گروهی از متخصصان، تعلیم و تربیت را «رشد قوه قضاوت صحیح» می دانند. به نظر این دسته کار مربی یا معلم کمک به فرد در پرورش قوۀ قضاوت صحیح می باشد. منظور از قضاوت صحیح، اظهارنظری است که با دلیل همراه باشد. فرد در هر مرحله از رشد، با امور مختلف سرو کار دارد و باید درباره آنها قضاوت کند. برای اینکه افراد بهتر بتوانند با امور مختلف برخورد کنند و در جریان زندگی موفقیت بیشتری نصیب آنان گردد باید آنچه درباره امور مختلف اظهار می دارند با دلیل همراه باشد. کودک در جریان رشد برای شرکت در بازی، انتخاب همبازی، در دستکاری اشیاء و وسائل بازی، در گوش دادن به داستانها و بیان آنچه مورد علاقه اوست، در خوردن، در لباس پوشیدن و اموری از این قبیل پیوسته اظهارنظر می کند. اگر از همان ابتدا مربی به او کمک کند تا آنچه را انتخاب می کند یا آنچه را که می پسندد از روی دلیل باشد بتدریج نحوه قضاوت درست را فرا می گیرد و کم کم این امر در او به صورت عادت درمی آید.
 
بچه نیز در دبستان با امور مختلف سروکار دارد. او نیز در بازیها شرکت می کند، با همسالان بسر می برد، به تدریج مفاهیمی از اشیاء و امور مختلف در ذهن بوجود می آورد، حکایات و پندها و اندرزها را می خواند، درباره حیوانات و گیاهان به مطالعه می پردازد. اوضاع و احوال محل، شهر و ایالت خود را مورد مطالعه قرار می دهد و به یادگیری پاره ای از مفاهیم ریاضی اقدام می کند. در تمام این موارد تصمیم می گیرد، اظهارنظر می کند، راهی انتخاب می نماید، امور را با هم میسنجد، چیزی را بر چیز دیگر ترجیح می دهد، نقشه می کشد و نقشه های خود را به معرض اجرا در می آورد بنابراین برای اینکه رشد وی در هر زمینه با پیشرفت همراه باشد و درهرجریانی با توجه به امکانات تصمیم مقتضی اتخاذ کند، باید از روی دلیل قضاوت کند . به طور کلی چه در مدرسه  وجه خارج از مدرسه فرد پیوسته مجبور به اظهارنظر و قضاوت است. کار مربی همانطور که در بالا گفته شد، کمک به بچه در اظهارنظرهای صحیح یا توأم با دلیل می باشد همین وضع برای شاگردان دبیرستان و دانشجویان دانشگاه پیش می آید. در دبیرستان و دانشگاه، افراد به تناسب وسعت تجربیات و برخورد بیشتر به مسائل علمی و ادبی و اجتماعی مسؤولیت بیشتری به عهده دارند و درباره امور مختلف قضاوت می کنند در این مرحله، انتخاب شغله انتخاب رشته تحصیلی، اداره معاش، ترتیب زندگی خصوصی، برقراری روابط با دیگران، شرکت در فعالیتهای اجتماعی، بررسی نظریات علمی، آشنایی به اوضاع و احوال تاریخی و جغرافیایی، تشکیل میزانهای اخلاقی و توجه به ارزشها و آرمانهای انسانی، همه اهمیت نحوه فکر و قضاوت درست را روشن می سازند.
 
بنابراین، هر فرد چه در جریان تحصیل و چه پس از فراغ از تحصیل پیوسته در حال اظهارنظر و اخذ تصمیم است، روی این زمینه باید قضاوت او جنبه منطقی داشته باشد و در هر مورد از روی مشاهده دقیق اوضاع و پیش بینی نتایج کارها اقدام کند و تصمیمات عاقلانه اتخاذ نماید.
 هرچه که فرد مراحل رشد را طی کند و روابط او به اشیاء، اشخاص، بحلها، مسائل و وقایع طبیعی و اجتماعی گسترش یابد مسئله قضاوت صحیح به صورت اساسی تر برای او مطرح می شود.علاوه بر این، مفهوم قضاوت صحیح روشن است. هر کس می تواند قضاوت همراه با دلیل را از قضاوت بدون دلیل تمیز دهد. فرد می تواند قضاوت دیگران را ارزیابی کند و آنچه را که با دلیل همراه است صحیح تلقی نماید و آنچه فاقد دلیل است بی اعتبار بشمارد. افراد می توانند درباره قضاوتهای خود نیز مطالعه کتنه و آنچه را که از روی اشتباه انتخاب کرده اند با آنچه از روی دلیل پذیرفته اند از هم جدا سازند.
 
پاره ای از مربیان کار مدرسه یا مربی را انتقال معلومات می دانند و تصور می کنند این جریان خود بخود در تربیت افراد تأثیر دارد. مشاهده رفتار تعداد زیادی از افراد مطلع و با معلومات نشان می دهد که کسب مطالب علمی در زمینه های مختلف تأثیر زیاد در رفتار آنها نداشته است. بسیاری از افراد تحصیل۔ کرده در برخورد به مسائل روزمره و ارتباط با افراد دیگر نمی توانند عاقلانه الهام کنند و قضاوتهای آنها غالیة سطح و بر پایه است. در جریان تحصیل تنها به انباشتن ذهن خود از مطالب قناعت کرده و بهیچ وجه در تغییر افکار و عقاید، تمایلات، عادات و طرز برخورد خویشتن اقدام ننموده اند. اگر معلم با مربی معلومات با بررسی مطالب را وسیله ای برای تربیت تلقی کند به نحو مؤثر می تواند در ایجاد رشد قضاوت صحیح به افراد کمک نماید.
 
چنانکه در پیش گفته شد رشد قوه قضاوت در هر مرحله قابل اجرا و لازم الاجراست. معلم کودکستان ضمن بازی و گفتن داستان و تشویق کودکان به دستکاری اسباب بازی و ساختن اشیاء مختلف به آسانی می تواند قضاوت صحیح را در آنها بوجود آورد. همین قدر که بچه دلیل انتخاب بازی معین یا جالب بودن قصه یا ساختن چیزی معین را درک کند و اصولا در هر زمینه دنبال دلیل باشد در امور مربوط بخود بهتر می تواند قضاوت کند یا تصمیم بگیرد. همین امر در دوره بچگی، دوره بلوغ و دوره ای که دانشجو در دانشگاه مشغول تحصیل است قابل اجرا می باشد.
 
و هرچه که فرد مراحل رشد را طی کند و روابط او به اشیاء، اشخاص، بحلها، مسائل و وقایع طبیعی و اجتماعی گسترش یابد مسئله قضاوت صحیح به صورت اساسی تر برای او مطرح می شود.
 
بنابراین مربیان یا معلمان آگاه در هر مرحله از رشد یا تحصیل بخوبی می توانند رشد قوه قضاوت را مورد توجه قرار دهند. این امر به آسانی و در هر مرحله از تعلیم و تعلم ممکن است به عنوان یک اصل تلقی شود و راهنمای معلم در تمام فعالیتهای آموزشی و پرورشی باشد. در ضمن بازی، در ورزش، در مطالعه، درحوادث تاریخی، در بررسی پدیده های طبیعی، در مطالعه قوانین علمی، در بیان مطالب، در نوشتن انشاء، در سخنرانی، در بحث و مناظره و امور گوناگون دیگر معلم آگاه، می تواند شاگردان را به اظهارنظر صحیح تشویق نماید.
 
و ممکن است گفته شود اگر تعلیم و تربیت رشد قوه قضاوت صحیح باشد فرق آن با منطق چیست. آیا می توان گفت کار معلم تدریس منطق است. اگر منظور از تدریس منطق فرا گرفتن قضایا و قوانین استدلال باشد در این صورت منطق به عنوان یکی از مواد درسی در سالهای آخر دبیرستان یا در برنامه عمومی دانشگاه گنجانده شده و تدریس می شود. اما باید توجه داشت که تدریس منطق با منطقی فکر کردن فرق دارد.
 
منطق به عنوان یک ماده درسی مانند دیگر مواد تدریس می شود و در اثر عدم توجه معلم و شاگرد، در این ماده مانند دیگر مواد قواعد و قوانینی که شاگرد به حفظ آنها مبادرت می کند مطرح می شوند و تعلیم آن اثری در تغییر فکر دانشجویان ندارد. همانطور که دانشجو با خواندن فیزیک و شیمی به حفظ قوانین مربوط به این رشته ها می پردازد و در تقویت فکر علمی در خویشتن اقدام نمی کند مطالعه منطق نیز در رشد قوه قضاوت صحیح چندان مؤثر نمی باشد.

ولی اگر منظور از منطق، رشد فکر منطقی باشد و همانطور که گفته شد در هر مرحله از مراحل تربیت مربی یا معلم در این زمینه فعالیت کند در این صورت اشکالی ندارد که تعلیم و تربیت به عنوان منطق تلقی گردد و کار معلم رشد و تقویت فکر منطقی در افراد باشد.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391