یک داستان واقعی

شاهین با دوستش شهاب روبه ­روی دبیرستان دخترانه ایستاده بود. مثل همیشه به دنبال مزاحمت و دردسر تازه برای دخترانی بودند که بعد از مدرسه، راهی منزل می‌شدند. تنها هنرشان یک مشت ادعا و کلمات موزونی بود که ردیف می‌کردند تا به قول خودشان تفریحی کرده باشند. پشت سر دختر خانمی حرکت کردند. برای­شان فرقی نمی‌کرد چه تیپی باشد. حتی به چهره ­ی این خانم هم نگاه نکردند. شاهین شروع کرد به متلک پرانی. منتظر فرصتی بودند تا نامه‌ای را که از قبل تهیه کرده بودند و برای همه همان کلمات تکراری را داشت، ‌بدهند.

دختر خانم وارد محله شد. شاهین کمی ترسید: «این­که بچه محله­ ی خودمونه! نکنه آشنا در بیاد!»

 شهاب گفت: «چی شده؟ جا زدی؟ نکنه کم آوردی؟ حالا اگه این دختره یک داداش گردن کلفت باغیرت داشته باشه، دَخلمون اومده...» و بعد زد زیر خنده. صدای خنده­ ی شیطانی شهاب،‌ دخترخانم را نگران کرد. تمام تلاش خودش را کرد تا خود را به خانه برساند. هر چه جلوتر می‌رفتند نگرانی شاهین هم بیشتر می‌شد. دختر خانم وارد کوچه­ ی شاهین شد. خدایا! این دیگه چه سوژه‌ایه؟ شاهین خشکش زده بود. دختر خانم پشت در خانه­‌شان ایستاده بود و مرتب در می‌زد... شاهین نمی‌توانست این صحنه را باور کند.
-«چی؟ آبجی من!!!»

 
***

با فرا رسیدن روزهای نوجوانی، دوستی‌های سابق ما با جنس مخالف خودمان، رنگ و بوی تازه‌ای پیدا می‌کند. دیگر به زلالی روزهای قبل از آن نیست. اگر تا دیروز با دختر عمو و دختر خاله هم­بازی بودید، حالا یک حس جدیدی به شما می‌گوید این کار جالبی نیست. حتی حرف زدن با خانم‌ها تا مدتی قبل برای شما خیلی راحت بود، ولی الان یک احساس متفاوتی را تجربه می‌کنید. انگار به راحتی سال‌های قبل نیست. به همین دلیل با قوانین جدیدی در ارتباط روبه ­رو می‌شوید؛ قوانینی که به آرامش و موفقیت شما منتهی می‌شود.

عده­ ی زیادی به قوانین ارتباط پایبندند و تلاش می‌کنند مرزهای ارتباط را رعایت کنند. واژه­ ی نامحرم برای آن­ها قابل درک است و رفتار خود را با توجه به شرایط جدید تنظیم می‌کنند. این افراد، باهوشند و از مهارت ارتباطی بالایی برخورداند؛ ولی عده ­ی دیگری هم هستند که موقعیت جدید خود را باور نکرده‌اند و همانند دوران کودکی به دوستی با دختران ادامه می‌دهند. قدرت انعطاف‌پذیری این گروه پایین است و در مدیریت روابط خود ضعیف عمل می‌کنند. در این میان، گروهی بهترین روزهای عمرشان را به خیابان‌گردی و سرگرم شدن با مزاحمت‌ها سپری می‌کنند. این عده از نوجوانان بهانه‌های مختلفی برای کار خود جور می‌کنند؛ بهانه‌هایی که فقط برای توجیه نادرستی کار و فریب خود به کار گرفته می‌شود. آشنا شدن با این افکارنادرست می‌تواند سدی در برابر وسوسه‌ها باشد.

بهانه‌ها و چاره‌‌ها
برای سرگرم شدن:
«ما فقط می‌خواهیم اوقات فراغت خودمان را سپری کنیم.»
«دخترها خیلی پاستوریزه ­اند و ما می‌خواهیم با اذیت کردن آن­ها کمی به ارتقای شخصیت‌شان کمک کنیم!»

این‌ها جملاتی است که برخی از نوجوانان برای توجیه کار خودشان می‌گویند. به نظر شما می‌توان این توجیهات را قبول کرد؟

سرگرمی، تفریح و کمک: این­ها سه واژه­ ی کلیدی برای توجیه رفتار این گروه از نوجوانان بود.

سؤال: شاد کردن دیگران خوب است یا بد؟ آیا می‌توان از هر شیوه‌ای برای شاد کردن دیگران استفاده کرد؟

حال اگر کسی بخواهد با اذیت کردن شما و مسخره کردن‌تان باعث خنده و شادی یک عده شود، باز کار خوبی کرده است؟ اگر جواب شما منفی است، کلید طلایی زندگی درست، در دستان شماست:
هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند

مزاحمت برای دیگران، ایجاد یک ارتباط دروغ، دادن وعده‌های بی‌جا و ایجاد درگیری عاطفی برای طرف مقابل نمی‌تواند توجیه درستی برای سرگرم شدن، تفریح و کمک باشد.
 
فراگیر بودن کار:

«شما هم اگر در موقعیت ما بودید همین کار را می‌کردید.»
«زمونه عوض شده و محرم و نامحرم دیگر معنایی ندارد.»

روان‌شناسان می‌گویند وقتی واژه ­ی همه، هیچ­وقت، هیچ­کس، همیشه و کلمات دیگری که معنای کلی می‌دهند در اظهار نظر افراد وجود داشته باشد، در درست بودن فکر او تردید کنید. این ­ها به خطای فکری مبتلا شده‌اند و نیازمند سوخت‌رسانی فکری هستند. بررسی کنید تا بدانید با کدام گروه هستید، آیا واقعا همه دنبال این­کار هستند؛ یا عده­ ی محدودی این روش را پیش می‌گیرند؟

اگر شما با این نظر عمومی شدن ارتباط با جنس مخالف، مخالفید قانون ارزشمند دیگری را به دست آورده‌اید:
 
قانون متفاوت بودن

این قانون به ما می‌گوید رفتارهای خود را بر اساس ملاک و معیار تنظیم کنیم نه افراد. ممکن است افراد زیادی در گروه سنی ما اهل سیگار و پارتی‌های آن چنانی باشند و دوران زیبای نوجوانی را با غرق شدن در لذت‌های زودگذر به سرعت از دست بدهند؛ ولی ما بخواهیم از مسیر دیگری عبور کرده، هدفمند زندگی کنیم و سوار قطار موفقیت شویم. حال می‌توانیم خود را به خاطر متفاوت بودن سرزنش کنیم؟
 
همرنگی با جماعت:

«نمی‌توانم در مقابل پیشنهاد دوستانم مقاومت کنم.»
«دوستانم از این­که من توی این فضا نیستم، سرزنشم می‌کنند.»

سوالی که از این نوجوانان می‌پرسیم این است که اگر دوستان شما را به کارهایی مثل ترک تحصیل، اعتیاد، فرار از خانه و بزهکاری دعوت کنند، به راحتی می‌پذیرید؟

قدرت تفکر و تصمیم‌گیری در ما به قدری توانمند است که می‌توانیم خیلی از موانع موفقیت را به راحتی شناسایی کرده و افزودن چاشنی قاطعیت یک رقابت دوی با مانع را برنده باشیم. ممکن است شما در طول روز با پیشنهادهای زیادی روبه ­رو شوید. اگر بخواهید به همه ­ی آن­ها پاسخ مثبت بدهید که خودتان را در یک پازل حل نشدنی گرفتار کرده‌اید. پس باید مهارت نه گفتن را یاد گرفته و از سرمایه­ ی نوجوانی خود به خوبی مراقبت کنید. دوستان خود را عوض کنید یا این­که با جدیت نظر خودتان را دنبال کنید، مطمئن باشید آن­ها روزی شما را به خاطر تصمیم‌های درستی که گرفته‌اید، تحسین خواهند کرد.
 
کنجکاوی درباره ­ی دنیای دختران:

«احساس می‌کنم دختران از یک دنیای دیگرند و من در کنار آن­ها می‌توانم احساس خوبی داشته باشم.»
«دختران خیلی عجیبند و من کنجکاو هستم که آن­ها را بهتر بشناسم.»
«می‌خواهم بدانم دختران چه روحیاتی دارند تا در آینده بتوانم زندگی خوبی داشته باشم.»

آشنا شدن با روحیه ­ی دختران، نیاز به پیمودن راه­ های پرخطر و مسئولیت آفرین ندارد. وقتی می‌شود گره‌ای را با دست باز کرد، چرا با دندان بازش کنیم. شما تفاوت روحیات خود را با دختران می‌توانید با مشاهده­ ی حالات یکی از خانم‌هایی که محرم شما هستند،‌ به خوبی به دست آورید. خواهر شما، مادرتان، عمه و خاله از دنیای دختران هستند؛ همان دنیایی که به نظر شما شگفت ­انگیز است و به دنبال یافتن اسرار آن برآمده‌اید. حتی مطالعه­ ی یک کتاب درباره­ ی روان­شناسی دختران می‌تواند اطلاعات مورد نیاز را در اختیار شما بگذارد؛ البته اگر به این اطلاعات نیاز داشته باشید و این کنجکاوی شما از روی شیطنت نباشد. نیازها باعث می‌شوند خود را در برنامه‌ای دردسر آفرین قرار دهید، در حالی­که می‌توانید این نیاز را به صورت درست در خانه دریافت کنید. محبت مادرانه می‌تواند شما را سیراب سازد.
 
نویسنده: ابراهیم اخوی