خیانت زناشویی در فیلم «برف روی کاج»
برف روی کاجها یک فیلم فمینیستی است که خود را به دفاع از حقوق زنان متعهد میداند. فیلم به طور خلاصه به زنان اینطور توصیه میکند که در پاسخ شوهر خائن باید به او خیانت کرد. اما نسخهای که فیلمساز در جواب خیانت شوهر میپیچد واضحاً غیراخلاقی است.
خلاصه فیلم
رؤیا (مهناز افشار) و علی (حسین پاکدل) که دندانپزشک است یک زندگی معمولی دارند. رؤیا در خانه پیانو تعلیم میدهد. او یک شاگرد بیست ساله به نام نسیم (آناهیتا افشار) دارد که ناگاه ناپدید میشود. رؤیا شماره پرهام (زانیار خسروی) دوست نسیم را مییابد و از وی میشنود که نسیم مدتی است رابطه خود را با او بر هم زده و با علی ارتباط دارد. از سوی دیگر علی در این اوقات به بهانه یک سفر کاری به خارج از کشور رفته و رؤیا متوجه میشود که نسیم نیز با او همراه شده است و درواقع آن دو بی خبر از دیگران، باهم به ماه عسل رفته اند. او دکتر بهروز (حسن معجونی) دوست شوهرش را ملامت میکند که چرا خانهاش را در اختیار آنها قرار میداده است. بهروز شوهر سابق مریم (ویشکا آسایش) است که از دوستان نزدیک رؤیا به حساب میآید. مریم اعتراف میکند که از ماجرا خبر داشته ولی نتوانسته او را مطلع کند. علی از خارج زنگ میزند، پیغام میگذارد و عذرخواهی میکند.از سوی دیگر رؤیا در میانه این حوادث با پسر جوانی در همسایگیشان به نام نریمان (صابر ابر) آشنا میشود و با او به تماشای یک کنسرت میرود. در سکانس پایانی فیلم، علی به خانه بازمیگردد و عذرخواهی میکند. رؤیا نیز ماجرای عشق جدید خود را برای علی میگوید.
بازنمایی خیانت زناشویی در فیلم برف روی کاج ها
«برف روی کاج» یک مصداق جدی از نوعی سینمای اجتماعی است که در ایران مشکل کلان هویتی دارد. چرا که این ژانر هنوز تعریف خودش را مبتنی بر بایستههای اسلامی و بومی ناظر به شناخت پیچیدگی های پروبلماتیک و مسائل اجتماعی پیدا نکرده و عمدتاً متأثر از جریان آسیب شناسی اجتماعی سکولار با پیاز داغی از روشنفکری شهری است.
اصلیترین رسالتی که این فیلم بهعنوان یک فیلم اجتماعی به عهده گرفته، بیانی از مسئلۀ کاهش وفاداری جنسی و استحکام نهاد خانواده وزوال عاشقی در جامعۀ شهری ایران است. توجه جدی سینمای اجتماعی ایران به چنین مسئلهای در بین این همه مسئلۀ اجتماعی، در عین حال که میتواند مورد احترام باشد، یک امر تقلیدی است. درواقع ما در سینمای ایران شاهد مقولهای هستیم به نام «سندروم فرهادی» که بهشدت و بدون ضابطه رواج پیدا کرده است. با توجه به اینکه جامعۀ ایران، جامعهای به شدت متذکر به مسئلۀ خانواده است، این مسئله مورد استقبال سینماگران ومخاطبان آنها قرار میگیرد و این استقبال باعث شده بخشی از مسئلۀ اکثر فیلمهای آنها، خیانت جنسی باشد.
رسانه های اجتماعی دارای کارکردی دوگانه اند؛ آنها همانطور که قادرند برخی از نابه سامانی های اجتماعی را علاج کنند، به همان سان نیز قادرند بر این نابه سامانی ها بیفزایند و این امر به نقشی که رسانه در جامعه برعهده می گیرد بستگی دارد [1]. به دیگر بیان رسانه های جمعی، همچون سینما، می توانند هنجارهای اجتماعی را تقویت و یا تضعیف سازند، و در واقع در جهت تغییر و تضعیف ارزش ها و شکل گیری باورهای منفی نیز نقش موثری ایفا کنند [2].
ازسوی دیگر، طبق نظریه یادگیری اجتماعی، انسان ها بیشتر آنچه را که برای راهنمایی و عمل در زندگی نیاز دارند، صرفا از تجربه و مشاهده مستقیم یاد نمی گیرند، بلکه عمده آنها به طور غیرمستقیم و به ویژه از طریق رسانه های جمعی آموخته می شود [3]. برهمین اساس وقتی یک رفتار ناپسند در جامعه ای به طور مکرر نمایش داده شود و بازخورد منفی دریافت نکند، به مرورِ زمان قبح آن از بین رفته و احتمال تکرار آن افزایش می یابد. رسانه های جمعی به ویژه سینما یکی از تاثیرگذارترین ابزارهای فرهنگی در همة جوامع محسوب می شوند که از قدرت زیادی در شکل دهی رفتارهای افراد جامعه برخوردار هستند. وقتی در فیلم های سینمایی ما، بارها و بارها رفتار «خیانت» به راحتی به تصویر کشیده می شود، در واقع مهر تایید ضمنی بر آن زده می شود.
وضعیتی که ترسیم شد، در وهلۀ اول، عدم ثبات روانی را برای خانواده ایجاد میکند. درواقع در سینمای شبه اجتماعی فرهادی زده، زنان، منفعلانه؛ همواره یک دغدغه خاطر و درواقع تشویش روانی نسبت به خیانت مردانشان دارند. این تشویش، آنها را از جایگاه حقیقی و نقش واقعیِ زنانگی در خانواده دور میکند و تبدیل به کارآگاهان جنسیای میکند که قرار است مچ خلافکاران جنسی یعنی مردان را بگیرند. نتیجه اینکه تأکید بیحد و حصر بر مسئلۀ خیانت یا وفاداری جنسی، مسئلۀ عجیبی است که که بخشی از آن، حاصل تقلیدی است که بعد از استقبال محافل سینمایی غرب از اصغر فرهادی ـاز فیلم «دربارۀ الی» به بعدـ باب شد. درواقع ما از «دربارۀ الی» به بعد، شاهد یک تکرار در ژانر اجتماعی ایران هستیم؛ یک تکرار خستهکننده و مشکوک.
از سوی دیگر بحث دومی که در ادامۀ بحث قبلی مطرح می شود، مسئلۀ گسترش عدم اعتماد تعمیمیافته [4] است، که علاوه بر ساحت مقدس خانواده، در ساحت اجتماع نیز مطرح است. اعتماداجتماعی از مهمترین مؤلفههای سرمایۀ اجتماعی و درواقع از سنگ بناهای شکلگیری هویت اجتماعی در یکجامعه است؛ [5] بهنحوی که کاهش آن، اولین تأثیر خودش را بر خانواده و نهاد دوستی گذاشته و در نهایت باعث نوعی فردگرایی در مناسبات و تعاملات اجتماعی میشود؛ از اقتصاد و سیاست و فرهنگ گرفته تا حوزههای دیگر. با وجود چنین وضعیتی، سینمای اجتماعی ایران، مخصوصاً فیلم «برف روی کاج»، نهتنها هیچ قدم مثبتی برای اصلاح و ترمیم اعتماد اجتماعی برنداشته، بلکه آن را تشدید کرده و تجزیه و واگرایی اجتماعی را تقویت میکند. این مسئله از آنجایی حائزاهمیت می شود که که رسالت سینما در جمهوری اسلامی ایران باید به سمت آسیبزدایی در جامعه باشد، نه آسیبزایی.
تمام روابطی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، روابطی مخدوش و ناپایدار، و مشحون از عدم اعتماد و تخریب اجتماعی است؛ حتی روابط میان رویا و مریم که ظاهراً باید نزدیکترین روابط را داشته باشند؛ اما در آخر مشخص میشود که مریم هم با رویا صادق نبوده است واین موجد این پیام است که حتی به خواهر و برادرت هم اعتماد نکن چون تو یک فرد تنها در این انبوه آدم ها هستی، این در حالی است که ما هنوز زیر ساخت های قابل اتکایی برای بازسازی اعتماد میان فردی واجتماعی در اختیار داریم که امثال این کارگردان نسبت به آن نابینا هستند. مسئلۀ اجتماعی «اعتماد» که از مؤلفههای مهم سرمایۀ اجتماعی است، در کنار وفاداری، صمیمیت، صداقت، گذشت و مؤلفههای اخلاقی اینچنینی قرار میگیرد. یعنی شاید مقولۀ اعتماد، یک مقولۀ بازسازیشده توسط علوم اجتماعی قرن بیستم باشد، اما واقعیت این است که جانمایههای آن در مضامین اخلاقیِ فرهنگهای مختلف خصوصاً فرهنگ اسلامی بهوفور دیده میشود.
این فیلم تلاش می کرد این نکته مهم را مدّ نظر قرار بدهد: « کسی که تو به او صد درصد اعتماد داشتی، میتواند به تو خیانت کند»؛ (البته اگر این مساله در قالب ازدواج باشد و مسئلۀ پنهانکاری از همسر اول نباشد و با هماهنگیِ او باشد، لااقل براساس قانون فعلی ما در جمهوری اسلامی، هیچ مشکلی ندارد) ازسوی دیگر ازدواج مجدد، به هیچ وجه مساله ای غیراخلاقی نیست؛ البته در صورتی که به شرایط دینیِ آن توجه شود. اما سینمای ایران، رسانههای ایران و روشنفکران، متأثر از جریان فمنیسم، این کار را خائنانهترین و گناهآلودترین کار تلقّی میکنند. بنابراین مهم ترین پیام فیلم این است که حتی به کسی که از لحاظ شاخصهای رفتاری بسیار قابلاعتماد است، نباید اعتماد کرد و دل بست. این یکی از مهمترین نکات منفی فیلم بود که کارگردان آن را از باب تعلیق در فیلمش آورده بود.
پی نوشت ها
اصلیترین رسالتی که این فیلم بهعنوان یک فیلم اجتماعی به عهده گرفته، بیانی از مسئلۀ کاهش وفاداری جنسی و استحکام نهاد خانواده وزوال عاشقی در جامعۀ شهری ایران است. توجه جدی سینمای اجتماعی ایران به چنین مسئلهای در بین این همه مسئلۀ اجتماعی، در عین حال که میتواند مورد احترام باشد، یک امر تقلیدی است. درواقع ما در سینمای ایران شاهد مقولهای هستیم به نام «سندروم فرهادی» که بهشدت و بدون ضابطه رواج پیدا کرده است. با توجه به اینکه جامعۀ ایران، جامعهای به شدت متذکر به مسئلۀ خانواده است، این مسئله مورد استقبال سینماگران ومخاطبان آنها قرار میگیرد و این استقبال باعث شده بخشی از مسئلۀ اکثر فیلمهای آنها، خیانت جنسی باشد.
رسانه های اجتماعی دارای کارکردی دوگانه اند؛ آنها همانطور که قادرند برخی از نابه سامانی های اجتماعی را علاج کنند، به همان سان نیز قادرند بر این نابه سامانی ها بیفزایند و این امر به نقشی که رسانه در جامعه برعهده می گیرد بستگی دارد [1]. به دیگر بیان رسانه های جمعی، همچون سینما، می توانند هنجارهای اجتماعی را تقویت و یا تضعیف سازند، و در واقع در جهت تغییر و تضعیف ارزش ها و شکل گیری باورهای منفی نیز نقش موثری ایفا کنند [2].
ازسوی دیگر، طبق نظریه یادگیری اجتماعی، انسان ها بیشتر آنچه را که برای راهنمایی و عمل در زندگی نیاز دارند، صرفا از تجربه و مشاهده مستقیم یاد نمی گیرند، بلکه عمده آنها به طور غیرمستقیم و به ویژه از طریق رسانه های جمعی آموخته می شود [3]. برهمین اساس وقتی یک رفتار ناپسند در جامعه ای به طور مکرر نمایش داده شود و بازخورد منفی دریافت نکند، به مرورِ زمان قبح آن از بین رفته و احتمال تکرار آن افزایش می یابد. رسانه های جمعی به ویژه سینما یکی از تاثیرگذارترین ابزارهای فرهنگی در همة جوامع محسوب می شوند که از قدرت زیادی در شکل دهی رفتارهای افراد جامعه برخوردار هستند. وقتی در فیلم های سینمایی ما، بارها و بارها رفتار «خیانت» به راحتی به تصویر کشیده می شود، در واقع مهر تایید ضمنی بر آن زده می شود.
وضعیتی که ترسیم شد، در وهلۀ اول، عدم ثبات روانی را برای خانواده ایجاد میکند. درواقع در سینمای شبه اجتماعی فرهادی زده، زنان، منفعلانه؛ همواره یک دغدغه خاطر و درواقع تشویش روانی نسبت به خیانت مردانشان دارند. این تشویش، آنها را از جایگاه حقیقی و نقش واقعیِ زنانگی در خانواده دور میکند و تبدیل به کارآگاهان جنسیای میکند که قرار است مچ خلافکاران جنسی یعنی مردان را بگیرند. نتیجه اینکه تأکید بیحد و حصر بر مسئلۀ خیانت یا وفاداری جنسی، مسئلۀ عجیبی است که که بخشی از آن، حاصل تقلیدی است که بعد از استقبال محافل سینمایی غرب از اصغر فرهادی ـاز فیلم «دربارۀ الی» به بعدـ باب شد. درواقع ما از «دربارۀ الی» به بعد، شاهد یک تکرار در ژانر اجتماعی ایران هستیم؛ یک تکرار خستهکننده و مشکوک.
از سوی دیگر بحث دومی که در ادامۀ بحث قبلی مطرح می شود، مسئلۀ گسترش عدم اعتماد تعمیمیافته [4] است، که علاوه بر ساحت مقدس خانواده، در ساحت اجتماع نیز مطرح است. اعتماداجتماعی از مهمترین مؤلفههای سرمایۀ اجتماعی و درواقع از سنگ بناهای شکلگیری هویت اجتماعی در یکجامعه است؛ [5] بهنحوی که کاهش آن، اولین تأثیر خودش را بر خانواده و نهاد دوستی گذاشته و در نهایت باعث نوعی فردگرایی در مناسبات و تعاملات اجتماعی میشود؛ از اقتصاد و سیاست و فرهنگ گرفته تا حوزههای دیگر. با وجود چنین وضعیتی، سینمای اجتماعی ایران، مخصوصاً فیلم «برف روی کاج»، نهتنها هیچ قدم مثبتی برای اصلاح و ترمیم اعتماد اجتماعی برنداشته، بلکه آن را تشدید کرده و تجزیه و واگرایی اجتماعی را تقویت میکند. این مسئله از آنجایی حائزاهمیت می شود که که رسالت سینما در جمهوری اسلامی ایران باید به سمت آسیبزدایی در جامعه باشد، نه آسیبزایی.
تمام روابطی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، روابطی مخدوش و ناپایدار، و مشحون از عدم اعتماد و تخریب اجتماعی است؛ حتی روابط میان رویا و مریم که ظاهراً باید نزدیکترین روابط را داشته باشند؛ اما در آخر مشخص میشود که مریم هم با رویا صادق نبوده است واین موجد این پیام است که حتی به خواهر و برادرت هم اعتماد نکن چون تو یک فرد تنها در این انبوه آدم ها هستی، این در حالی است که ما هنوز زیر ساخت های قابل اتکایی برای بازسازی اعتماد میان فردی واجتماعی در اختیار داریم که امثال این کارگردان نسبت به آن نابینا هستند. مسئلۀ اجتماعی «اعتماد» که از مؤلفههای مهم سرمایۀ اجتماعی است، در کنار وفاداری، صمیمیت، صداقت، گذشت و مؤلفههای اخلاقی اینچنینی قرار میگیرد. یعنی شاید مقولۀ اعتماد، یک مقولۀ بازسازیشده توسط علوم اجتماعی قرن بیستم باشد، اما واقعیت این است که جانمایههای آن در مضامین اخلاقیِ فرهنگهای مختلف خصوصاً فرهنگ اسلامی بهوفور دیده میشود.
این فیلم تلاش می کرد این نکته مهم را مدّ نظر قرار بدهد: « کسی که تو به او صد درصد اعتماد داشتی، میتواند به تو خیانت کند»؛ (البته اگر این مساله در قالب ازدواج باشد و مسئلۀ پنهانکاری از همسر اول نباشد و با هماهنگیِ او باشد، لااقل براساس قانون فعلی ما در جمهوری اسلامی، هیچ مشکلی ندارد) ازسوی دیگر ازدواج مجدد، به هیچ وجه مساله ای غیراخلاقی نیست؛ البته در صورتی که به شرایط دینیِ آن توجه شود. اما سینمای ایران، رسانههای ایران و روشنفکران، متأثر از جریان فمنیسم، این کار را خائنانهترین و گناهآلودترین کار تلقّی میکنند. بنابراین مهم ترین پیام فیلم این است که حتی به کسی که از لحاظ شاخصهای رفتاری بسیار قابلاعتماد است، نباید اعتماد کرد و دل بست. این یکی از مهمترین نکات منفی فیلم بود که کارگردان آن را از باب تعلیق در فیلمش آورده بود.
پی نوشت ها
1. صادقی فسایی، سهیلا، بازنمایی ازدواج در سریالهای تلویزیونی، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره 22، بهار 1390، ص 70.
2. مریجی، شمس الله، بررسی عوامل موثر در کجروی و نقش خانواده در آن، قم، دفتر نشر معارف، 1393، ص 143.
3. مهدی زاده، سید محمد، نظریه های رسانه، اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران، انتشارات همشهری، 1389، ص 56.
4. اعتماد تعمیمیافته را میتوان داشتن حسن ظن نسبت به اکثریت افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروههای قومی و قبیلهای تعریف نمود. اعتماد تعمیمیافته یا اخلاقی مبتنیبر تجارب شخصی ما نیست بلکه بیشتر مبتنیبر نگاه ما به جهان است که از والدین خود یاد میگیریم و کاملا باثبات و محکم است و در طول زمان توسط نمونههای اتفاقی خیانت یا قربانی (بیاعتمادی) از بین نمیرود. (رجوع کنید به مقاله اعتماد اجتماعی و عوامل موثر بر آن، مهدی امیر کافی، فصلنامه نمایه پژوهشی، 1380، سال پنجم، شماره 18، ص11).
5. چلبی، مسعود، جامعهشناسی نظم، تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران، انتشارات نی، 1375، ص12.
4. اعتماد تعمیمیافته را میتوان داشتن حسن ظن نسبت به اکثریت افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروههای قومی و قبیلهای تعریف نمود. اعتماد تعمیمیافته یا اخلاقی مبتنیبر تجارب شخصی ما نیست بلکه بیشتر مبتنیبر نگاه ما به جهان است که از والدین خود یاد میگیریم و کاملا باثبات و محکم است و در طول زمان توسط نمونههای اتفاقی خیانت یا قربانی (بیاعتمادی) از بین نمیرود. (رجوع کنید به مقاله اعتماد اجتماعی و عوامل موثر بر آن، مهدی امیر کافی، فصلنامه نمایه پژوهشی، 1380، سال پنجم، شماره 18، ص11).
5. چلبی، مسعود، جامعهشناسی نظم، تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران، انتشارات نی، 1375، ص12.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}