مثل گُل نرگس

میان گل‌ها کم‌اند گل‌هایی که تیغ و خار ندارند؛ مثل گل نرگس.

به امام زمان که می‌گویند گل نرگس یک دلیل آن به خاطر مادر بزرگوارشان است؛ یک دلیل دیگرش هم این است که او هیچ تیغ و خاری ندارد؛ یعنی هیچ زحمت و مزاحمتی برای بشر و بشریت ندارد‌‌؛ اما گل‌های دیگری هستند که تیغ و خار دارند. حال بعضی کم‌تر بعضی بیش‌تر.

اولیا و دوستان خدا مثل گل می‌مانند؛ ولی بعضی مثل اهل‌بیت علیهم‌السلام بی‌تیغ و خارند؛ یعنی گل نرگس‌اند؛ ولی بعضی‌ها تیغ و خار دارند، حالا بعضی کم‌تر بعضی هم بیش‌تر؛ یعنی گاه به گناه و معصیت هم مبتلا می‌شوند، لغزش و خطا هم پیدا می‌کنند، ولی درعین‌حال باتقوا هم هستند؛ یعنی خداوند آن‌ها را به عنوان متقی می‌پذیرد.

این حقیقتی است که در سوره‌ی آل عمران از آن یاد شده است و گفته می‌شود که انسان­ های خوب یک خصوصیت دارند که گاهی راه خطا هم می ­روند؛ ولی فرق‌شان با دیگران این است که وقتی خلاف می‌کنند بعدش به یاد خدا می‌افتند و توبه می‌کنند؛ خدا هم توبه‌ی آن‌ها را می‌پذیرد.

«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ... .»

پس اگر یک وقت شیطان آمد و گفت: تو در فلان‌جا خلاف کردی و نمی‌توانی اهل تقوا باشی، سریع برای او همین آیه را بخوان.


 مثل پیچ

پیچ‌ها معمولا این‌طورند که هرچه به سمت راست بپیچند محکم و محکم‌تر می‌شوند و هرچه به چپ بپیچند سست و سست‌تر می‌شوند و آخرش هم می‌افتند.

انسان هم همین‌طور است. هرچه به سمت راستی و درستی بپیچد، محکم‌تر می‌شود و هرچه به سمت کجی و نادرستی و فریب و نیرنگ بپیچد، سست و سست‌تر می‌شود.

قرآن می‌فرماید:

«قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا.»

یعنی مردم! محکم حرف بزنید.

منظورش حرف راست است. به حرف راست‌زدن می‌گوید حرف محکم؛ چون انسان وقتی راست گفت، محکم و پایدار می‌شود؛ یعنی نتیجه‌ی راستی و راستگویی، محکمی است.


 مثل قوطی شانسی

قوطی شانسی در ظاهر نشان نمی‌دهد که پُر است یا پوچ؛ به همین دلیل بچه‌ها آن را برمی‌دارند کنار گوش می‌گذارند و حرکت می‌دهند و از جنس صدای آن متوجه می‌شوند که پوچ است یا پُر.

آدم‌ها هم درست شبیه قوطی‌های شانسی هستند؛ یعنی نشان نمی‌دهند که مایه‌ای دارند یا نه؛ بنابراین باید حرف‌های آن‌ها را بشنوی‌‌. از نوع حرف زدن‌ها می‌توانی بفهمی کیستند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «آدمی مخفی است در پشت زبانش.»

 «داستایوفسکی» نویسنده‌ی مطرح و معروفی بود. یک روز شخصی چشمش را بست، دهانش را باز کرد و هرچه از دهانش درآمد از فحش و ناسزا نثار داستایوفسکی کرد.

او هم در پاسخ فقط گفت: «من داستایوفسکی هستم.»

آن شخص خیلی تعجب کرد و گفت: «من به تو ناسزا می‌گویم و تو خودت را معرفی می‌کنی؟!»

گفت: «تو خود را معرفی کردی و من هم خود را.»

و این حرف درستی است. می‌خواهد بگوید: «هر کسی با نوع و جنس حرف‌زدنش خود را معرفی می‌کند.»

 
 نویسنده: محمدرضا رنجبر

منابع:
1.  سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی135.
2. سوره‌ی احزاب، آیه‌ی70.