جایگاه دعا در زندگی مومنانه
دعا سلاح مومن و وسیله تقرب او به خدا و حقیقت عبادت و یاد حق و گفتگو با خداوند است. حاجت خواستن بهانه رفتن در خانه دوست و راز ونیاز با اوست. دعا مایه نشاط روح و کلید عطایای الهی است. منزلت و مقامی که به وسیله دعا میتوان کسب کرد، منزلتی است که با هیچ وسیله دیگری رسیدن به آن ممکن نیست.
جایگاه دعا در زندگی مومنانه
رضیه برجیان
حقیقت دعا
دعا سلاح مومن و وسیله تقرب او به خدا و حقیقت عبادت و یاد حق و گفتگو با خداوند است. حاجت خواستن بهانه رفتن در خانه دوست و راز ونیاز با اوست. دعا مایه نشاط روح و کلید عطایای الهی است. دعا کوفتن در رحمت حق و موجب نزول برکات خداوند است.[1] دعا وسیله صعود به منازل عالی اخروی است. منزلت و مقامی که به وسیله دعا میتوان کسب کرد، منزلتی است که با هیچ وسیله دیگری رسیدن به آن ممکن نیست. حقیقت دعا توجه به بارگاه حضرت معبود است و برای مومنان نوعی معراج روحی به حساب میآید. دعا فقط تلفظ پارهای از کلمات و مراعات برخی آداب نیست. روح دعا توجه قلبی انسان به خداوند عالم است و قوت این توجه به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگی دارد. از این رو، باید پیش از دعا و هنگام آن به صفات خدا توجه داشت.
ساختار روحی بشر به گونه ای است که اگر به درگاه خدا تضرع نداشته باشد، به آفات مبتلا میگردد. تضرع انسان را از انانیت و سرکشی باز میدارد و موضع او را در برابر خداوند برایش بهتر روشن میکند؛ چون تضرع از باختن شخصیت حاصل میشود.
حقیقت دعا چیزی جز عبادت نیست وحتی به دلیل توجه به خداوند در انجام این عبادت شاید بر بسیاری از عبادات دیگر ترجیح داشته باشد. در قرآن کریم نیز، خداوند آنجا که مساله استکبار از دعا را مطرح میکند؛ میفرماید: «قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین» در این آیه، خداوند نفرموده: «الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ دعایی»، بلکه از دعا تعبیر به عبادت کرده و رسما آن را از لوازم بندگی میشمارد؛ زیرا تهدید به آتش جهنم که برای ترک کننده دعا آمده متناسب با ترک عبادت است. چرا که حقیقت عبادت این است که انسان خود را بنده و مملوک خدا بداند، برای خود مالکیتی قایل نباشد و برای خود اراده مستقلی در برابر خداوند نشناسد، بلکه خود را دارایی خدا بداند؛ به طور کامل تسلیم اراده او باشد، به عبد بودن خود در مقابل خداوند اعتراف کند.[2] گرچه دعا در ظاهر درخواست برای رفع نیازهای انسان میباشد اما در واقع اعتراف به بندگی و فقر انسان است. ایمان و اطمینان به دعا موجب شخصیت یافتن و بسط دامنه احساسات انسان میشود. شخص داعی در عالم درونی خود به لذات و توفیقاتی دست مییابد که دسترسی بدان و درک این حالات برای دیگران محال است. این حالات معرف شخصیت و میزان رشد انسان مومن است.
ساختار روحی بشر به گونه ای است که اگر به درگاه خدا تضرع نداشته باشد، به آفات مبتلا میگردد. تضرع انسان را از انانیت و سرکشی باز میدارد و موضع او را در برابر خداوند برایش بهتر روشن میکند؛ چون تضرع از باختن شخصیت حاصل میشود.
حقیقت دعا چیزی جز عبادت نیست وحتی به دلیل توجه به خداوند در انجام این عبادت شاید بر بسیاری از عبادات دیگر ترجیح داشته باشد. در قرآن کریم نیز، خداوند آنجا که مساله استکبار از دعا را مطرح میکند؛ میفرماید: «قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین» در این آیه، خداوند نفرموده: «الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ دعایی»، بلکه از دعا تعبیر به عبادت کرده و رسما آن را از لوازم بندگی میشمارد؛ زیرا تهدید به آتش جهنم که برای ترک کننده دعا آمده متناسب با ترک عبادت است. چرا که حقیقت عبادت این است که انسان خود را بنده و مملوک خدا بداند، برای خود مالکیتی قایل نباشد و برای خود اراده مستقلی در برابر خداوند نشناسد، بلکه خود را دارایی خدا بداند؛ به طور کامل تسلیم اراده او باشد، به عبد بودن خود در مقابل خداوند اعتراف کند.[2] گرچه دعا در ظاهر درخواست برای رفع نیازهای انسان میباشد اما در واقع اعتراف به بندگی و فقر انسان است. ایمان و اطمینان به دعا موجب شخصیت یافتن و بسط دامنه احساسات انسان میشود. شخص داعی در عالم درونی خود به لذات و توفیقاتی دست مییابد که دسترسی بدان و درک این حالات برای دیگران محال است. این حالات معرف شخصیت و میزان رشد انسان مومن است.
آداب دعا
در روایتی امام صادق «علیه السلام» میفرمایند:«احْفَظْ آدَابَ الدُّعَاءِ وَ انْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَ کَیْفَ تَدْعُو وَ لِمَا ذَا تَدْعُو وَ حَقِّقْ عَظَمَةَ اللَّهِ وَ کِبْرِیَاءَهُ»[3] قرآن و روایات آدابی برای دعا ذکر کرده اند. مهمترین آنها توجه به عظمت خداوند هنگام دعا وقبل از آن است. خداوند میفرماید: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ»[4] در این آیه، به دعا امر شده است؛ آن هم با تضرع وبه آهستگی. و این نشان میدهد که برخلاف تصور عدهای دعا صرف تلقین به نفس نیست. وگرنه شاید تلقین به صورتهای بهتری از تضرع نیز ممکن بود.
ساختار روحی بشر به گونه ای است که اگر به درگاه خدا تضرع نداشته باشد، به آفات مبتلا میگردد. تضرع انسان را از انانیت و سرکشی باز میدارد و موضع او را در برابر خداوند برایش بهتر روشن میکند؛ چون تضرع از باختن شخصیت حاصل میشود. وقتی انسان گریه و زاری میکند که خود را ببازد و به نوعی، احساس شکست کند؛ لذا این حالت برای عبادت و اظهار عبودیت در پیشگاه الهی بهترین حالت است.[5]
خداوند به بندگانش نزدیک است، دعای بندگانش را میشنود، لذا نیازی به داد و فریاد نیست. مومنین نهی شده بودند که در حضور پیامبر صدایشان را بلند کنند. پس چگونه است اگر طرف مکالمه خدا باشد؟ کسی که خود را در حضور خدا احساس میکند، شرم دارد که در حضور او صدایش را بلند نماید.[6]
ساختار روحی بشر به گونه ای است که اگر به درگاه خدا تضرع نداشته باشد، به آفات مبتلا میگردد. تضرع انسان را از انانیت و سرکشی باز میدارد و موضع او را در برابر خداوند برایش بهتر روشن میکند؛ چون تضرع از باختن شخصیت حاصل میشود. وقتی انسان گریه و زاری میکند که خود را ببازد و به نوعی، احساس شکست کند؛ لذا این حالت برای عبادت و اظهار عبودیت در پیشگاه الهی بهترین حالت است.[5]
خداوند به بندگانش نزدیک است، دعای بندگانش را میشنود، لذا نیازی به داد و فریاد نیست. مومنین نهی شده بودند که در حضور پیامبر صدایشان را بلند کنند. پس چگونه است اگر طرف مکالمه خدا باشد؟ کسی که خود را در حضور خدا احساس میکند، شرم دارد که در حضور او صدایش را بلند نماید.[6]
اقسام دعا کنندگان
انسانها از لحاظ توجه به خدا یکسان نیستند. میتوان آنها را از این نظر به چهار دسته کلی تقسیم کرد:
1- دسته اول کسانی هستند که در همه حال، چه در رفاه و چه در گرفتاری و بلا، به خدا توجه دارند و به تعبیر قرآن هر صبح و شام به یاد پروردگار خود هستند و دعای آنان اختصاص به حال گرفتاریشان ندارد.[7] علت این امر این است که آنان درک میکنند که با همه نعمتهایی که خداوند در اختیارشان قرار داده باز هم از او بینیاز نیستند و دست کم، در دوام آن نعمتها به خدا محتاجند. البته هر کس برحسب اختلاف مراتب معرفت خود نیاز خود را به صورتی درک میکند. برای این دسته، نعمت و بلا تفاوتی ندارد. آنان بندگان شایستهای هستند که همواره خدا را در نظر دارند و مورد توجه خدا نیز هستند:« إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»[8]
2-.دسته دوم که اکثر مومنان جزو آن دسته هستند کسانیاند که در حال نعمت مبتلا به غرور و غفلت میشوند، ولی وقتی گرفتاری پیش میآید متنبه میشوند، نیاز خود را به یاد میآورند و نسبت به خدا اظهار نیاز میکنند. این دسته نیز نسبتا بندگان خوبی میباشند؛ اما خداوند از آنها شکوه میکند که چرا وقتی به آنها نعمتی میدهیم، خدا را فراموش میکنند و وقتی نعمت از آنها گرفته میشود دست به دعا برمیدارند:«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ»[9]. غالب مردم خداشناس این گونهاند و کمتر کسی است که در حال نعمت خدا را فراموش نکند.
3- دسته سوم کسانی هستند که بعضی از بلاها از جانب خدا میدانند؛ و وقتی چنین بلایی بر آنها نازل میشود دست به دعا برمیدارند؛ چون آن را ناشی از اسباب غیرطبیعی و نشانه غضب خدا میدانند؛ مانند قوم یونس که وقتی نشانه های عذاب خدا را دیدند، قبل از آن که بدانها برسد به خود آمدند و استغفار کردند. خداوند نیز آنها را نجات داد. این دسته به سایر بلاها، که تصور نمیکنند از سوی خدا باشد، توجه ندارند و تنها وقتی از همه جا ناامید میشوند ومیبینند که از کسی کاری برنمیآید خدا را میخوانند.
4- دسته چهارم کسانی هستند که حتی وقتی بلایی بر آنها نازل میشود و دچار گرفتاری و مصیبتی میشوند. باز هم متوجه خدا نمیشوند خداوند کار این عده را نکوهش کرده و آنان را مستحق عذاب بیشتری میداند.[10] و درباره اینان میفرماید:«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[11]
پی نوشت
1- دسته اول کسانی هستند که در همه حال، چه در رفاه و چه در گرفتاری و بلا، به خدا توجه دارند و به تعبیر قرآن هر صبح و شام به یاد پروردگار خود هستند و دعای آنان اختصاص به حال گرفتاریشان ندارد.[7] علت این امر این است که آنان درک میکنند که با همه نعمتهایی که خداوند در اختیارشان قرار داده باز هم از او بینیاز نیستند و دست کم، در دوام آن نعمتها به خدا محتاجند. البته هر کس برحسب اختلاف مراتب معرفت خود نیاز خود را به صورتی درک میکند. برای این دسته، نعمت و بلا تفاوتی ندارد. آنان بندگان شایستهای هستند که همواره خدا را در نظر دارند و مورد توجه خدا نیز هستند:« إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ»[8]
2-.دسته دوم که اکثر مومنان جزو آن دسته هستند کسانیاند که در حال نعمت مبتلا به غرور و غفلت میشوند، ولی وقتی گرفتاری پیش میآید متنبه میشوند، نیاز خود را به یاد میآورند و نسبت به خدا اظهار نیاز میکنند. این دسته نیز نسبتا بندگان خوبی میباشند؛ اما خداوند از آنها شکوه میکند که چرا وقتی به آنها نعمتی میدهیم، خدا را فراموش میکنند و وقتی نعمت از آنها گرفته میشود دست به دعا برمیدارند:«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ»[9]. غالب مردم خداشناس این گونهاند و کمتر کسی است که در حال نعمت خدا را فراموش نکند.
3- دسته سوم کسانی هستند که بعضی از بلاها از جانب خدا میدانند؛ و وقتی چنین بلایی بر آنها نازل میشود دست به دعا برمیدارند؛ چون آن را ناشی از اسباب غیرطبیعی و نشانه غضب خدا میدانند؛ مانند قوم یونس که وقتی نشانه های عذاب خدا را دیدند، قبل از آن که بدانها برسد به خود آمدند و استغفار کردند. خداوند نیز آنها را نجات داد. این دسته به سایر بلاها، که تصور نمیکنند از سوی خدا باشد، توجه ندارند و تنها وقتی از همه جا ناامید میشوند ومیبینند که از کسی کاری برنمیآید خدا را میخوانند.
4- دسته چهارم کسانی هستند که حتی وقتی بلایی بر آنها نازل میشود و دچار گرفتاری و مصیبتی میشوند. باز هم متوجه خدا نمیشوند خداوند کار این عده را نکوهش کرده و آنان را مستحق عذاب بیشتری میداند.[10] و درباره اینان میفرماید:«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»[11]
پی نوشت
[1] . مصباح یزدی،محمدتقی؛بربارگاه دوست. تحقیق و نگارش:عباس قاسمیان.(انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم،1376) ص17.
[2] . مصباح یزدی؛ همان. ص20.
[3] . مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار.(مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 ه. ق). ج 90، ص 322.
[4] . قرآن کریم؛ سوره اعراف، آیه 55.
[5] . مصباح یزدی؛ همان. ص60.
[6] . مصباح یزدی؛ همان. ص58.
[7] . قرآن کریم؛ سوره رعد، آیه 141.
[8] . قرآن کریم؛ سوره انبیا، آیه 90.
[9] . قرآن کریم؛ سوره فصلت، آیه 51.
[10] . مصباح یزدی؛ همان. ص65.
[11] . قرآن کریم؛ سوره انعام، آیه 43.
منابع
قرآن کریم.
مصباح یزدی،محمدتقی؛بربارگاه دوست. تحقیق و نگارش:عباس قاسمیان.(انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم،1376)
مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار.(مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 ه. ق). ج 90.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}