میزانهای تجربه تربیت و تعلیم
آزادی در تجربه تربیت و تعلیم
آزادی حرکت یا آزادیهایی که مربوط به محیط خارجی فرد است. در مقابل این نوع آزادی از آزادی درونی یعنی آزادی فکر و تمایل و هدف بحث می کند و معتقد است که این دو نوع آزادی کاملا با هم مربوط هستند.
به نظر جان دیوئی تنها آزادی، آزادی عقل است. آزادی عقل وقتی تحقق پیدا می کند که فرد بتواند قضایای مختلف را مورد مشاهده و بررسی دقیق قرار دهد، هدفهای اساسی و با ارزش برای خود انتخاب کند و با استفاده از وسائل مقتضی برای نیل به هدفهای خود اقدام نماید.
جان دیوئی، آزادی را از جنبه های مختلف مورد بحث قرار می دهد. مثلا آزادی حرکت یا آزادیهایی که مربوط به محیط خارجی فرد است. در مقابل این نوع آزادی از آزادی درونی یعنی آزادی فکر و تمایل و هدف بحث می کند و معتقد است که این دو نوع آزادی کاملا با هم مربوط هستند. همانطور که محدودیتهای خارجی و وضعی که در مدارس قدیم معمول بود از لحاظ ترتیب نیمکتها، وضع نشستن بچه ها، طرز لباس پوشیدن و متحدالشکل بودن لباس بچه ها و سایر حرکات یکنواختی که از آنها سر می زد همه در محدود ساختن آزادیهای خارجی افراد تأثیر داشت، در نحوة فکر و قوۀ قضاوت و طرز برخورد آنها به مسائل مختلف نیز تأثیر فراوان می کرد و آنطور که شایسته بود قوای عقلانی بچه ها پرورش نمی یافت. محدودیتهای خارجی ظاهرا یک حالت نظم و سکوت در میان بچه ها بوجود می آورد و آنها را مطیع و منقاد میساخت اما در واقع افکار، تمایلات، تخیلات و فعالیتهای درونی در افراد جریان داشتند. از بین بردن محدودیتهای خارجی و آزاد گذاردن افراد در مدرسه فواید زیادی در بر دارد. اول اینکه فرد ا استفاده از این آزادی طبیعت خود را آشکار می سازد و معلم بهتر می تواند شاگرد خود را بشناسد و موجبات رشد بیشتر او را فراهم سازد. کار مدرسه تنها انتقال معلومات یا مجبور کردن شاگردان به حفظ مطالب و نقل آنها نیست. مطیع و منقاد بار آوردن شاگردان با روح تعلیم و تربیت سازش ندارد. در مدرسه باید موجبات رشد بیشتر فرد را از جنبه شخصی و اجتماعی فراهم نمود.
جان دیوئی، آزادی را از جنبه های مختلف مورد بحث قرار می دهد. مثلا آزادی حرکت یا آزادیهایی که مربوط به محیط خارجی فرد است. در مقابل این نوع آزادی از آزادی درونی یعنی آزادی فکر و تمایل و هدف بحث می کند و معتقد است که این دو نوع آزادی کاملا با هم مربوط هستند. همانطور که محدودیتهای خارجی و وضعی که در مدارس قدیم معمول بود از لحاظ ترتیب نیمکتها، وضع نشستن بچه ها، طرز لباس پوشیدن و متحدالشکل بودن لباس بچه ها و سایر حرکات یکنواختی که از آنها سر می زد همه در محدود ساختن آزادیهای خارجی افراد تأثیر داشت، در نحوة فکر و قوۀ قضاوت و طرز برخورد آنها به مسائل مختلف نیز تأثیر فراوان می کرد و آنطور که شایسته بود قوای عقلانی بچه ها پرورش نمی یافت. محدودیتهای خارجی ظاهرا یک حالت نظم و سکوت در میان بچه ها بوجود می آورد و آنها را مطیع و منقاد میساخت اما در واقع افکار، تمایلات، تخیلات و فعالیتهای درونی در افراد جریان داشتند. از بین بردن محدودیتهای خارجی و آزاد گذاردن افراد در مدرسه فواید زیادی در بر دارد. اول اینکه فرد ا استفاده از این آزادی طبیعت خود را آشکار می سازد و معلم بهتر می تواند شاگرد خود را بشناسد و موجبات رشد بیشتر او را فراهم سازد. کار مدرسه تنها انتقال معلومات یا مجبور کردن شاگردان به حفظ مطالب و نقل آنها نیست. مطیع و منقاد بار آوردن شاگردان با روح تعلیم و تربیت سازش ندارد. در مدرسه باید موجبات رشد بیشتر فرد را از جنبه شخصی و اجتماعی فراهم نمود.
آزاد گذاردن بچه ها در سلامت و تقویت روحیه آنها مؤثر است. ولی باید توجه داشت که هیچ یک از این آزادیها خود بخود و فی نفسه مطلوب نیست. همانطور که در بالا گفته شد تنها آزادی آزادی عقل است فرد باید از روی سنجش و فکر برای خود هدفی انتخاب کند، عاقلانه قضاوت نماید، تمایلات خود را با توجه به نتایج آنها ارزش سنجی کند، وسایل مقتضی تهیه نماید و برای نیل به هدف خود اقدام کند.
اجرای این امر مستلزم شناختن شاگردان و پی بردن به روحیات و احتیاجات و استعداد آنهاست و این جریان وقتی میسر است که شاگرد بتواند آزادانه رفتار کند و طبیعت خویش را ظاهر سازد. وقتی با کنترل خارجی مخالفت می شود این مخالفت به تنهایی مشکلات تربیتی را حل نمی کند. بلکه در موقع رد کنترل خارجی باید در صدد کشف عواملی که در ضمن تجربه قرار دارند برآمد و طریق مسلط ساختن این عوامل را که جنبه درونی و شخصی دارند روشن ساخت. زمانی که در تعلیم و تربیت جدید مرجع خارجی مورد مخالفت قرار می گیرد نباید تصور کرد که کلیه مراجع را باید طرد نمود بلکه استفاده از مراجع مؤثر و مفید نیز مورد نیاز می باشد. چنانچه گفته شد، در تعلیم و تربیت قدیم معلومات، روشها و قوانین اخلاقی سالمندان به بچه ها تحمیل می شد. مخالفت با این امر مستلزم این نیست که تمام قوانین اخلاقی سالمندان با روش و معلومات آنها را که ممکن است در رشد تجربیات بچه ها مؤثر باشند طرد نمود. بلکه وقتی ما بخواهیم تعلیم و تربیت را روی تجربیات شخصی بچه ها پایه گذاری کنیم باید توجه داشته باشیم که در اجرای این امر تماس نزدیک و متنوع میان سالمندان و بچه ها لازم است و بچه ها بیش از آنچه در مدارس معمول بود محتاج به راهنمایی سالمندان هستند. بنابراین مسأله این است که چگونه این تماسها باید برقرار گردد تا اصل یادگیری از راه تجربه شخصی ، مورد تجاوز واقع نشود .
فایده دیگر آزاد گذاردن افراد، مربوط به یادگیری است. چنانچه در مدارس قدیم معمول بود و هم اکنون در بسیاری از مدارس متداول است شاگردان در جریان یادگیری حالت انفعالی یا پذیرندگی دارند. محیط کلاس و ترتیب میز و نیمکتها و ارتباط معلم و شاگرد طوری است که از فعالیت شاگرد در جریان یادگیری ممانعت بعمل می آید در صورتی که شاگرد است که باید یاد بگیرد و در جریان یادگیری نقش مؤثر و فعال داشته باشد.
آزاد گذاردن بچه ها در سلامت و تقویت روحیه آنها مؤثر است. ولی باید توجه داشت که هیچ یک از این آزادیها خود بخود و فی نفسه مطلوب نیست. همانطور که در بالا گفته شد تنها آزادی آزادی عقل است فرد باید از روی سنجش و فکر برای خود هدفی انتخاب کند، عاقلانه قضاوت نماید، تمایلات خود را با توجه به نتایج آنها ارزش سنجی کند، وسایل مقتضی تهیه نماید و برای نیل به هدف خود اقدام کند. و در اینجا جان د یوئی نظر خود را درباره تمایلات و رغبتهای افراد اظهار می دارد. به نظر او تمایلات و رغبتها در هر موردی نقطه شروع را تشکیل میدهند. اما در شکل گرفتن و ظهور این تمایلات دقت کافی لازم است. باید تمایلات و رغبتها را تحت کنترل درآورد و این کنترل نباید از خارج و بوسیله عوامل خارجی صورت گیرد بلکه قوای درونی فرد مثل قوة فکر و قضاوت باید تمایلات او را تحت کنترل قرار دهند. هدف اساسی تعلیم و تربیت این است که فرد بتواند تحت راهنمایی عقل و خرد خویش واحساسات خود را کنترل وعبارت دیگر خود را اداره نماید.
مساله ای که در این زمینه مطرح است کفایت عقل در کنترل و هدایت حیات بشر است. آیا عقل به تنهایی به انجام این امر قادر است. ضمن توجه به تفاوت حاکمیت میل و حاکمیت عقل و آثار آنها و اندازه نفوذ هر یک در زندگی انسان، نقش دین را در هدایت عقل و تحکیم مبانی عقلانی باید در نظر گرفت.
چنانچه می بینیم جان د یوئی مخالف کنترل خارجی است و اثر آن را در رفتار افراد سطحی و بی ارزش تلقی می کند ولی معتقد است که رهایی از کنترل خارجی مستلزم تسلیم در مقابل امیال و هوسها نیست. اگر کسی خود را از کنترل عوامل خارجی رها سازد و تسلیم هوسها و تمایلات خود شود در این صورت عامل خطرناکتری را حاکم بر اعمال خود ساخته است. رهایی از کنترل خارجی وقتی مفید است که تعقل و خرد فرد حاکم بر تمایلات و هوسهای او باشد.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}