توکل و باور به قدرت خداوند
توکل در لغت یعنی اعتماد و تکیه کردن بر کسی و در اصطلاح یعنی اعتماد کردن به خدا. در دامه به موضوع توکل به خدا و باور به قدرت او، می پردازیم.
در قرآن آیات فراوانی درباره توکل وجود دارد از جمله می فرماید:
وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ.[1]
افراد با ایمان باید تنها بر خداوند توکل کنند.
وَ عَلَیهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُتَوَکلُونَ.[2]
و همه متوکلان باید به او توکل کنند.
وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.[3]
هر کسی بر خدا توکل کند خداوند کفایتش می کند.
همان طور که انسان معمولًا در کارهای دنیوی برای خود وکیل بر می گزیند و بسیاری از کارهای خود را به او واگذار می کند تا آثار و نتایج درخشان و سودمندی به دست آورد. شایسته است بنده خدا نیز در همه امور به خداوند تکیه کند و او را وکیل خود قرار دهد. تاخواسته هایش بدون اضطراب و تشویش خاطر تأمین گردد.
به عبارت دیگر، کسی که در صدد است نیازهای خویش را برطرف سازد سه راه در پیش دارد.
الف: به نیروی خویش اعتماد کند
ب: به دیگران اعتماد کند و به یاری آنان چشم بدوزد.
ج: نقطه اتکای خویش را خداوند قرار دهد و از غیر او چشم بپوشد.
کسی که خداوند را به عنوان مالک و صاحب اختیار بشناسد دیگر، نیازی نمی بیند سراغ دیگری برود و دست نیاز به سوی او دراز کند.
رابطه توکل با ایمان حقیقی آنچنان است که بدون ایمان، توکل محقق نمی شود. در بیش از ده مورد از آیات، توکل در کنار مسأله ایمان مطرح شده و در همه این موارد ایمان مقدم بر توکل آمده است، زیرا انسان باید ابتدا به خداوند شناخت پیدا کند تا به او ایمان آورد. آنگاه به او اعتماد نماید.
مفهوم توکل
توکل از ماده «وکالة» به معنای سپردن کارها به خدا و اعتماد قلبی بر لطف او. توکل یعنی انسان در پیمودن راه حق به خود تزلزل راه ندهد.[4] و در فرهنگ اسلامی توکل این است که انسان خدا را تکیه گاه مطمئن خود قرار دهد[5] و همه امورش را به او واگذار نماید خدایی که از تمام نیازهای او آگاه و نسبت به او مهربان است. در روایتی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرئیل درباره توکل بر خداوند سئوال کرد، جبرئیل در جواب گفت:(توکل) آگاهی به این که مخلوق، زیان و نفعی نمی رساند و چیزی نمی بخشد و مانع چیزی نمی شود و نیز توکل در مأیوس گشتن از خلق است. پس آنگاه که بنده به چنین معرفتی رسید، برای غیر خدا کار نمی کند و به غیر او امید نمی بندد و از غیر او نمی ترسد و طمع به غیر خداوند ندارد این معنای توکل بر خداوند است.[6]
نگارنده قاموس قرآن درباره معنای توکل به نکته جالبی اشاره می کند او می نویسد: هر کاری که به وجود می آید و هر بهره ای که از چیزی عاید انسان می شود، مشروط به شرایطی است. حتی بدون اغراق، تهیه یک لقمه نان، بستگی به هماهنگی تمام اجزای این عالم دارد. تنظیم این همه شرایط و مقدمات از عهده بشر خارج است و اگر خداوند آن شرایط و اسباب را فراهم نیاورد، هیچ نفعی عاید انسان نخواهد شد و هیچ مقدمه ای به نتیجه نخواهد رسید، پس خدا واقعاً بر هر چیز وکیل است، همه کس و همه چیز را کار ساز و مدبر خداست.
توکل و اسباب
جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، جهان اسباب و مسبّبات و علت و معلول است، هر پدیده ای را که بنگریم علتی در وجودش دخالت دارد.هر حرکت، حادثه و معلولی محتاج به علتی می باشد.
تمام حوادث و دگرگونی ها و پدیده ها محتاج علتند و تا علت و عاملی در بوجود آمدن آنها دخالت نداشته باشد موجود نمی شوند.
تمام این علت و معلولها به علت نخستین و تنها مبدأ آفرینش یعنی خدای قادر متعال متصل هستند و اگر او نخواهد هیچ چیزی موجود نخواهد شد و هیچ علتی معلولی را ایجاد نخواهد نمود.
موجودات جهان آفرینش هر چه دارند از اوست. وجود و آثار ماه، خورشید، آسمان، زمین، کوه، دشت، دریا و تمام موجودات ریز و درشت وابسته به اوست و هر چه دارند از حق تعالی گرفته اند.
اراده خداوند متعال بر این تعلق گرفته است که انسان نیازها و احتیاجات خویش را از طریق همین اسباب و وسایل مادی تأمین نماید و ضمن علم و ایمان به اینکه، تمام این اسباب وابسته به حق تعالی هستند و از خود استقلالی ندارند، به آنها روی آورد و مقاصد خویش را از طریق آنها دنبال نماید.
توکل امری است قلبی و از قبیل رفتار خارجی نیست، بنابراین توکل به این نیست که انسان تنها به عبادت و راز و نیاز با خداوند مشغول گردد و دست از کسب و کار بردارد به آن امید که خداوند روزی او را فراهم می سازد.
بی تردید این برداشت غلطی است که هر کسی این رویه را پیش گیرد، بیراهه رفته است و به معنا و مفهوم حقیقی توکل دست نیافته؛ چنانکه در روایتی آمده است:
رَای رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَوْمَاً لایزرَعُونَ، قالَ: مَنْ انْتُمْ؟ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَکلُونَ. قَال: بَل انْتُمُ المُتَّکلُون.[7]
پیامبر جمعی را دیدند که به کشت و زرع نمی پردازند فرمودند: شما چه کسانی هستید گفتند: ما از توکل کنندگانیم (و کار خاصی انجام نمی دهیم) حضرت فرمود: شما سربار دیگران هستید نه از متوکلین.
آری کسانی که شناختی از معارف الهی ندارند خیال می کنند توکل به این است که انسان از وسایل وامکانات مادی استفاده نبرد.
انسانهای تنبل و بی حال منتظر یک لقمه نانند تا بخورند و به همان قانعند و حال کار کردن ندارند.
وقتی از آنها سوال می شود که چرا کار نمی کنید و زندگی را بر خود هموار نمی سازید، می گویند ما بر خداوند توکل داریم و او خود روزی ما را می رساند، در واقع این توجیه و سرپوشی بر روی کسالت و تنبلی است.
کسی که به خداوند معرفت دارد می داند که به مقتضای حکمت الهی، امور به واسطه ی اسبابشان تحقق می یابند و حکمت الهی ایجاب می کند که هر پدیده ای از طریق اسباب خود محقّق شود.
اگر انسان راه عافیت جوید و در زندگی روزمرّه تن به کار و تلاش ندهد بر خلاف حکمت الهی عمل کرده است و در این صورت انتظار رسیدن روزی از جانب خداوند بی مورد خواهد بود به قول مولوی:
گر توکل می کنی در کار کن
کشت کن پس تکیه بر جبّار کن
بنابراین حکمت الهی ایجاب می کند که انسان در راستای راهیابی به نیازها و خواسته هایش از اسباب بهره برداری نماید. زیرا اگر بنا بود با در خواست از خداوند روزی انسان فراهم شود، دیگر کسی به دنبال کار نمی رفت و انسانها آزمایش نمی شدند. از سوی دیگر اگر گفته می شود که باید از اسباب بهره جست بدان معنا نیست که روزی دهنده زمین و کار و سایر اسباب است. بلکه همه اینها از خدا و تدبیرشان به دست اوست پس توکل کننده باید از کار و تلاش غفلت نکند. چنانکه کسانی که اهل توکل نیستند چنین اند. منتها فرق این دو دسته در رابطه قلبی آنهاست. توکل کننده به انگیزه اطاعت امر خداوند و با تکیه و امید به خداوند تلاش می کند اما انسانی که توکل ندارد روزی خود را در کار و تلاش و یا در دست دیگران می جوید. مؤمن به کسی جز خداوند امید ندارد. و همه اسباب را از خداوند می بیند و اگر دستش از همه اسباب کوتاه گردد رخنه ای در امیدواری او به خداوند پدید نمی آید. چون می داند هر چه خداوند در حق بنده خود انجام دهد، از روی حکمت و به صلاح اوست و او هیچ گاه بنده خویش را از آنچه نفع و خیر او در آن است محروم نمی سازد.
نقل شده است حضرت موسی علیه السلام مریض شد و بنی اسرائیل به عیادت او آمدند و به او گفتند: اگر با فلان گیاه خود را معالجه کنی بهبود می یابی حضرت موسی گفت: من خود را مداوا نمی کنم تا خداوند مرا شفا دهد.
مدتی از بیماری حضرت موسی علیه السلام گذشت و اثر بهبودی در او ظاهر نگشت. خداوند به او وحی نمود: به عزت و جلالم سوگند شفایت نمی دهم مگر آنکه خود را به وسیله همان دارویی که بنی اسرائیل گفتند معالجه کنی. موسی علیه السلام پس از آنکه از آن دارو استفاده کرد و بهبودی یافت خطاب رسید: ای موسی تو می خواستی با توکل خود حکمت مرا باطل کنی و به جز من کیست که در ریشه گیاهان آن فایده ها و اثر شفابخش را قرار داده است.[8]
همچنین در حدیث آمده است که یکی از زهاد از شهر بیرون رفت و در دامنه کوهی منزل گرفت و می گفت: من از هیچ کس درخواستی نمی کنم تا خداوند روزی مرا برساند. هفت شبانه روز بدین منوال گذشت و غذایی برایش نرسید، تا اینکه نزدیک بود گرسنگی او را از پای در آورد. آنگاه عرض کرد پروردگارا، روزی مرا برسان وگرنه جانم را بستان و راحتم کن! خطاب رسید به عزت و جلالم سوگند روزی تو را نمی دهم مگر آنکه داخل اجتماع شوی و با مردم زندگی کنی، زاهد از کوه به پایین آمد و روانه شهر شد. وقتی به میان مردم رسید، یکی برایش آب و دیگری نان و غذا آورد. آنگاه خداوند به او خطاب کرد: ای زاهد، تو می خواستی با زهدت حکمت مرا باطل کنی، مگر نمی دانی فراهم ساختن روزی بندگانم به دست بندگان در نزد من محبوب تر است از آنکه بی واسطه روزی شان را برسانم.[9]
قرآن در کیفیت نماز خوف در میدان جنگ می فرماید:
وَ لْیأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ. ..[10]
(حتی هنگامی که گروهی از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز و گروهی در میدان مشغول نبردند) نمازگزاران باید وسایل دفاعی و سلاحهای خود را به هنگام نماز زمین نگذارند.
به این ترتیب، حتی در حال نماز باید مراقب استفاده از اسباب عادی بود. چه رسد به حالات دیگر؛ بنابراین این گونه کارها با روح توکل منافات ندارد.
شخص پیامبر به هنگامی که می خواست از مکه به مدینه هجرت کند هرگز آشکارا و بدون نقشه حرکت نکرد بلکه برای اغفال دشمن از یک سو دستور داد حضرت علی علیه السلام در بسترش بخوابد و از سوی دیگر شبانه به طور مخفی از مکه بیرون آمد و به جای اینکه به طرف شمال یعنی به طرف مدینه حرکت کند موقتاً به طرف جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روز پنهان گشت و هنگامی که دشمن مأیوس شد. مکه را دور زد و شبانه از بی راهه به طرف مدینه حرکت نمود تا به دروازه مدینه رسید.[11]
همه نعمت هایی که انسان خواهان دریافت آنهاست در اختیار خداوند است و اسباب و وسایل تعیین کننده اصلی نیستند، بلکه ابزارهایی هستند که خداوند برای رسیدن به آن نعمت ها، قرار داده است و چون خداوند می خواهد از طریق همین وسایل و اسباب به روزی و نعمت های مورد درخواست خود برسیم؛ وظیفه داریم از آنها استفاده کنیم. گر چه ممکن است بدون انجام کار و تلاش و یا وقتی که از اسباب و وسایل کافی محروم مانده ایم، خداوند منافع و نعمت هایی را در اختیارمان قرار دهد که اصلًا تصورش را هم نمی کردیم در مقابل ممکن است بعد از کار و تلاش و بهره جویی از اسباب و وسایل، به خواسته خود نرسیم و ناکام بمانیم، که این گویای این است که به وسایل نباید دلخوش بود و انسان تنها باید امید و اعتمادش به خداوند باشد و در راستای اعتماد بر او از اسباب بهره جوید و امیدوار باشد که خداوند روزی او را می رساند...
توحید و توکل
وقتی انسان به یکتایی پروردگار عالم ایمان آورد و جز او را آفریدگار ندانست، باید بر او توکل کند. مؤمن جز خدا کسی را قادر و توانا نمی بیند و همه موجودات را از خدا می داند مؤمن موحد ضمن اینکه از اسباب استفاده می کند اما آن را مستقل نمی داند بلکه همه چیز را به چشم وسیله می نگرد.درست است که طبیب با دادن دارو سلامت را به بیمار باز می گرداند، ولی یک انسان موحّد آن را وسیله الهی می داند. او ضمن این که به دنبال کار و کوشش می رود این نکته را در نظر دارد که باید به خدا توکل کند؛ زیرا باید خدا اراده نماید تا آن اسباب بکار او آمده و روزی اش را به اذن خدا مهیا سازند.
توحید و یکتاپرستی تنها در این خلاصه نمی شود که خداوند یگانه و یکتا است، بلکه باید در تمام شئون زندگی انسان پیاده شود و یکی از بارزترین نشانه هایش این است که به غیر خدا تکیه نکند و به غیر او پناه نبرد. نمی گوییم عالم اسباب را نادیده بگیرد و در زندگی دنبال وسیله و سبب نرود بلکه می گوییم تأثیر واقعی را در سبب نبیند بلکه سر نخ همه اسباب را به دست مسبب الاسباب ببیند و به تعبیر دیگر برای اسباب استقلال قائل نشود و همه آنها را پرتوی از ذات پاک پروردگار بداند.
آن که بیند او مسبّب را عیان
کی نهد دل بر سبب های جهان
با سبب ها از مسبب غافلی
سوی این رو پوش ها زان مایلی
برگرفته از: پایگاه حوزه نت
منابع:
[1] . آل عمران، آیه 122.
[2] . یوسف، آیه 67، ابراهیم، آیه 12.
[3] . طلاق؛ 3.
[4] . مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 1، ص 413.
[5] . اخلاق در قرآن، آیت اللَّه مکارم شیرازى، ج 2، ص 264؛ اخلاق شبر، ص 275.
[6] . العِلم بِانَّ المخلوق لا یَضّرُ ولا ینفع و لا یعطى و لایمنع و استعمال الیأس من الخلق فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لَاحَد سوى اللَّه و لم یرج و لم یَخَف سوى اللَّه و لَم یطمع فى احد سوى اللَّه فهذا هو التوکل. بحارالانوار، ج 71، ص 138.
[7] . مستدرک الوسایل، ج 11، ص 217.
[8] . ره توشه، ص 410، محمد تقى مصباح مرکز آموزش امام خمینى، سفینة البحار، ماده مرض، ج 2، جامع السعادات، ج 3، ص 228.
[9] . جامع السعادات، ج 3، ص 228.
[10] . نساء، 120.
[11] . اخلاق در قرآن، ج 2، ص 268، آیت اللَّه مکارم شیرازى.
منبع: حوزه نت
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}