خدا وعده حکومت روى زمین و تمکین دین و آئین و امنیت کامل را به گروهى که ایمان دارند و اعمالشان صالح است داده است اما در اینکه منظور از این گروه از نظر مصداقى چه اشخاصى است؟ باز در میان مفسران گفتگو است: بعضى آن را مخصوص صحابه پیامبر ص دانسته ‏اند که با پیروزى اسلام در عصر پیامبر ص صاحب حکومت در زمین شدند (البته منظور از" ارض" تمام روى زمین نیست بلکه مفهومى است که بر جزء و کل صدق مى‏کند). بعضى دیگر اشاره به حکومت خلفاى چهار گانه نخستین. و بعضى مفهوم آن را چنان وسیع دانسته ‏اند که این وعده را شامل تمام مسلمانانى که داراى این صفتند مى‏ دانند. و گروهى آن را اشاره به حکومت مهدى ع مى ‏دانند که شرق و غرب جهان در زیر لواى حکومتش قرار مى‏گیرد، و آئین حق در همه جا نفوذ مى‏کند و ناامنى و خوف و جنگ از صفحه زمین بر چیده مى‏شود، و عبادت خالى از شرک براى جهانیان تحقق مى‏یابد. بدون شک آیه شامل مسلمانان نخستین مى‏شود و بدون شک حکومت مهدى ع که طبق عقیده عموم مسلمانان اعم از شیعه و اهل تسنن سراسر روى زمین را پر از عدل و داد مى‏کند بعد از آنکه ظلم و جور همه جا را گرفته باشد مصداق کامل این آیه است، ولى با این حال مانع از عمومیت و گستردگى مفهوم آیه نخواهد بود. نتیجه اینکه در هر عصر و زمان پایه‏ هاى ایمان و عمل صالح در میان مسلمانان مستحکم شود، آنها صاحب حکومتى ریشه‏دار و پر نفوذ خواهند شد. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج14، ص 530).
 

بهارى خواهد آمد

از نظر منطق دین، از نظر الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏، از نظر منطق خبرهایى که از طریق دین گرفته ‏ایم نه از روى اصول ظاهر، مى‏گوییم خیالمان ازاین‏جهت که بشریت بکلى نیست و نابود بشود راحت است. هرچه در گذشته بوده است مقدمه ‏اى بوده براى آنچه که در آینده پیش مى‏آید. ما آینده ‏اى پیش رو داریم که در آن به تعبیر اسلام عقلها کامل مى‏شود. حدیث دارد که خداوند (نمى‏ گوید امام زمان) در آن دوره دست لطف خودش را بر سر بندگان مى‏گذارد حَتّى کَمُلَتْ عُقولُهُمْ‏ و بشر عقل خودش را باز مى‏یابد و دیگر این بى‏ عقلى‏ ها را خود به خود نمى‏کند. مى‏فرماید: در آن دوره عمرها طولانى ‏تر و بهداشت مردم کامل‏تر مى‏شود، امنیت به ‏طور کامل برقرار مى‏گردد. تَصْطَلِحُ فى مُلْکِهِ السِّباعُ‏ درندگان با یکدیگر صلح مى‏کنند. یخْرِجُ الْارْضُ أَفْلاذَ کَبِدِها. زمین آن‏قدر منابع نیرو و ذخیره‏ ها دارد که الى ماشاءاللَّه. تازه شما به کجاى آن پى برده‏ اید؟! مى‏گویید چهار پنج میلیارد جمعیت زیاد است؟ نه، بیش از اینها مى‏تواند در خود جا دهد. زمین حد اکثر نیرویى را که دارد، گنجهاى مدفونى را که دارد در اختیار بشر مى‏گذارد. آسمان برکاتش را مى ‏بارد. وقتى که ما روى الهام مذهبى درباره این امور مطالعه مى‏کنیم و دنیاى به اصطلاح روشن امروز را مى‏نگریم، مى‏بینیم مَثَل ما در این دنیا نسبت به دنیایى که دین به ما نوید مى‏دهد که در انتظار ماست (خواه که ما شخصاً به آن دوره برسیم یا نرسیم) مَثَل مردمى است که دارند از یک تونل عبور مى‏کنند. تونل در ذات خودش تاریک است ولى چراغ مصنوعى در آن نصب کرده ‏اند. تازه باید از این تونل بیرون بیایند. وقتى که بیرون آمدند، به یک فضاى بسیار باز و بسیار روشن که روشنى آن طبیعى است مى‏رسند؛ عدالت به معنى واقعى برقرار است، امنیت به معنى واقعى برقرار است، آزادى به معنى واقعى برقرار است، توحید به حقیقت خودش طلوع مى‏کند و ظاهر مى‏شود و دنیا را روشن مى‏کند. اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها [1]. قرآن مى‏گوید: بدانید که خدا همین زمین مرده را در هنگام بهار زنده مى‏ کند. این آیه در احادیث ما این‏طور تفسیر شده است که این مطلب اختصاص به زمین خاکى ندارد، زمینِ اجتماع بشر هم چنین است. اگر شما دیدید که روزى فساد جهانگیر شد (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ) [2] ، اگر تمام عالم مثل فصل زمستان مُرد، مأیوس نشوید، نگویید دنیا را زمستان گرفت، دیگر دوره بهار منقضى شد؛ خیر، بهارى خواهد آمد. این، معنى‏ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏، ایمان به نهان و ایمان به مددهاى غیبى و نهانى است، منتها مددها براى شخص به مقیاس شخصى، براى اجتماع کوچک به مقیاس اجتماعى و براى جهان بشریت به مقیاس جهانى است. حکومت واحد جهانى، سراسر عدالت، سراسر امنیت، سراسر برکت، سراسر رفاه، سراسر آسایش، سراسر خوبى و سراسر ترقى خواهد بود. ( مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آزادى معنوى)، 1377ش، ج‏23، صص 651-652).
 

دین اسلام و برنامه مکتب عالى قرآن در قلوب عموم مردم فرمانروا می گردد

از جمله مژده و بشارت بامت صالح اسلامى که خارق عادت است آنکه در اثر سیر و تکامل و تحولاتى که بر بشر رو آورد عصر و زمانى پیش خواهد آمد که دین اسلام و برنامه مکتب عالى قرآن در قلوب عموم مردم فرمانروا گردد و مورد رضایت و انقیاد سلسله بشر خواهد شد که عموم مردم از دین مرضى اسلام و برنامه قرآن پیروى نموده و کسى بتمرد و مخالفت با اصول اعتقادى آن نخواهند برخاست بلکه بطور عمومى در مقام انقیاد و اطاعت بوده و براى همیشه فرمانروا خواهد بود نظر به این که آیه مبنى بر مژده و بشارت بامت صالح اسلامى بطور اطلاق است و تا پایان نظام تکلیف در جهان جریان و تحقق خواهد یافت.مسلمانان در ادوار تاریخ پیوسته بلحاظ دین اسلام خائف و ترسان بوده و مورد تهدید بیگانگان و هجوم و آزار و مخالفت کفار قرار گرفته و هم‏چنین دچار منافقان داخلى بوده ولى در آن عصر و زمان مشخص آینده اهل اسلام از هر گونه خطر و اختلاف ایمن خواهند بود از جمله مژده و بشارت دیگرى بامت صالح و اجتماعات اسلامى است به این که مسلمانان در ادوار تاریخ پیوسته بلحاظ دین اسلام خائف و ترسان بوده و مورد تهدید بیگانگان و هجوم و آزار و مخالفت کفار قرار گرفته و هم‏چنین دچار منافقان داخلى بوده ولى در آن عصر و زمان مشخص آینده اهل اسلام از هر گونه خطر و اختلاف ایمن خواهند بود. بدیهى است این امر نیز فوق العاده مهم و جنبه خارق عادت دارد زیرا هرگز شئون وجودى مسلمانان تا چه رسد بدین آنان ایمن و مصون از خطر و خوف و مزاحمت‏ بیگانگان و ستمگران داخلى و خارجى نبوده ولى در آن عصر مشخص نامبرده نیز این امر خارق بطور حتم تحقق خواهد یافت. با توجه به این که این مژده و بشارت نیز لازم فرمانروائى احکام اسلام در جامعه بشر بطور کامل است که چنانچه احکام و برنامه اعتقادى و عملى و خلقى اسلام در اجتماعات بشر حکومت نماید و کسى از آنها تخلف ننماید لازم قهرى آن نعمت امن بودن مسلمانان از هر گونه خطر و مزاحمت و ستم خواهد بود. (حسینی همدانی، سید محمد، انوار درخشان، 1404ق، ج‏11، صص 405-406).
 

آینده جهان‏

ما به دلیل اینکه مؤمن و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که: «جهان را صاحبى باشد خدا نام» هر چه در دنیا پیشامدهایى مى‏شود هرگز احساس خطر عظیم، خطرى که احیاناً بشریّت را نیست و نابود کند و کره زمین را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریّت را کأن لم یکن نماید نمى‏ کنیم. در ته دل خودمان باور داریم که سالهاى سال، قرنها، شاید میلیونها سال دیگر، در روى این زمین زندگى و حیات موج خواهد زد. فکر مى‏کنیم بعد از ما آن قدر مسلمانها بیایند و زندگى کنند و بروند که فقط خدا عدد آنها را مى‏داند. آرى، ما در ته دل خود این‏طور فکر مى‏کنیم و هرگز این اندیشه را به خود راه نمى ‏دهیم که ممکن است عمر جهان یعنى عمر بشر و عمر زمین ما به پایان رسیده باشد. تعلیمات انبیاء، نوعى امنیّت و اطمینان خاطر به ما داده است و در واقع در ته قلب خود به مددهاى غیبى ایمان و اتّکا داریم. اگر به ما بگویند یک ستاره عظیم در فضا در حرکت است و تا شش ماه دیگر به مدار زمین مى‏رسد و با زمین ما برخورد مى‏کند و در یک لحظه زمین ما به یک توده خاکستر تبدیل مى‏شود باز هم با همه ایمان و اعتقادى که به پیش‏بینى‏ هاى دانشمندان داریم به خود ترس راه نمى ‏دهیم، در ته دلمان یک نوع ایمان و اطمینانى هست که بنا نیست بوستان بشریّت که تازه شکفته است در اثر باد حوادث ویران گردد. آرى، همان طورى که باور نمى‏کنیم زمین ما به وسیله یک ستاره، یک حادثه جوّى نیست و نابود شود، باور نمى‏کنیم که بشریّت به دست خود بشر و به وسیله نیروهاى مخرّبى که به دست بشر ساخته شده منهدم گردد. آرى، ما به حکم یک الهام معنوى که از مکتب انبیاء گرفته ‏ایم باور نمى‏ کنیم. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (امدادهاى غیبى در زندگى بشر)، 1377ش، ج3، صص 358-359).


  منابع:
1- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
2- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آزادى معنوى)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
3- حسینی همدانی، سید محمد، انوار درخشان، ایران، تهران، انتشارات کتابفروشی لطفی، چاپ اول، 1404ق.
4- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (امدادهاى غیبى در زندگى بشر)، ایران، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
[1]. الحدید: 17.
[2]. الروم: 41.