خوب است شعری بگویم
این بار درباره­ی آب
آب این شگفت­آور محض
آیینه­ی ناب و کمیاب
 
با آب من آشنایم
از دوره­ی خردسالی
کشف بزرگ من آب است
این بی­نهایت زلالی
 
تصویر مهتابی­ات را
هرگز تو در آب دیدی؟
در آن سکوت شبانه
نجوای او را شنیدی؟
 
دیدی که سنجاقک آموخت
از آب­ها مهربانی؟
دیدی که ماهی سفر کرد
در آب تا زندگانی؟
 
جوشید اندیشه­ی آب
در ذهن هر تخته­سنگی
رنگین­کمان رفت بالا
از قطره­ها با زرنگی
 
بسیار موسیقی­اش را
در چشمه­ها گوش دادم
تا بشنوم حرف او را
بر صخره­ها سر نهادم
 
تا پرشود از محبت
لیوان من بی­قرار است
در باور تشنه­ی من
هرجرعه یک جویبار است

مهدی مرادی