روش تحقیق فلسفی
در طول زمان قدرت فکری دانشمندان جنبه تجریدی این گونه مفاهیم را توسعه داده است. مبانی ریاضی در عین اینکه جنبه تجریدی دارند معذلک هم قابل تطبیق به امور حسی هستند و هم به وسیله امور محسوس مورد امتحان و بررسی قرار می گیرند.
فلسفه را ممکن است به عنوان روشی خاص تلقی نمود. کلمه روش Method به معنی طریق انجام کار یا راه منظم تحقیق می باشد. اگر فلسفه را مانند علم جریانی فرض کنیم که منعکس کننده تلاش افراد در برخورد به مشکلات و تضاد باشد در این صورت میتوان فلسفه را به عنوان روش یا طریقی تلقی کرد که افراد بوسیله آن با مسائل روبرو می شوند و در مشخص ساختن آن مسائل و پیدا کردن راه حل برای آنها اقدام می کنند.
این امر در مورد علم نیز صدق می کند. گاهی علم به منزله راه یا وسیله ای برای برخورد به پدیده ها و توضیح آنها تلقی می شود و زمانی به نتیجه تحقیق و آنچه از طریق تحقیق بدست آمده اطلاق می گردد. آنچه مهم است ارتباط روش با نتیجه آن است. اگر نتیجه تحقیقات را امری موقتی، چنانکه در مورد تئوریهای علمی پذیرفته ایم، تلقی نماییم و بجای پذیرفتن نظریه یا تئوری معین فعالیت تحقیقی را امری مداوم و پیوسته تلقی کنیم در این صورت فلسفه یا علم را می توان همان روش تحقیق فرض کرد. علاوه براین جنبه، ما در تحقیق با روشهای گوناگون سروکار داریم اینک برای مشخص ساختن این روشها به توضیح آنها می پردازیم :
۱- روش مناظره یا مباحثه:
گاهی پژوهشهای فلسفی به صورت مباحثه میان دو دسته یا دو نفر انجام می گیرد. مکالمات سقراط این نوع پژوهش فلسفی را بخوبی مجسم می سازد. زمانی فیلسوف سؤالاتی را طرح می کند و خود به تهیه جواب مبادرت می نماید اما جریان تحقیق به صورت بحث و گفتگو میان دو نفر منعکس می گردد.
در مباحثه معمولا طرفین برای ایجاد تفاهم به تحلیل کلمات و مفاهیم می پردازند و معانی کلمات را مشخص می کنند. همینطور ضمن بحث هر طرف اصول یا قواعدی را که طرف دیگر پذیرفته و اظهارات خود را بر آن مبتنی ساخته مورد بررسی قرار می دهد. و از این راه نظریات مختلف، دقیق تر مورد بحث واقع می شوند. فرق مناظره با فعالیت تحلیلی فلسفه در این است که در مناظره اثبات یا رد نظریه ای اساس بحث را تشکیل می دهد، درصورتی که در جریان تحلیل، هدف مشخص ساختن معانی کلمات و توضیح آنهاست.
۲- روش قیاسی
مباحثات فلسفی گاهی به صورت طرح چند اصل یا مقدمه و بیرون کشیدن احکام یا صفات جزئیات از این مقدمات صورت می گیرد. این جریان را در اصطلاح قیاس خواند . به عنوان مثال ، هر فردی که استعداد خود را بکار اندازد بهترمی تواند مشکلات را حل کند، حسن استعداد خود را بکار می اندازد - بنابراین حسن بهتر می تواند مشکلات خود را حل کند. بعضی تصور می کنند این روش مخصوص فلسفه است و پژوهشهای فلسفی جنبه قیاسی دارد. روش قیاسی در ریاضیات نیز بکار می رود ریاضی دانان با طرح چند اصل موضوعی و چند تعریف احکام قضایای جزئی را استخراج می نمایند. علاوه بر این پژوهشهای فلسفی همه جنبه قیاسی ندارند در فلسفه نیز باید به مشاهده پرداخت و پاره ای از نظریات فلسفی را ضمن مشاهده دقیق پدیده ها بوجود آورد. مشاهده گاهی نیز وسیله ارزیابی و انتقاد نظریات فلسفی قرار می گیرد. اصولا ادراک امور مستلزم بکا رانداختن اعضای حسی و قدرت عقلانی است. بحث درباره شناخت و ماهیت آن یا ارزشها مستلزم فعالیت حسی و فعالیت عقلانی است. پژوهشهای اساسی چه در فلسفه و چه در ریاضیات و رشته های طبیعی دوجنبه را دربردارند. پیدایش مفاهیم بتدریج صورت گرفته است و در ابتدا تجربیات حسی در پیدایش این مفاهیم تأثیر فراوان داشته اند.
در مباحثه معمولا طرفین برای ایجاد تفاهم به تحلیل کلمات و مفاهیم می پردازند و معانی کلمات را مشخص می کنند. همینطور ضمن بحث هر طرف اصول یا قواعدی را که طرف دیگر پذیرفته و اظهارات خود را بر آن مبتنی ساخته مورد بررسی قرار می دهد.در طول زمان قدرت فکری دانشمندان جنبه تجریدی این گونه مفاهیم را توسعه داده است. مبانی ریاضی در عین اینکه جنبه تجریدی دارند معذلک هم قابل تطبیق به امور حسی هستند و هم به وسیله امور محسوس مورد امتحان و بررسی قرار می گیرند. در منطق ارسطو نیز ضمن بحث درباره محتوی اصول یا مقدمات قیاس مشاهده و تجربه جزء مقدمات قیاس برهانی ذکر شده اند.
بنابراین در اینجا باید چند نکته را درنظر گرفت اول اینکه پژوهشهای فلسفی همه قیاسی نیستند. دوم اینکه قیاس منحصر به آنچه ارسطو گفته نیست و این روش بصورتی دیگر در ریاضیات بکار می رود و از ابتدا پایه تحقیقات این رشته را تشکیل می داده است. نکته سوم اینکه قیاس و استقراء هر دو در پژوهشهای فلسفی و علمی بکار می رود و اصولا نمی توان فعالیتهای ادراکی و تحقیقی انسان را به حسی یا استقرائی و عقلی یا قیاسی تقسیم نمود. در هر ادراک و تحقیق دو جنبه دخالت دارند.
روش استقرائی:
مشاهده امور جزئی و بیان یک اصل یا قاعده کلی را استقراء خوانند. این روش نیز از ابتدا در لرخورد انسان با محیط بکار می رفته ولی از آنجایی که ذهن آدمی همیشه فعال است تأثرات حسی تحت تأثیر ذهن آدمی یا به عبارت دیگر فعالیتهای عقلانی فرد، شکل خاص پیدا کرده اند. در اینجا نیز تذکر یک نکته لازم است و آن اینکه روش استقرائی چنانکه بعضی تصور می کنند، اختصاص به پژوهشهای علمی ندارد. در تهیه تئوریهای علمی ضمن استفاده از مشاهده با استقراء، قدرت عقلانی یا فکری انسان نیز تأثیر فراوان دارد.
روش مشاهده در طول زمان دچار تغییر و تحول شده است. ابتدا استقراء از طرف ارسطو به دو صورت استقراء تام یعنی مطالعه تمام موارد و استخراج قاعده کلی، و استقراء ناقص که موارد محدودی را دربر می گرفته است معرفی شده است. ارسطو و دسته ای از پیروان او در پژوهشهای علمی و فلسفی به قیاس بیشتر از استقراء اهمیت می دادند. همین امر سبب شد که پاره ای از فیلسوفان روش فلسفی را روش قیاسی تلقی کنند. مشاهده و آزمایش در تحقیقات ارسطو به صورت ناقص انجام می شد. در بیشتر موارد پژوهشها و نظریات متکی بر استنباطات شخصی بود. آزمایش که همان مشاهده دقیق و کنترل شده است و اغلب برای تهیه فرضیه ها و امتحان آنها بکار می رود کمتر مورد استفاده واقع می شد.
هم اکنون مشاهده و آزمایش در دو جهت اساسی مورد استفاده دانشمندان است. از یک طرف مشاهده و آزمایش مقدمه ایجاد فرضیه هاست، و از طرف دیگر صحت و اعتبار فرضیه ها را از این طریق تعیین می کنند. نکته دیگر در اجرای مشاهده و آزمایش انتخاب نمونه بجای مطالعه تمام موارد صورت می گیرد. در انتخاب نمونه استفاده از اصول آمار می شود. مشاهده چنانکه قبلا گفته شد در پژوهشهای فلسفی نیز مخصوصا در زمینه معرفت و ارزشها مورد استفاده فیلسوفان قرار می گیرد.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
این امر در مورد علم نیز صدق می کند. گاهی علم به منزله راه یا وسیله ای برای برخورد به پدیده ها و توضیح آنها تلقی می شود و زمانی به نتیجه تحقیق و آنچه از طریق تحقیق بدست آمده اطلاق می گردد. آنچه مهم است ارتباط روش با نتیجه آن است. اگر نتیجه تحقیقات را امری موقتی، چنانکه در مورد تئوریهای علمی پذیرفته ایم، تلقی نماییم و بجای پذیرفتن نظریه یا تئوری معین فعالیت تحقیقی را امری مداوم و پیوسته تلقی کنیم در این صورت فلسفه یا علم را می توان همان روش تحقیق فرض کرد. علاوه براین جنبه، ما در تحقیق با روشهای گوناگون سروکار داریم اینک برای مشخص ساختن این روشها به توضیح آنها می پردازیم :
۱- روش مناظره یا مباحثه:
گاهی پژوهشهای فلسفی به صورت مباحثه میان دو دسته یا دو نفر انجام می گیرد. مکالمات سقراط این نوع پژوهش فلسفی را بخوبی مجسم می سازد. زمانی فیلسوف سؤالاتی را طرح می کند و خود به تهیه جواب مبادرت می نماید اما جریان تحقیق به صورت بحث و گفتگو میان دو نفر منعکس می گردد.
در مباحثه معمولا طرفین برای ایجاد تفاهم به تحلیل کلمات و مفاهیم می پردازند و معانی کلمات را مشخص می کنند. همینطور ضمن بحث هر طرف اصول یا قواعدی را که طرف دیگر پذیرفته و اظهارات خود را بر آن مبتنی ساخته مورد بررسی قرار می دهد. و از این راه نظریات مختلف، دقیق تر مورد بحث واقع می شوند. فرق مناظره با فعالیت تحلیلی فلسفه در این است که در مناظره اثبات یا رد نظریه ای اساس بحث را تشکیل می دهد، درصورتی که در جریان تحلیل، هدف مشخص ساختن معانی کلمات و توضیح آنهاست.
۲- روش قیاسی
مباحثات فلسفی گاهی به صورت طرح چند اصل یا مقدمه و بیرون کشیدن احکام یا صفات جزئیات از این مقدمات صورت می گیرد. این جریان را در اصطلاح قیاس خواند . به عنوان مثال ، هر فردی که استعداد خود را بکار اندازد بهترمی تواند مشکلات را حل کند، حسن استعداد خود را بکار می اندازد - بنابراین حسن بهتر می تواند مشکلات خود را حل کند. بعضی تصور می کنند این روش مخصوص فلسفه است و پژوهشهای فلسفی جنبه قیاسی دارد. روش قیاسی در ریاضیات نیز بکار می رود ریاضی دانان با طرح چند اصل موضوعی و چند تعریف احکام قضایای جزئی را استخراج می نمایند. علاوه بر این پژوهشهای فلسفی همه جنبه قیاسی ندارند در فلسفه نیز باید به مشاهده پرداخت و پاره ای از نظریات فلسفی را ضمن مشاهده دقیق پدیده ها بوجود آورد. مشاهده گاهی نیز وسیله ارزیابی و انتقاد نظریات فلسفی قرار می گیرد. اصولا ادراک امور مستلزم بکا رانداختن اعضای حسی و قدرت عقلانی است. بحث درباره شناخت و ماهیت آن یا ارزشها مستلزم فعالیت حسی و فعالیت عقلانی است. پژوهشهای اساسی چه در فلسفه و چه در ریاضیات و رشته های طبیعی دوجنبه را دربردارند. پیدایش مفاهیم بتدریج صورت گرفته است و در ابتدا تجربیات حسی در پیدایش این مفاهیم تأثیر فراوان داشته اند.
در مباحثه معمولا طرفین برای ایجاد تفاهم به تحلیل کلمات و مفاهیم می پردازند و معانی کلمات را مشخص می کنند. همینطور ضمن بحث هر طرف اصول یا قواعدی را که طرف دیگر پذیرفته و اظهارات خود را بر آن مبتنی ساخته مورد بررسی قرار می دهد.در طول زمان قدرت فکری دانشمندان جنبه تجریدی این گونه مفاهیم را توسعه داده است. مبانی ریاضی در عین اینکه جنبه تجریدی دارند معذلک هم قابل تطبیق به امور حسی هستند و هم به وسیله امور محسوس مورد امتحان و بررسی قرار می گیرند. در منطق ارسطو نیز ضمن بحث درباره محتوی اصول یا مقدمات قیاس مشاهده و تجربه جزء مقدمات قیاس برهانی ذکر شده اند.
بنابراین در اینجا باید چند نکته را درنظر گرفت اول اینکه پژوهشهای فلسفی همه قیاسی نیستند. دوم اینکه قیاس منحصر به آنچه ارسطو گفته نیست و این روش بصورتی دیگر در ریاضیات بکار می رود و از ابتدا پایه تحقیقات این رشته را تشکیل می داده است. نکته سوم اینکه قیاس و استقراء هر دو در پژوهشهای فلسفی و علمی بکار می رود و اصولا نمی توان فعالیتهای ادراکی و تحقیقی انسان را به حسی یا استقرائی و عقلی یا قیاسی تقسیم نمود. در هر ادراک و تحقیق دو جنبه دخالت دارند.
روش استقرائی:
مشاهده امور جزئی و بیان یک اصل یا قاعده کلی را استقراء خوانند. این روش نیز از ابتدا در لرخورد انسان با محیط بکار می رفته ولی از آنجایی که ذهن آدمی همیشه فعال است تأثرات حسی تحت تأثیر ذهن آدمی یا به عبارت دیگر فعالیتهای عقلانی فرد، شکل خاص پیدا کرده اند. در اینجا نیز تذکر یک نکته لازم است و آن اینکه روش استقرائی چنانکه بعضی تصور می کنند، اختصاص به پژوهشهای علمی ندارد. در تهیه تئوریهای علمی ضمن استفاده از مشاهده با استقراء، قدرت عقلانی یا فکری انسان نیز تأثیر فراوان دارد.
روش مشاهده در طول زمان دچار تغییر و تحول شده است. ابتدا استقراء از طرف ارسطو به دو صورت استقراء تام یعنی مطالعه تمام موارد و استخراج قاعده کلی، و استقراء ناقص که موارد محدودی را دربر می گرفته است معرفی شده است. ارسطو و دسته ای از پیروان او در پژوهشهای علمی و فلسفی به قیاس بیشتر از استقراء اهمیت می دادند. همین امر سبب شد که پاره ای از فیلسوفان روش فلسفی را روش قیاسی تلقی کنند. مشاهده و آزمایش در تحقیقات ارسطو به صورت ناقص انجام می شد. در بیشتر موارد پژوهشها و نظریات متکی بر استنباطات شخصی بود. آزمایش که همان مشاهده دقیق و کنترل شده است و اغلب برای تهیه فرضیه ها و امتحان آنها بکار می رود کمتر مورد استفاده واقع می شد.
هم اکنون مشاهده و آزمایش در دو جهت اساسی مورد استفاده دانشمندان است. از یک طرف مشاهده و آزمایش مقدمه ایجاد فرضیه هاست، و از طرف دیگر صحت و اعتبار فرضیه ها را از این طریق تعیین می کنند. نکته دیگر در اجرای مشاهده و آزمایش انتخاب نمونه بجای مطالعه تمام موارد صورت می گیرد. در انتخاب نمونه استفاده از اصول آمار می شود. مشاهده چنانکه قبلا گفته شد در پژوهشهای فلسفی نیز مخصوصا در زمینه معرفت و ارزشها مورد استفاده فیلسوفان قرار می گیرد.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}