انسان سخاوتمند به خدا و مردم و بهشت نزدیک است، و از آتش دور است

حضرت پیغمبر (ص) فرموده است که: سخاوت و کرم، جبلّى و طبیعى دوستان خدا است و هر چند بناى دوستى و ربط به مبدأ، محکم‏تر است علاقه به مال و دنیا کمتر است و جراتش به بذل و بخشش بیشتر. یعنى: حقّ سخاوت و بخشش آن است که، واقع شود بر هر چه محبوبتر است و علاقه به او بیشتر است. بذل دنیا و بخشش مال دنیا، کمترین مرتبه سخاوت است. نشانه سخاوت آن است که باک نداشته باشد و به خاطرش هم‏ نگذرد، نه دنیا و نه مال دنیا و نه صاحب دنیا، خواه دنیا دار، مؤمن باشد و خواه کافر، و خواه عاصى و خواه مطیع، و خواه شریف و خواه وضیع، بلکه وجودش را نقص داند و عدمش را کمال شمارد. حقّ سخاوت آن است که غیر را بر خود اختیار کند، و با وجود گرسنگى و احتیاج خود به طعام، طعام را به دیگرى بذل کند، و با وجود برهنگى و احتیاج به لباس، لباس را به دیگرى پوشاند، و به قدر مقدور، مال و سایر ما یحتاج از ارباب فقر و حاجت دریغ ندارد، و احسان از غیر، قبول نکند و به هر که احسان مى‏کند، خود ممنون باشد و او را از احسان خود ممنون نسازد و منّت ننهد، و اگر مالک همه دنیا باشد و همه خزاین زمین در حیطه تصرّف او باشد، خود و غیر را در او مساوى داند و اگر فرضا همه آن مال و اسباب را در یک ساعت در راه خدا دهد و به مصارف خیر صرف کند، دلگیر نشود. حضرت ختمى پناه (ص) فرمود که: سخى نزدیک است به خدا و نزدیک است به مردمان، و نزدیک است به بهشت و دور است از آتش. بخیل دور است از خدا و دور است از مردم، و دور است از بهشت و نزدیک است به آتش. (امام جعفر صادق، گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعة (ترجمه و شرح گیلانی)، ایران، تهران، انتشارات پیام حق، چاپ اول، 1377ش،  صص 333-334 با تلخیص).
 

اخلاق عارفان انفاق‏ است

از جمله اخلاق عارفان انفاق‏ است و ترک ذخیره کردن، از بهر آنکه عارف خود را همچنان مى‏داند که کسى که بر کنار دریا مقیم باشد، اگر آن‏کس آب ذخیره کند، حمل بر جهالت او کنند، عارف نیز خزاین فضل و کرم حق تعالى نزد خود مقیم مى ‏بیند.از جمله اخلاق عارفان انفاق‏ است و ترک ذخیره کردن، از بهر آنکه عارف خود را همچنان مى ‏داند که کسى که بر کنار دریا مقیم باشد، اگر آن‏کس آب ذخیره کند، حمل بر جهالت او کنند، عارف نیز خزاین فضل و کرم حق تعالى نزد خود مقیم مى ‏بیند. و رسول (ص) فرمود که: هر روز دو ملک ندا کنند و گویند: «اللّهم اعط منفقا خلفا و اعط ممسکا تلفا» یعنى: اى بار خداى، هر آن‏کس به داد و بخشش مشغول است، مکافات او کن به زیادتى نعمت. و هر آن‏کس که امساک مى‏کند و بخیلى با مردمان، مال او نیست گردان. (سهروردی، شهاب الدین، ترجمه ابومنصور اصفهانی، عوارف المعارف(ترجمه)، 1375ش، ص 117 با اندکی تصرف).
 

سخاوت و بخشندگى درختى از درختان بهشت است.

 اگر مال نباشد سزاوار از براى بنده قناعت است و اگر موجود باشد سزاوار حالت سخاوت و احسان به معروف است زیرا که‏ سخاوت از اخلاق انبیاست و این اصلى از اصول نجات است.مرحوم فیض کاشانی (ره) در باب سخاوت و انفاق مجموعه ای از سخنان ارزشمند و نورانی رسول خدا (ص) را جمع آوری کرده و معتقد است که از ثمره زهد سخاوت است و از ثمره رغبت در دنیا بخل است؛ پس اگر مال نباشد سزاوار از براى بنده قناعت است و اگر موجود باشد سزاوار حالت سخاوت و احسان به معروف است زیرا که‏ سخاوت از اخلاق انبیاست و این اصلى از اصول نجات است. و از این معنا تعبیر کرده است حضرت پیغمبر (ص) که فرموده: سخاوت و بخشندگى درختى از درختان بهشت است و شاخه‏هاى آن درخت بر زمین آویخته شده؛ پس هرکه شاخى از آن درخت را بگیرد مى‏کشاند او را به بهشت‏. و فرمودند: جبرئیل مى‏گفت که: خداى عزّ و جلّ مى‏فرماید که: این دین دینى است که من از براى خود پسندیده‏ام و اصلاح نمى‏کند این دین را مگر سخاوت و حُسن خلق؛ پس تا استطاعت دارید حرمت بدارید دین را به این دو. و فرمودند: خداى عزّ و جلّ نیافریده است اولیاى خود را مگر بر سخاوت و حُسن خُلق‏. و نیز فرمودند: از موجبات آمرزشْ دادنِ طعام و فاش سلام کردن و خوش‏سخنى است‏. و فرمودند: پهلو تهى کنید از گناه سَخى، به درستى که خدا دستگیرى آن را مى‏کند و هرگاه لغزشى کرد خدا دست او را مى‏گیرد. (فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه نورالدین کاشانی، ترجمه الحقائق فی محاسن الأخلاق، 1387ش، صص 255-256).

سخاوت و بخشندگى پیامبر خدا (ص).

على (ع)  وقتى که پیامبر (ص) را وصف مى‏ کرد، مى‏ گفت: بخشنده ‏تر و دست و دل بازتر از همه مردمان و راستگوتر و باوفاتر و نرم‏خوتر از همه بود و از همه قبائل قبیله ‏اش محترم‏تر بود، هر که او را ناگهان مى‏دید، مى‏ترسید و هر که با او معاشرت مى‏کرد، دوستش مى ‏داشت، و در وصف او مى‏گفت: پیش از او و بعد از او کسى را نظیر او ندیده ‏ام.پیامبر (ص) بخشنده ‏ترین و با سخاوت‏ترین فرد بود و در ماه رمضان چون باد وزان [هر چه را داشت مى ‏پراکند و]، چیزى را باقى نمى ‏گذاشت.  على (ع)  وقتى که پیامبر (ص) را وصف مى‏ کرد، مى‏ گفت: بخشنده ‏تر و دست و دل بازتر از همه مردمان و راستگوتر و باوفاتر و نرم‏خوتر از همه بود و از همه قبائل قبیله ‏اش محترم‏تر بود، هر که او را ناگهان مى ‏دید، مى ‏ترسید و هر که با او معاشرت مى‏ کرد، دوستش مى ‏داشت، و در وصف او مى ‏گفت: پیش از او و بعد از او کسى را نظیر او ندیده ‏ام. هرگز چیزى را که بر طبق موازین اسلام بود از آن حضرت نخواستند مگر آنکه‏ مرحمت کرد. زمانى مردى خدمت آن حضرت رسید و درخواستى کرد، پیامبر (ص) گوسفندى از گوسفندان بین جبلین (ناحیه‏اى بین کوه طى و کوه سلمى) را به او مرحمت کرد و او میان قوم خود برگشت و گفت: مسلمان شوید که محمّد به قدرى مى‏بخشد که کسى از تنگدستى نهراسد.  هرگز چیزى از وى درخواست نکردند که در جواب، نه بگوید.  هفتصد درهم خدمت آن حضرت آوردند، پولها را روى حصیرى قرار داد؛ سپس از جا برخاست و آنها را تقسیم کرد و هیچ مستمندى را ناامید نکرد تا پولها تمام شد.  مردى خدمت آن حضرت آمد و درخواست کرد، فرمود: چیزى نزد ما نیست ولى به حساب ما بخر، هر وقت چیزى دست ما آمد، آن را ادا مى ‏کنیم. عمر گفت: یا رسول الله، خداوند شما را بر چیزى که توان آن را ندارید مکلّف نکرده است، پیامبر (ص) از شنیدن این سخن ملول شد. مرد سائل گفت: انفاق‏ کنید و براى خداى بزرگ از تنگدستى بیمى نداشته باشید. پیامبر لبخندى زد و آثار شادمانى در چهره ‏اش نمودار شد. (فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، 1372ش، ج4، صص 177-178).
 

آداب انفاق و انفاق‏ کننده‏.

«اى مؤمنان! باطل مسازید صدقات خود را به منت نهادن و آزار دادن». و منت نهادن، این است که: همچنین داند که به آن فقیر احسانى نموده. و علامت ظاهرى آن، این است که: در نزد مردم زبان به اظهار آن گشاید و آن را نقل کند، و از آن راه، از فقیر چشم داشت ثنا و تعظیم و فرمانبردارى داشته باشد.کسى که در راه خدا انفاق مال مى‏ کند باید بداند که از براى آن آدابى چند است: یکى آنکه: چون به دل او بگذرد که مالى در راه خدا بدهد و این قصد را بکند بداند که: شیطان از آن غافل شده و ملک به دل او نظر افکنده است. و فرصت را غنیمت شمارد و به زودى قصد خود را به جا آورد، که در تأخیر، آفات بسیار است. و دوم آنکه: چون به احتیاج کسى مطلع شد یا گمان برد، پیش از اظهار کردن به او انفاق کند. و آبروى او را محافظت کند. و نگذارد که مضطر به سئوال شود، زیرا که: بعد از سئوال، آنچه مى ‏دهد قیمت آبروئى است که ریخته است، و احسان تام نیست. سوم آنکه: صدقات خود را در یکى از اوقات شریفه بدهد. و آن وقت را از براى بذل و عطا مقرر دارد. چهارم آنکه: زکاة و سایر حقوق مالیه واجبه را آشکار و علانیه بدهد، که آن افضل است از پنهان دادن. و آنچه از عطاها که سنت باشد پنهان دادن آن افضل است. همچنان که حضرت صادق (ع) به آن تصریح کرده و فرمودند که: «اگر مردى زکاة مال خود را بر دوش کشد و به فقیر رساند، حسن جمیلى است از براى او». و این در وقتى است که از شایبه تشویش ریا مطمئن باشد. و آن فقیرى که مى‏ گیرد از اظهار آن شرم و حیا نکند. و الا پنهان دادن واجبات هم افضل است. پنجم آنکه: از منّت نهادن بر فقیر و ایذاى او احتراز کند. و عطائى که به کسى نماید از صفحه خاطر محو سازد، تا در دفتر حسناتش ثبت گردد، که اگر از این صفت خبیثه اجتناب نکند. صدقه او باطل مى‏ماند. همچنان که حق- سبحانه و تعالى- مى‏فرماید که: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» [1] یعنى: «اى مؤمنان! باطل مسازید صدقات خود را به منت نهادن و آزار دادن». و منت نهادن، این است که: همچنین داند که به آن فقیر احسانى نموده. و علامت ظاهرى آن، این است که: در نزد مردم زبان به اظهار آن گشاید و آن را نقل کند، و از آن راه، از فقیر چشم داشت ثنا و تعظیم و فرمانبردارى داشته باشد. و علامت باطنى آن، این است که: بعد از عطا، از آن فقیر خلاف ادبى یا خیانتى‏ نسبت به آن شخص واقع شود استبعاد نماید زیادتر از آنچه پیش از عطا استبعاد مى‏نمود. و «ایذا»، آن است که: او را سرزنش و ملامت کند. و پرده او را بدرد. و رو به او ترش نماید. و او را خفیف کند. و از مجالست آن عار داشته باشد. و خود را عالى‏تر از او داند. و کسى که مبتلا به این مرض باشد باید خود را از آن خلاص سازد. (نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، 1378ش، صص 419-420 با تلخیص).

پی نوشت:
[1]. البقره: 264.

منابع:

1- امام جعفر صادق، گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعة (ترجمه و شرح گیلانی)، ایران، تهران، انتشارات پیام حق، چاپ اول، 1377ش.
2- سهروردی، شهاب الدین، ترجمه ابومنصور اصفهانی، عوارف المعارف(ترجمه)، ایران، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم،1375ش.
3- فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه نورالدین کاشانی، ترجمه الحقائق فی محاسن الأخلاق، ایران، تهران، انتشارات مدرسه عالی شهید مطهری، چاپ اول، 1387ش.
4- فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، ایران، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول،1372ش.
5- نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ایران، قم، مؤسسه دار هجرت، چاپ ششم، 1378ش.