- اضطراب ناشی از دخالت در فعالیت های بدنی کودک ؛ امروزه در بیشتر خانواده ها ، کودکان خردسال به خاطر کمبود جا برای فعالیت های حرکتی دچار ناامیدی و یاس می شوند. آپارتمان های کم فضا و اسباب گران بها شدیدا مانع از بالا و پایین پریدن و دویدن کودک می شوند.
- کودکان خردسال نیاز دارند که تنش خود را با فعالیت های بدنی آزاد کنند ، آن ها به یک اتاق یا حیاط احتیاج دارند تا آزادانه به فعالیت بپردازند و در عین حال از لحاظ روانی آسایش داشته باشند.

- دودسته از کودکان مضطرب خواهند شد
1_ کودکانی که خیلی محدود میشوند از طرف والدین
2_ کودکانی که کاملا آزاد و بدون محدودیت هستند
- استرس و اضطراب در کودکان هورمون کورتیزول را ترشح می کند که باعث مرگ سلول‌های مغزی آنها می‌شود. شاید تنبیه شدید، بدرفتاری کودک را متوقف کند و باعث تسکین فوری والدین شود اما نمی تواند قواعد اخلاقی مورد نظر را به کودک بیاموزد. اگر تنبیه کردن، ناسزا گفتن و تهدید کردن برای فرزندتان زیاد رخ بدهد آینده او به خطر می افتد. مرگ سلول‌های مغزی فرزندتان باعث میشود کودک در آینده، در زمینه های درس خواندن، واکنش صحیح به مشکلات زندگی، عشق ورزی و ...دچار مشکل شود و شخصیت او  فاقد عزت نفس  خواهد بود.
- وقتی والدین با هم نزاع می کنند کودکان مضطرب می شوند چون محیط خانه شان مورد تهدید واقع شده و احساس گناه می کنند زیرا احساس می کنند در این اختلاف خانوادگی نقشی واقعی یا خیالی داشته اند.
گاهی علت شب ادراری کودکان مى‏تواند اضطراب ناشى از فشار روحى دراز مدت باشد. این اضطراب ممکن است بیش از چند ماه طول کشیده باشد. برای جلوگیری از اضطراب و شب ادراری کودک، او را تنبیه بدنى نکنید. حتى از تهدید به کتک نیز بپرهیزید.
- اضطراب ناشی از احساس گناه ؛ والدین ، آگاهانه و ناآگاهانه ، در کودکان احساس گناه پدید می آودند. وقتی کودک از یکی از اصول رفتار اجتماعی یا اخلاقی سرپیچی می کند ، آنوقت جایی هم برای مذمت و احساس گناه وجود دارد. برای کودکان دلخوشی بزرگی است که در باطن شان بدانند واقعا آزادند آن طور که دوست دارند فکر کنند و در خطر از دست دادن محبت و موافقت والدین شان قرار نمی گیرند.
- اگر مرگ معمایی است برای بزرگسالان ، برای کودکان مسئله ای است که هنوز ناشناخته به شمار می آید.کودک می بیند با وجود گریه و زاری های او ، فرد مورد علاقه ی او ، دیگر نزد او نیست. در نتیجه کودک احساس می کند طرد شده و کسی او را دوست ندارد. برخی از والدین سعی می کنند تا نگذارند کودکشان به خاطر از دست دادن فرد مورد علاقه اش ناراحت و غمگین بشود. این حق کودک است که غمگین باشد و سوگواری کند و نباید او را از این حق محروم کرد. کودک را باید آزاد گذاشت تا به خاطر فقدان شخص مورد علاقه اش اندوهگین باشد. وقتی کودک به خاطر پایان زندگی و پایان عشق و محبت ها زاری می کند ، انسانیتش رشد کرده و شخصیت والاتری می یابد. کودک شاید علاقه مند شود که بداند آیا مردن درد دارد؟ آیا مرده باز هم برمی گردد و آیا او و والدینش روزی خواهند مرد؟ پاسخ ها باید خلاصه و حاکی از حقایق باشند. وقتی با کودکان از مرگ سخن می گوییم نباید برای بیان این واقعیت تلخ و نامطلوب از کلمات مطلوب و مورد پسند استفاده کنیم. زمانی که کودک حقایق را با صداقت بشنود و به مهربانی در آغوش کشیده شود و نگاهی پر از مهر و عاطفه دریافت کند ، قوت قلب پیدا خواهد کرد.
- وقتی والدین مجبور می شوند برای جلب محبت و مهربانی کودکان خود به رقابت بپردازند ، معمولا از راه های نادرستی همچون رشوه دادن ، چاپلوسی کردن و دروغ گفتن استفاده می کنند ، در نتیجه کودکان با وفاداری های تقسیم شده و دمدمی مزاجی پایدار بزرگ می شوند.
- وقتی والدین با هم نزاع می کنند کودکان مضطرب می شوند چون محیط خانه شان مورد تهدید واقع شده و احساس گناه می کنند زیرا احساس می کنند در این اختلاف خانوادگی نقشی واقعی یا خیالی داشته اند.
ترس از رها شدن ؛ بعضی از کودکان اگر از مدرسه به خانه بازگردند و مادرشان را در خانه نیابند ، به وحشت می افتند. اضطراب خاموش آن ها از رها شدن خیلی زود بیدار می شود. بهتر است مادر از طریقی برای کودک پیغام بگذارد و جایی را که رفته است به کودک اطلاع بدهد.


راهکارهایی برای کم کردن اضطراب
- بسیاری از ترسها در کودکان واقعی است. چون آگاهی از محیط اطراف ندارند. یا درگیر خیال پردازی هستن که میتواند ناشی از تصاویر ترسناک کارتونها باشد یا ترکیبی از مسایل روز که در ذهنشان خیال پردازی میکنند و برایشان ایجاد ترس میکند.
والدین خیلی لطیف و مهربان و طبیعی و به دور از جار و جنجال و تهدید یا به دور از انکار ترس کودک(این کا ترس نداره/لولو که وجود نداره و ...) با آرامش کودکشان را همراهی کنند تا با محیط انس بگیرد و متوجه شود آنچه در ذهن دارد وجود خارجی ندارد و اطمینان و اعتمادش جلب شده و در نهایت ترسش از بین برود.
برخی اضطرابها و ترسها در اثر وابستگی افراطی به والدین ایجاد میشود.
- بیشتر مادران مضطرب بخاطر تامین خاطر خود دایم کودک را به خود میچسبانند و تمام نیازهای او را شخصا براورده مینمایند و در اثر این سرویس دهی دایمی و کامل کودک وابسته به مادر میماند و نمیتواند خود و توانمندیهایش را بطور مستقل درک کند و در نتیجه دچار ضعف در خودباوری و اعتماد بنفس میشود و گمان میکند بدون مادر ناتوان محض است. لازم است والدین در اینگونه موارد آرام آرام کودک را با توانمندیهایش آشنا و او را در انجام امورش متکی بنفس قرار دهند تا کم کم زمینه این اضطراب برطرف شود.
 
گاهی علایم اضطرابی در کودکان صرفا جنبه نمایشی و توجه طلبی دارد.
- یعنی کودک متوجه شده که با نمایش این علایم میتواند توجه والدین را به سمت خود جلب نماید و از نوازش و حمایت بیشتری برخوردار گردد. والدین در این موارد باید از تکنیک خاموشی استفاده کنند. یعنی کارهای مستقل و مثبت کودک را ببینند و مورد توجه و تشویق قرار دهند و حرکات نمایشی و توجه طلبانه کودک را نادیده بگیرند و با تکنیک تغافل این مسئله را در ذهن کودک خاموش کنند. گاهی کودک دچار ترکیبی از اضطرابها و ترسها است. که دلایل مختلف دست به دست هم داده اند و چنین عارضه ای را ایجاد نموده اند.

مثلا هم اضطراب جدایی دارد و هم ترس از مکانهای بسته.
- در موارد بالا عموما و در این موارد به طور خاص والدین لازم است حتما به روانشناس متخصص کودک مراجعه نمایند و طبق نظر درمانگر مسئله کودک خود را عالمانه و آگاهانه حل کنند.
رابطه والدین با هم، رابطه پدر با فرزندان، نحوه تعامل مادر با فرزندان، محیط زندگی و تحصیل میتوانند در شکل گیری اعتماد بنفس و آرامش و یا بروز اضطراب و ترس در کودکان ما تأثیر گذار باشند.

 
نویسنده: کبری خدابخش

پی نوشت ها:
1-  موفقیت در تربیت فرزندان (از 5 تا 18 سالگی) با رویکرد عقلانی - عاطفی، الیس،پل هاک، مترجم محمدطاهر ریاضی ارسی،مترجم حسین صیفوریان،ناشر: رشد،مهر 1387

2-  مباحثی در روان‌شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، غلامعلی افروز،انتشارات انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1380
3- نقش پدر و مادر در سازندگی کودک، رضا شاپوریان، مجله پیوند، شماره ۳، دی ماه ۱۳۵۸