درآمدی بر تمدن اسلامی و مطالعات میان رشته ای

امروزه علوم انسانی از جمله مسائل مهم جوامع بشری می باشد؛ چرا که مهمترین ساختار های هر جامعه ابتنای بدون قید و شرط بر علوم انسانی دارند؛ از نظام سیاسی و اقتصادی گرفته تا ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و.. مبتنی بر علوم انسانی می باشند. مهمترین انتظاری که از علوم انسانی می رود این است که در مرحله ی اول نیاز های نظری بشر را پاسخ گوید و در ادامه، تا جایی که به جهت نظری و کارکردی، ظرفیت پاسخ گویی به آن نیاز ها وجود دارد، درصدد پاسخ به نیاز های بشر باشد.
 
این نیاز در جوامع غربی بخش مهمی از مسیر خود را طی کرده است، چرا که بعد از قرون وسطی و به برکت ترجمه ی آثار اندیشمندان مسلمان در دوران طلایی تمدن اسلامی، مقدمات تحولی تاریخی در غرب به وجود آمد که ثمره ی آن، غلبه ی بی چون و چرای علوم و تمدن غربی در دنیای معاصر می باشد؛ که در حال حاضر تمدن غربی در حال بازبینی و بازخوانیِ پیوسته در مورد علوم تولیده شده می باشد و در موارد ضرورت، رویکرد های بدیل که کارآمدی و یا نظم منطقی قابل قبول تری داشته باشند را جایگزین می کنند.
 
 ولی در تمدن اسلامی جریان از قرار دیگری می باشد. بعد از افولی که در تمدن اسلامی شاهد آن بودیم، متفکران و اندیشمندان بر آن شدند که این افول را جبران کنند و رمز اصلی آن را تحول در علوم انسانی جامعه می دیدند. این که جامعه ی اسلامی، برای رساندن انسان و بشر به سرمنزل مقصود، نمی تواند نظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود را مبتنی بر علوم سکولار و اومانیستی غربی بنا نهد؛ چرا که علوم و دانش های غربی، هم از نظر روش و هم از نظر محتوا، متاثر از جهان بینی غیر الهی می باشد و چنین دانشی با این گونه توصیفات نمی تواند صلاحیت لازم را برای هدایت جامعه ی بشری اسلامی داشته باشد و بدین جهت به فکر تحول در علوم انسانی در جوامع مسلمان شدند که ثمره ی آن شکل گیری گفتمان هایی بود مانند علم دینی، اسلامی سازی علوم، اسلامی سازی معرفت، اسلامی سازی دانش، نظام سازی فقهی، فقه حکومتی و.. . این پژوهش درصدد است یکی از رویکردهایی که می تواند متفکران را در راه تحقق علم اسلامی کمک کند را مطرح نماید.
 

میان رشتگی

در ابتدا در تعریف مطالعات میان رشته باید گفت «در این نوع پژوهش، اطلاعات، داده ها، فنون، ابزارها، دیدگاه ها، مفاهیم و نظریه های مربوط به دو یا پند رشته علمی با مجموعه هایی از دانش های تخصصی تلفیق می شود تا فهمی ارتقا یافته ارائه گردد یا مسائلی حل شود»[1] و دغدغه اصلی پژوهشگران به سمت این مطالعات را می توان محدودیت ها و ضعف های محصور ماندن در چارچوب مرزهای رشته دانست[2].

روش تحقیق در علوم تجربی و انسان، رویکرد ها و روش های مختلف دارد که «مطالعات میان رشته ای» را می توان یکی از این رویکرد ها معرفی نمود. هرچند در تصور ابتدایی این به نظر می رسد که هنگامی که رشته های مختلف را به یکدیگر تقریب می نماییم، ممکن است تفاوت های غیر قابل اغماض روش شناختی و معرفت شناختی آن ها مانع از تعامل ایشان باشد[3] در حالی که حقیقت امر این است که بررسی یک پدیده یا یک نظر با استفاده از رویکردها و روش های مختلف تحقیقی منجر به تبیین بیش از پیش آن مسئله می شود و اگر پیشتر آن مسئله را صرفا از جهت فلسفی مورد بررسی قرار داده بودیم، به برکت مطالعات میان رشته ای، ابعاد متافیزیکی و حتی تجربی آن را نیز مورد تاکید قرار داده ایم که ثمره ی آن چیزی جز شناخت بیش از پیش نمی باشد که به برکت آن می توان تصمیمات عملی و نظری کارآمد تری اتخاذ کرد.
 

مطالعات میان رشته ای علوم انسانی اسلامی

برای تحقق علم اسلامی، رویکرد ها و روش های مختلفی ذکر شده است، از رویکرد های حداقلی، تهذیبی و تاسیسی[4] گرفته تا روش نص محوری، تجربه محوری و همچنین اجتهاد محوری[5] که هر کدام مقتضیات معرفت شناختی و روش شناختی خاص خود را دارد.
 
در این پژوهش در صدد هستیم که روش میان رشته ای را به عنوان یکی از روش های کارآمد برای تحقق علم اسلامی معرفی کنیم، چرا که فارغ از صحت و سقم معرفت شناختی این روش ها، هر یک از رویکرد های مطرح شده در عمل، ابهام ها و ناکارآمدی هایی دارند. برای دست یابی به علم اسلامی، باید سیر تمدنی و معرفت شناختی لازم را طی کرد، بدین صورت که در ابتدا باید ادبیات مفهومی در مورد موضوعات مختلف شکل بگیرد و از رهگذر این مرحله، مراحل بعدی طی شود. برای شناخت ظرفیت های علوم اسلامی بهترین روش، همین مطالعات میان رشته ای می باشد، با این توضیح که بعد از طرح دقیق مسائل موجود تلاش شود پاسخ هایی کارآمد بر اساس روش ها و مطالعات غربی-اسلامی داده شود تا در ادامه، بعد از انباشت مطالب و نکات بتوان علوم شکل گرفته را به صورت محض اسلامی نمود.
 
وجه استفاده از سنت علمی غربی در این مرحله بدین جهت می باشد که سنت علمی غرب، با وجود نقص ها و بعضا تعارض هایی که با اندیشه بومی ما دارد، نکته ی مهم مثبتی که دارد این است که حاصل تلاش جدی چندین سده ی متفکران و اندیشمندان ایشان می باشد که بدون شک می تواند رهیافت های معرفت شناختی و روش شناختی قابل ملاحظه ای در اختیار پژوهش گران قرار دهد که متفکران اسلامی در مراحل آغازین حرکت علمی خود می توانند از آن ها بهره ببرند که البته در این بین، ملاحظات لازم را مدنظر خواهند داشت.
 

منابع: 
[1] ‏‏آلن اف  رپکو و محسن علوی‌پور، پژوهش میان رشته‌ای: نظریه و فرآیند، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۴)، ص28.
[2] ‏محسن علوی‌پور و لیزا آر لاتوکا، ‏چالش‌ها و چشم‌اندازهای مطالعات میان‌رشته‌ای: مجموعه مقالات، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۸۷)، ص9.
[3] ‏محسن علوی‌پور، مبانی نظری و روش‌شناسی مطالعات میان‌رشته‌ای مجموعه مقالات، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۸۷)، ص11و12.
[4] ‏عبدالحسین‌ خسروپناه‌، مهدی عاشوری، و حمید پارسانیا، تولید و تکوین علوم انسانی‌اسلامی : تحریر درس‌گفتارهای دوره فلسفه علوم انسانی، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران (تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران،دفتر مطالعات دانش‌آموختگان حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۹۲)، ص379-84.
[5] ‏رمضان علی‌تبار فیروزجایی، علم دینی: ماهیت و روش‌شناسی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۶)، ص49-139.