"معلمی شغل انبیاست". این جمله‌ی معروف را بارها در وصف مقام والای معلم شنیده‌ایم و اگر تنها اندکی در مفهوم آن تأمل کنیم، به جایگاه مهم و با ارزش این رسالت الهی پی می‌بریم.

این شغل شریف در قرآن به عنوان جلوه‌ای از قدرت لایزال الهی، در وهله‌ی نخست ویژه ذات اقدس ربوبی دانسته شده و در اولین آیاتی که بر قلب نازنین پیامبر(ص) نازل گردیده به این موضوع اشاره شده است آنجا که می‌فرماید:" اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ‏*خَلَقَ الانسنَ مِنْ عَلَقٍ‏* اقْرَأْ وَ رَبُّک الأَکْرَمُ‏* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‏* عَلَّمَ الانسنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‏ "

دومین معلم بشریت، رسول خدا(ص) است که برای تربیت انسانهایی مؤمن به پیامبری مبعوث شد تا آنها را به کمال بندگی و هدف اصلی خلقت هدایت نماید. حضرت خود در بیانی به این موضوع اشاره کرده و می‌فرمایند: "من معلم برانگیخته شدم".[1]

در این مقاله سعی داریم به بررسی جایگاه معلم و مهمترین حقوق او از منظراسلام و روایات بپردازیم:

 

جایگاه معلم

رسول خدا(ص) چنان برای معلمان و مقام والای آنان ارزش قائل بود که مکرر در دعاهایش می‌فرمود: "خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!"[2]

ابن شهر آشوب در حالات امام حسین(ع) می‌نویسد: "در مدینه معلمی به نام عبدالرحمن سلمی به یکی از فرزندان امام حسین(ع) سوره حمد را آموخت. هنگامی که فرزند گرامی حضرت آن را نزد وی قرائت کرد، امام بسیار خوشحال شد و معلم را دعوت کرد و به عنوان تقدیر و تشکر هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد. وقتی امام حسین(ع) به خاطر این پاداش زیاد مورد اعتراض قرار گرفت فرمود: این پاداش من کجا و عطای او( آموزش سوره حمد) کجا؟! "[3]

بنیان گزار انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) در بیانی به مقام بلند معلمان اشاره کرده و می‌فرمایند: "معلمان خیلی مقام بزرگی دارند و خیلی مسئولیت بزرگ. اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم، مسئول هستند. معلمین هستند که می‌توانند مملکت را حفظ کنند، استقلال مملکت را. جوانهای ما، آنهایی که مقدرات مملکت به دست آنها خواهد بود زیر دست معلمین ما باید تربیت شوند. اگر تربیت صالح شدند مملکت صالح بدست ما می‌افتد و اگر خدای نخواسته تربیت‌های غیر الهی شد مملکت از دست می‌رود".[4]

رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از فرمایشات خود در توصیف اهمیت شغل معلمی، می‌فرمایند: "همه انسانهای یک جامعه پیشرفته و یک جامعه اسلامی رهین معلم‌اند. امروز شما در این کشور ملاحظه کنید! هرکس از کسانی که به جایی رسیده‌اند و توانسته‌اند کار بزرگی کنند و خدمت بزرگی انجام دهند این بزرگان، این سرداران، این شهدا، این علما، این برجستگان و فرزانگان و مسئولان عالی رتبه تا برسید به شخص امام بزرگوار راحل، همه رهین منت معلم‌اند. چون معلم اینها را تربیت کرده است. معلم دوران کودکی اینها را پوشانده و شخصیت آنها را شکل داده است".[5]

 

پاداش معلم

آموزگاری که به انسانها نیکی می‌آموزد، تمام جنبندگان زمین و ماهیان دریا و همه موجودات دارای روح در هوا و تمام اهل آسمان و زمین برایش طلب آمرزش می‌کنند.[6]

در روایتی از امام حسین(ع) آمده است: "هر فردی که انسانی را از گمراهی به سوی شناخت حق و حقیقت راهنمایی کند به اندازه آزادی یک بنده پاداش خواهد داشت".[7]

زنی به خدمت حضرت زهرا(س) آمد و مسأله پرسید و از مزاحمتی که به ایشان داده بود عذر خواست. حضرت فرمود: "اجر و پاداش معلم مانند کسی است که با زحمت از قله‌ی کوهی بالا رود و در آنجا یک گونی(صد هزار دینار) طلا بدست آورد".[8]

در حقیقت هر کس برای خدا فرا گیرد و برای خدا عمل کند و برای خدا یاد دهد در ملکوت آسمانها شخص با عظمتی خوانده می‌شود.[9]

 

حقوق معلم

امیرالمؤمنین علی (ع) در روایتی می‌فرمایند: "به پاس گرامی‌داشت پدر و معلم خود به پا خیز! اگر چه پادشاه یک کشور باشی."[10]

امام سجاد(ع) حقوق معلم را اینگونه بیان می‌فرمایند: "باید او را تعظیم کنی و مجلس او را گرامی بداری و به دقت به سخنان او  گوش کنی و کامل متوجه او باشی و در برابر او صدایت را بلند نکنی و اگر کسی از او پرسش کرد قبل از استاد به او جواب ندهی و در مجلس او با کسی صحبت نکنی و در نزد او از کسی غیبت نکنی و اگر از او بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب‌هایش را بپوشانی و فضیلت‌هایش را آشکار سازی و با دشمن او همنشین نگردی و با دوست او دشمنی نورزی. پس اگر چنین کنی فرشتگان خداوند گواهی می‌دهند که تو برای خدا به نزد آن عالم رفته ‌ای و از او علم فرا گرفته‌ای نه برای مردم."[11]
رسول خدا(ص) تعظیم و تکریم سه گروه از مردم را سفارش نموده که یکی از آنها معلمانی هستند که خیر و نیکی را آموزش می‌دهند.[12]

در تفسیر امام عسکری(ع) آمده است که  هنگامی که به حضرت هادی(ع) خبر رسید یکی از فقهای شیعه- که در مقام استادی بود- با برخی از ناصبیان مناظره کرده و با برهان محکم و متقن، باطل بودن ناصبی را اثبات نموده و او را رسوا کرده است، خیلی خوشحال شد و هنگامی که آن استاد فرزانه به حضور امام هادی(ع) رسید امام او را در صدر مجلس به تخت بزرگی که قبلا در آنجا نهاده بودند راهنمایی کرد. این در حالی بود که گروهی از علویان و بنی هاشم حضور داشتند و خود امام در آن تخت ننشست. حضرت آن استاد فقیه را بالا برد و تعظیم کرد تا اینکه در روی آن تخت نشانید.[13]

حضرت آیه الله بهجت در بیانی به رعایت احترام نسبت به معلم سفارش کرده و می‌فرمایند:‌ "به ما دستور داده شده که مقام ولی نعمت و محسنین به خود همچون والدین و معلم را بشناسیم و از آنها احترام و قدردانی کنیم تا برسد به مبدأ انعام، هم چنین ائمه اطهار(ع) که ولی نعمت و واسطه فیض در هر زمان هستند".[14]

یکی دیگر از موارد رعایت حقوق معلم و استاد این است که وقتی در محضرش حضور پیدا می‌کنیم باید با تمام وجود به حرفهایش گوش دهیم و میل به شنیدن برایمان بیش از میل به سخن گفتن باشد و صحبت او را به خاطر کسی دیگر قطع ننماییم.[15]

تواضع و فروتنی در برابر استاد از دیگر حقوقی است که بر گردن متعلم می‌باشد. جمال الحق، حضرت آیه الله پهلوانی تهرانی در این باره می‌فرمایند: "تواضع ظاهری و باطنی در پیشگاه معلم و استاد سبب می‌شود ذهن شاگرد از آنچه خود می‌داند خالی شود و علمی را که برای دین و دنیایش مفیدتر و سزاوارتر است فرا گیرد و دانش سودمند همین است وگرنه صرف علم آموزی، بدون تواضع و فروتنی تنها فن و صنعت و ایجاد نقش صورتی در ذهن است که جز بر خودبینی، غرور و نادانی شاگرد نمی‌افزاید و در نهایت جز به دنیا دوستی و محبت مظاهر دنیا، به سرنوشت دیگری نمی‌انجامد. نتیجه تعلم خالی از تواضع این است که چنین شاگردی به عرض اندام در برابر استادان، دوستان و هم درسانش تمایل پیدا نموده و مردم را به خود دعوت می‌کند تا آنجا که غروری خیالی او را فرا گرفته و طالب ریاستی دروغین می‌شود و برای رسیدن به جاه و مقام و برتری بر همسنگانش تلاش می‌کند".[16]
 
 منابع:
[1]. کنزالعمال، متقی هندی، ح28873
[2]. کشف الخفا، اسماعیل عجلونی، ج1، ص48
[3]. مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص222
[4]. صحیفه امام، ج7، ص162-163
[5]. بیانات رهبری در تاریخ
[6]. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج2، ص17
[7]. مسند زید بن علی، زید بن علی، ص390
[8]. بحارالانوار، ج2، ص3
[9]. مشکات الانوار، محمد باقر مجلسی، ص97
[10]. مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج15، ص203
[11]. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ح13591
[12]. تاریخ بغدادی، خطیب بغدادی، ج8، ص27
[13]. الاحتجاج، طبرسی، ج2، ص454
[14]. شط شراب، م.الف، گفتار261
[15]. میزان الحکمه، ح13591
[16]. عید وصال، م.الف، گفتار 56