز می خوانیم: الذینَ آمنو و تطمئنقلبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب... کسانی که ایمان آوردند، دل های آنان با ذکر و یاد خداوند به مقام اطمینان می رسد. آگاه باشید که با ذکر خداوند دل ها آرام می شوند. این آیات را که می خوانیم به وضوح می توانیم چند کلید واژۀ مهم و طلایی از آن درک کنیم. (قلب)، (سکینه یا آرامش)، (ایمان)، (ذکر و یاد خداوند)!

و عجیب انسان به فکری می رود وقتی که عظمتی مانند خالقش را می تواند در قلب خود جای دهد! حتماً این قلب ویژگی های خاصی دارد که چنین لیاقتی به آن داده می شود، حتماً قلب هر کدام از ما می تواند وسعت پیدا کند و یا برعکس تنگ شود و در محرومیت از عشق به سر ببرد. در محرومیت از ایمان و آرامش! به زندگی های امروزمان که خوب فکر می کنیم بلافاصله در می یابیم که هر یک در جستجوی چه هستیم و برای چه چیز روز و شب می گذزانیم. مؤمن و غیر مؤمن هم ندارد، گمشده تمام ما، آرامش است. دوری از تشویش ها و نگرانی ها و اشک و اندوه. همه به دنبال یک زندگی زیبا و آرام هستیم اما راهش را نمی دانیم. دنبال پول می رویم اما به جای آرامش به آسایش می رسیم. دنبال عشق می رویم اما به جای حقیقت به مجاز می رسیم و به جای لبخند و سعادت به اشک و افسردگی! اشکال کار ما کجاست؟

آیا جز این است که چشم ها و گوش هایمان را بر قلب های خود بستیم؟ همان قلبی که جایگاه خداست؟ آرامش، درونی نمی شود و آدمی در این دنیای کوچک و بی فایده به چشیدن این طعم الهی و هدف آسمانی نمی رسد مگر با داشتن یک (قلب سلیم). (یوم لاینفعُ مالٌ و لا نبونَ الّا مَن اَتیَ الله بقلبٍ سلیم) یعنی به همین راحتی قرآن جواب سخت ترین سؤال زندگی ما را داده است. که ای بندۀ من، روزی می رسد که فرزند و مال تو برای تو نخواهد ماند و در این روز قیامت تنها کسی سود می برد و زندگی را برده است که با قلب سلیم به سمت پروردگارش بشتابد. قلب سلیم قلبی است که عمری در زمین خدا، را در خود جای داده است. وسیع شده است. ایمان آورده است. دیده است. گریسته است و باور کرده است که (اِنَّ السمَع و الفؤادَ کُلُّ اولئک کانَ عنه مسئولا) گوش و چشم و قلب ما همه و همه مسئول اند! مسئول رسیدن ما به آرامش و رحمت بیکران الهی. مسئول سعادت و خشنودی ما. مسئول زندگی سبزی که همیشه عطر بهار می دهد و مژدۀ آزادگی و خوشبختی. لبخند و یا اشک، شادی و یا غم، امید و یا یأس، حیات و یا مرگ... همه به دست خود ماست! حتی زندگی و مرگ. چرا که ما بسیار زندگی می کنیم بی آنکه زنده باشیم و بسیار می میریم بی آنکه حقیقتاً مرگ را دَمی باور کنیم. دست خود ماست که چشم هایمان را ببندیم یا باز کنیم. دست خودماست که گوش هایمان را باز کنیم ویا به تعبیر قرآن، انگشت هایمان را در گوش هایمان کنیم تا نشنویم. ماییم که می شویم: (اَفَلا یَتَدَبَرونَ القرآنَ اَم عَلی قلوبٍ اَتفالُها) ماییم که یا تدبر می کنیم در قرآن و راهمان را می یابیم و یا بر قلب هایمان، (قفل که نه) قفل ها می زنند... قفل هایی که با دست های خودمان ساخته ایم. آرامش هیچ جانیست مگر در قلب! در قلبی که خداوند در آن همیشه باشد و همیشه یاد و نام و ذکر او آنجا خانه کرده باشد. قلبی که هرگز غمگین نمی شود چرا که خداوند سرور العارفین است. شادی بخش قلب کسی است که او را شناخته باشد. شناختن از ایمان می جوشد و ایمان از عشق و عشق از قلب و قلب تنها زمانی قلب ست که خدا را دارد. امیر المؤمنین (ع) می فرمایند: ((وَ تَفَقَهوا فیهَ فاِنَهُ ربیع القلوب)) در قرآن تدبر کنید و بیاندیشید چرا که بهار دل هاست. و بهار تنها زمانی در درون آدمی مستدام می شود که بفهمد این قرآن کریم برای او چه ارمغانی داشته است. کسی که طعم لطافت بهار را می چشد و چشمانش به زیبایی و طراوت و نور بهاری الهی، روشن می شود هرگز این وصل را رها نمی کند بلکه برای داشتنش هرچه بتواند تلاش می کند.

 
(کعبۀ آمال ما این درگه است   کعبۀ آمال را ویران مکن)

کعبۀ مقصود انسان قرآنی است که با او حرف می زند. قرآنی که قلب انسان را به او نشان می دهد و می خواهد از هر چه غیر از بهار است، آنرا رهایی بخشد. از هرچه غیر از آرامش و عشق و آشتی است آنرا نجات دهد و از تمام بی خدایی ها... از آسایش هایی که آرامش نیست. از ایمان هایی که یقین نیست! چرا که ایمان واقعی و یقینی ایمانی است که به قلب تو می گوید: تنها دارایی ات خداست. تنها بازگشت و مأمن و پناهگاهت هم خودش! ایمانی که نمی گذارد تنها بمانی و تو را (و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) خواهد کرد.

بهار، خود دیدن است. خودِ خواستن، خودِ از جا بلند شدن، وضوی نو گرفتن و آیه های رحمت را یک به یک از زبان به قلب، جاری کردن. بهار، قرآن است و قرآن همان کتابی است که (لاریبَ فیه) است (هُدیً للمتقین است) و چراغی برای عبور از ظلمات... قرآن قلب هر مؤمنی است که می خواهد صدای خدا را هر روز بشنوند. هر روز با خدایش حرف زند و هر لحظه بهاری باشد- و همچون بهار با سخاوت ببخشد و سبز بماند و مهربان. قرآن قلب تپندۀ هر انسانی است که دنبال آرامش واقعی، زنده بودن، زنده شدن، زنده ماندن و عشق می گردد...

قرآن ربیع القلوب است... ربیع القلوب
                                                                                     نویسنده: متین السادات عرب زاده




منابع:

1. سورۀ شعرا، آیات: 88و89.

2. سورۀ اسراء، آیات: 36.

3. سورۀ، محمد آیۀ 24.

4. نهج البلاغه، خطبۀ 110.

5. آیۀ 38 سورۀ مبارکه بقره.

6. آیۀ 3 سوره بقره.