زیبایی سجدههایش را میشود دانلود کرد
«زیبایی سجدههایش را میشود دانلود کرد» نام مقاله ای است از مریم راهی در مدح امام سجاد و دعاهای ایشان که در مجموعه ای به نام صحیفهی سجادیه گردآوری شده است.
ماجرای روضهی ما
قرار شده در مدرسه یک مجلس روضهی مختصر برگزار کنیم. از همان روز اول شروع کردهایم به برنامهریزی و تقسیم کار. شانس که نداریم، یکی از ما سه نفر رئیس شود، مجتبی رئیس شد. مجتبی بچهزرنگ کلاس است و همه این را میدانند که بچهزرنگها فقط کتاب خواندنشان خوب است وگرنه کار کردن بلد نیستند؛ به خاطر همین، ما سه نفر یواشکی یک شورای حل بحران تشکیل دادیم که اگر خدای نکرده کار به جاهای باریک کشید و دیدیم آبروی خودمان و مدرسه در خطر است، آستینها را بالا بزنیم و خودمان برای روضه کاری بکنیم.
مجتبی، سر کلاسی که در حال برگزاری جلسهی پرسش و پاسخ از معلمها است. کلاس هم که تمام میشود، بچههای ضعیفتر رهایش نمیکنند؛ یکی میگوید: «تو را به خدا جواب آن سؤال سخته را به من بگو»، یکی میگوید: «مگر ما با هم دوست نبودیم، چرا جواب را به من نگفتی؟» خلاصه اینکه خبری از روضه نیست، فقط ما داریم از راه دور دستورات آقامجتبی را اجرا میکنیم و هی به این مغازه و آن مغازه سفارش خوراکی و ظروف میدهیم.
مجتبی، سر کلاسی که در حال برگزاری جلسهی پرسش و پاسخ از معلمها است. کلاس هم که تمام میشود، بچههای ضعیفتر رهایش نمیکنند؛ یکی میگوید: «تو را به خدا جواب آن سؤال سخته را به من بگو»، یکی میگوید: «مگر ما با هم دوست نبودیم، چرا جواب را به من نگفتی؟» خلاصه اینکه خبری از روضه نیست، فقط ما داریم از راه دور دستورات آقامجتبی را اجرا میکنیم و هی به این مغازه و آن مغازه سفارش خوراکی و ظروف میدهیم.
صاحب سجدههای زیبا
از ظلمی که مردم به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام روا داشتند و آن جنایتی که به بار آوردند، کاملا معلوم بود که یک جای اساسی از کارشان میلنگد؛ آنها شاید خدا را قبول داشتند و نماز میخواندند و روزه میگرفتند، اما روحشان هرگز مؤمن نبود، معرفت و ادب نداشتند، دوست را از دشمن تشخیص نمیدادند، زود گول پول و ثروت را میخوردند، خیلی هم ترسو بودند و برای حفظ جانشان دست به هر کار میزدند.
همین شد که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و آغاز امامت امام سجاد علیه السلام، حکومت تصمیم گرفت امام را از مردم دور نگه دارد تا مردم به همین اندازه ناآگاه باقی بمانند و حکومت بتواند به کار خودش ادامه بدهد. فشارها شروع شد و امام سجاد علیه السلام از مردم فاصله گرفت؛ اما امام که نمیتواند مردم را رها کند؛ زیرا او برای دانا کردن مردم فرستاده شده است؛ از طرف دیگر، هر امام، مدرسهای دارد که در آن مدرسه با شیوهی خاص خودش به تعلیم و تربیت انسان میپردازد.
اینجا بود که امام سجاد علیه السلام روشی بسیار ویژه برای دانا کردن مردم به کار برد؛ او در خانه نشست و دعا کرد؛ اما نه دعاهای معمولی، بلکه دعاهایی که پر بود از نکات آموزشی؛ مثلاً چگونگی رفتار با خدا و پیغمبر و پدر و مادر، چگونگی تحمل سختیها و مشکلات زندگی، چگونگی کمک خواستن از خدا، چگونگی پشت کردن به شیطان، چگونگی به دست آوردن اخلاق نیکو و خیلی دعاهای دیگر. شاگردان امام هم این دعاها را میشنیدند، از بر میکردند و برای همدیگر میخواندند و روی آنها کلی فکر میکردند و سؤالهایشان را میپرسیدند.
امام سجاد علیه السلام در 75 دعا، راه صحیح زندگی کردن را به انسانها میآموزد. این دعاها به قدری شگفتانگیز هستند که هرکس بخواند و به نکات آن عمل کند، به یک انسان بسیار خوب و درست تبدیل میشود. بعداً امام باقر علیهالسلام، دعاهای پدر بزرگوارشان را در یکجا جمع کردند و در اختیار مردم قرار دادند.
شکر خدا تمام آن 75 دعای شگفتانگیز به دست ما رسیده است و ما میتوانیم همین امروز یا فردا یا پسفردا که همراه مامان و بابا به کتاب فروشی میرویم، یک صحیفهی سجادیه بخریم و دعاهایش را مطالعه کنیم و دانای دانا شویم.
دانایی، شجاعت، سخاوت و مردانگی حضرت علی علیه السلام همهاش رسیده به امام سجاد علیه السلام. آنقدر این نوه و پدربزرگ به هم شبیه هستند که اگر حضرت علی علیه السلام کتابی به نام نهج البلاغه برای ما به یادگار گذاشته ، امام سجاد علیه السلام هم کتاب خیلی خوب صحیفهی سجادیه را به ما هدیه داده است. جان ما به فدای این پدربزرگ و نوه!
همین شد که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و آغاز امامت امام سجاد علیه السلام، حکومت تصمیم گرفت امام را از مردم دور نگه دارد تا مردم به همین اندازه ناآگاه باقی بمانند و حکومت بتواند به کار خودش ادامه بدهد. فشارها شروع شد و امام سجاد علیه السلام از مردم فاصله گرفت؛ اما امام که نمیتواند مردم را رها کند؛ زیرا او برای دانا کردن مردم فرستاده شده است؛ از طرف دیگر، هر امام، مدرسهای دارد که در آن مدرسه با شیوهی خاص خودش به تعلیم و تربیت انسان میپردازد.
اینجا بود که امام سجاد علیه السلام روشی بسیار ویژه برای دانا کردن مردم به کار برد؛ او در خانه نشست و دعا کرد؛ اما نه دعاهای معمولی، بلکه دعاهایی که پر بود از نکات آموزشی؛ مثلاً چگونگی رفتار با خدا و پیغمبر و پدر و مادر، چگونگی تحمل سختیها و مشکلات زندگی، چگونگی کمک خواستن از خدا، چگونگی پشت کردن به شیطان، چگونگی به دست آوردن اخلاق نیکو و خیلی دعاهای دیگر. شاگردان امام هم این دعاها را میشنیدند، از بر میکردند و برای همدیگر میخواندند و روی آنها کلی فکر میکردند و سؤالهایشان را میپرسیدند.
امام سجاد علیه السلام در 75 دعا، راه صحیح زندگی کردن را به انسانها میآموزد. این دعاها به قدری شگفتانگیز هستند که هرکس بخواند و به نکات آن عمل کند، به یک انسان بسیار خوب و درست تبدیل میشود. بعداً امام باقر علیهالسلام، دعاهای پدر بزرگوارشان را در یکجا جمع کردند و در اختیار مردم قرار دادند.
شکر خدا تمام آن 75 دعای شگفتانگیز به دست ما رسیده است و ما میتوانیم همین امروز یا فردا یا پسفردا که همراه مامان و بابا به کتاب فروشی میرویم، یک صحیفهی سجادیه بخریم و دعاهایش را مطالعه کنیم و دانای دانا شویم.
دانایی، شجاعت، سخاوت و مردانگی حضرت علی علیه السلام همهاش رسیده به امام سجاد علیه السلام. آنقدر این نوه و پدربزرگ به هم شبیه هستند که اگر حضرت علی علیه السلام کتابی به نام نهج البلاغه برای ما به یادگار گذاشته ، امام سجاد علیه السلام هم کتاب خیلی خوب صحیفهی سجادیه را به ما هدیه داده است. جان ما به فدای این پدربزرگ و نوه!
ادامهی ماجرای روضهی ما
دلمان دارد عین سیر و سرکه میجوشد که اول صبح، سه تایی وارد مدرسه میشویم. میترسیم مبادا کارهای روضه انجام نشده باشد و آقای مدیر توبیخمان کند؛ اما میبینیم همه جا را پارچهی سیاه زدهاند و شهادت امام سجاد علیه السلام را تسلیت گفتهاند. یک میز گذاشتهاند جلوی در و روی آن پُر است از کتابی که نمیدانیم چیست. یکی میآید و میگوید: «ببخشید! چرا صحیفهی سجادیه برنداشتید؟» یک صحیفه با یک گل گلایول سفید میدهد دستمان. صدای نوحهای آرام هم شنیده میشود. کمی بعد آقایی برای سخنرانی میآید. حرفهایش خیلی دلنشین و بهدردبخور است؛ حتی از حرفهای جلسات حل بحران ما سه تا هم بهتر است، مخصوصاً آن جایش که میگوید: «زیبایی سجدههای امام سجاد علیه السلام را میشود دانلود کرد، فقط باید یک یاعلی بگویید.»
مجتبی گوشهای ایستاده و در حال مدیریت است. پیش خودمان بماند، خیلی از روش مدیریتش خوشم آمد؛ بدون ادا و اطوار و رئیسبازی، دقیقاً مثل یک شاگرد زرنگِ حرفهای.
مجتبی گوشهای ایستاده و در حال مدیریت است. پیش خودمان بماند، خیلی از روش مدیریتش خوشم آمد؛ بدون ادا و اطوار و رئیسبازی، دقیقاً مثل یک شاگرد زرنگِ حرفهای.
نویسنده: مریم راهی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}