روحانیت مظلوم
امام خمینی: حوزههای علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند.
روحانیت مظلوم؛ برسی مظلومیت روحانیون در تاریخ معاصر
در حالی که هزار و چهارصد سال از بعثت پیامبر اکرم اسلام می گذرد شاهد گسترش اسلام در سرتاسر دنیا می باشیم. بی شک علت اصلی بقاء و گسترش اسلام وجود علما و روحانیون است. امام خمینی در رابطه با نقش حوزه های علمیه و علمای اسلام در منشور روحانیت می فرماید: حوزههای علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند. علمای بزرگ اسلام در همهی عمر خود تلاش نمودهاند تا مسایل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی بهعنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت علیهمالسلام به خورد تودهها داده بودند. [1] در یک قرن اخیر علما و روحانیون به دلیل داشتن پایگاه اجتماعی در مهمترین جریان های کشور نقش موثری داشته اند. حتی فردی همچون احمد کسروی که از مخالفان سرسخت دخالت روحانیون در سیاست به شمار میآمد، نقش عالمان در پیروزی مشروطه را نادیده نگرفته است: «این نکته را نباید فراموش کرد که مشروطه را در ایران علما پدید آوردند. در آن روزها که در ایران غول استبداد درفش افراشته، کسی را یارای دم زدن نبود، تنها علما بودند که دل به حال مردم سوزانیده گاهی سخنانی میگفتند. نمیگویم دیگران چیزی نمیفهمیدند؛ میگویم یارای دم زدن نداشتند. شمارههای حبلالمتین را بخوانید. در آن زمان که تودهی انبوه در بستر غفلت خوابیده و هرگز کاری به نیک و بد کشور نداشت در بسیاری از شهرها علما پیشقدم گردیدند. بنیاد مشروطه را علما گذاردند.» [2]
رضا شاه و مخالفت با روحانیت
با توجه به نقش مهم و مؤثر روحانیت در بیداری و آگاهسازی مردم، مستبدین داخلی و استعمارگران و دشمنان خارجی اسلام همواره علما و روحانیون بیدار و انقلابی را مانع تحقق اهداف استبدادی و استعماری میدانستهاند و لذا ایشان را آماج حملات خود قرار دادهاند. رضاشاه بعد از تثبیت پایههای حکومت خود روحانیت را بزرگترین مانع برای رسیدن به خواسته های انگلیسی ها میدانست. به همین دلیل او برای منزوی کردن روحانیت که بزرگترین حامیان دین اسلام محسوب میشدند به همه کار دست زد. او به شدت از قدرت سیاسی روحانیت کاست و تعداد نمایندگان روحانی در مجلس شورای ملی از 24 نفر در مجلس ششم به 6 نفر در مجلس دهم کاهش یافت.[3] طلبههای جوان به خدمت سربازی فراخوانده شدند، مدرسان و طلبهها را به زندان میانداختند و مورد اذیت و آزار قرار میدادند برداشتن عمامه به زور، یکی از روشهای عادی پاسبانهای شهربانی بود. امام میفرماید: «بعضی از محترمین معممین که نمیخواهم اسمش را ببرم، بردند در کلانتری و همان جا با چاقو عبا و قبایش را بریدند به شکل اینکه کتوشلوار باید باشد و رهایش کردند.»[4] و کنترل شدیدی را بر ادارهی موقوفهها اعمال میکردند که این موارد به حد زیادی از درآمد روحانیون کاست.
رضاشاه تعداد زیادی از علمای بزرگ مانند آقا میرزا صادق مجتهد تبریزی، حاج آقا نورالله اصفهانی، آقا سید ابوالحسن انگجی تبریزی را که با سیاست های ضد دینی او مخالفت کرده بودند را تبعید کرد. رضاشاه حتی پا را از این فراتر گذاشت و دستور قتل آیت الله مدرس که از مخالفین سرسخت او محسوب می شد را صادر کرد.یکی دیگر از کارهای صورتگرفته در این دوره برای منزوی کردن روحانیت، تخریب چهرهی این قشر از طریق تمسخر و بدنام کردن بود و در این راه، نه تنها حاکمیت، بلکه گروههای روشنفکری غربگرا و به خصوص چپها هم دخیل بودند و در نوشتهها، سخنرانیها، مطبوعات و از هر طریق ممکن، روحانیت را به صورتهای مختلف به تمسخر میگرفتند. در واقع همزمان با شدت یافتن نگرش تجددگرا و غربگرایی در ایران، روحانیت به عنوان چهرهی ضد توسعه و تجدد، سخت مورد تمسخر قرار میگرفت و روحانیت را علت عقبماندگی ملت ایران نشان میدادند. در مورد تأثیر این گونه اقدامات بر ذهن مردم عادی، امام خمینی دو خاطره نقل میکنند. یکی نقلی از دوستشان مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی که گفته بود زمانی از اراک عازم قم بودم، وقتی خواستم سوار ماشین شوم، شوفر ماشین گفته بود ما دو دسته را سوار ماشین نمیکنیم: یکی آخوندها و دیگری فواحش. داستان دیگر که برای خود امام رخ داده بود، این بوده است که ماشینی که ایشان در آن سوار شده، در نیمهی راه سوختش تمام شده و شوفر ماشین آن را گردن شیخی گذاشت که در ماشین بوده است. امام میگوید: «چون من سید بودم به من چیزی نگفتند.» اما دربارهی تأثیر این تبلیغات گسترده میفرماید: «تبلیغاتشان طوری در ملت تأثیر کرد که ملت هم، بسیاری از آنها، البته نه همه، بسیاری از قشرهای ملت هم مخالف شدند با روحانیت.»[5]
رضاشاه تعداد زیادی از علمای بزرگ مانند آقا میرزا صادق مجتهد تبریزی، حاج آقا نورالله اصفهانی، آقا سید ابوالحسن انگجی تبریزی را که با سیاست های ضد دینی او مخالفت کرده بودند را تبعید کرد. رضاشاه حتی پا را از این فراتر گذاشت و دستور قتل آیت الله مدرس که از مخالفین سرسخت او محسوب می شد را صادر کرد.یکی دیگر از کارهای صورتگرفته در این دوره برای منزوی کردن روحانیت، تخریب چهرهی این قشر از طریق تمسخر و بدنام کردن بود و در این راه، نه تنها حاکمیت، بلکه گروههای روشنفکری غربگرا و به خصوص چپها هم دخیل بودند و در نوشتهها، سخنرانیها، مطبوعات و از هر طریق ممکن، روحانیت را به صورتهای مختلف به تمسخر میگرفتند. در واقع همزمان با شدت یافتن نگرش تجددگرا و غربگرایی در ایران، روحانیت به عنوان چهرهی ضد توسعه و تجدد، سخت مورد تمسخر قرار میگرفت و روحانیت را علت عقبماندگی ملت ایران نشان میدادند. در مورد تأثیر این گونه اقدامات بر ذهن مردم عادی، امام خمینی دو خاطره نقل میکنند. یکی نقلی از دوستشان مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی که گفته بود زمانی از اراک عازم قم بودم، وقتی خواستم سوار ماشین شوم، شوفر ماشین گفته بود ما دو دسته را سوار ماشین نمیکنیم: یکی آخوندها و دیگری فواحش. داستان دیگر که برای خود امام رخ داده بود، این بوده است که ماشینی که ایشان در آن سوار شده، در نیمهی راه سوختش تمام شده و شوفر ماشین آن را گردن شیخی گذاشت که در ماشین بوده است. امام میگوید: «چون من سید بودم به من چیزی نگفتند.» اما دربارهی تأثیر این تبلیغات گسترده میفرماید: «تبلیغاتشان طوری در ملت تأثیر کرد که ملت هم، بسیاری از آنها، البته نه همه، بسیاری از قشرهای ملت هم مخالف شدند با روحانیت.»[5]
جنایت های محمدرضا شاه نسبت به روحانیت
رژیم پهلوی بعد از شکست مراجع تقلید و رحانیون به رهبری امام خمینی در برایر تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی . تصمیم گرفت در تاریخ دوم فروردین سال 42 با حمله به مدرسه فیضیه و از طریق تخریب و ضرب و شتم طلبه ها و مجروح کردن آنها، روحانیت را منزوی کند. «مامور با سلاح گرم و سرد به جان مردم بی پناه افتادند. صدها نفر توسط چاقو و پنجه بکس وزنجیر، زخمی و با جراحتهای عمیق روانه بیمارستان و عده زیادی در بیوت علما پناهنده شده درحالی که تعداد زیادی نیز دستگیر و بازداشت شدند. در یک چشم به هم زدن مدرسه و میدان آستانه، به میدان جنگ تبدیل شد و شهر قم به صورت یک شهر جنگ زده درآمد. به گفته عینی بسیاری از طلاب از طبقه فوقانی مدرسه به داخل رودخانه خشک قم پرتاب شدند و دست و پای عده زیادی شکست. کماندوها و مأموران مخفی با شکستن درختان مدرسه به سمت طلاب حمله کرده و در عین حال از سوزاندن قرآنها و کتب ادعیه و هر آنچه در حجرهها یافتند، ابایی نداشتند».[6] برطبق ادعای رژیم در ماجرای حمله به فیضیه تنها یک نفر کشته شد! در حالی که طبق اطلاعیه حوزه علمیه «چندین نفر از طلاب را تا سر حد مرگ مضروب ساختند که پس از مدتی درگذشتند[7] « بر طبق گزارش دیگری .اجساد بسیاری را در کامیون ریخته و با خود بردند که یا در زیر درختان پنهان ساخته و یا در دریاچه گم و گور ساختند از آن شهیدان تنها هویت سه نفر به دست آمد.یکی روحانی به نام سید یونس رودباری و دو تن از کسبه و پیشه وران شهر قم »[8] با شروع نهضت امام خمینی محمدرضا شاه دستور تبعید امام را صادر کرد. همچنین بسیاری از روحانیون دستگیر و تحت شدید ترین شکنجه ها و جنایت های ساواک قرار گرفتند و تعداد زیادی از آنها تبعید شدند.
ترور روحانیت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب، دشمنان اسلام که به قدرت روحانیت پی برده بودند. تصمیم گرفتند با ترور و حذف فیزیکی روحانیون انقلابی، عوامل وابسته خود را به قدرت برسانند تا بتوانند انقلاب اسلامی را از مسیر اصلی خودش منحرف کنند. شواهد و مدارک نشان میدهد که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی سفارت آمریکا با برقراری ارتباط با گروهکهایی همانند فرقان و مجاهدین خلق در ترور سران و مسئولان نظام مشارکت داشته است. گروهک تروریستی فرقان طی نخستین روزهای انقلاب اسلامی شخصیتهایی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید قرنی، شهید عراقی و آیتالله قاضی طباطبایی را به شهادت رساند. این درحالی بود که ترور برخی دیگر از شخصیتهای نظام از جمله آیتالله خامنهای، آیتالله موسوی اردبیلی و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی نیز توسط این گروه سازماندهی شد اما در مرحله عمل ناکام ماند. پس از اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، اسنادی به دست آمد که حاکی از ارتباط گروهک فرقان با سرویسهای جاسوسی آمریکا بود. حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی درباره ارتباطات پیچیده گروهک فرقان با سفارت آمریکا در تهران میگوید: «من در تحلیلها و بررسیهای سیاسی-تاریخی خود به این جمعبندی رسیدهام که بیتردید رهبری این فرقه علاوه بر عناصر و سازمانهای ضدانقلاب داخلی، با عناصر سیا و جاسوسان بیگانه هم ارتباط داشته و از آنها برای اجرای توطئههای خائنانه خط میگرفته و حتی به آنها وعده "ترور هفتگی" میدهد.»[9]
بعد از 30 خرداد سال 60 گروهک تروریستی مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی را نمودند. آنها اعتقاد داشتند برای از بین بردن انقلاب اسلامی باید عناصر مهم انقلاب را از بین برد. به همین دلیل در هفتم تیر آیت الله بهشتی یکی از متفکرین انقلاب را به همراه 72 نفر از بهترین نیروهای انقلابی را به شهادت رساندند. در هشت شهریور همان سال شهید رجایی و دکتر باهنر را به شهادت رساندند. حتی آنها توطئه قتل حضرت امام را هم داشتند اما به این هدف شوم خود دست پیدا نکردند.
بعد از 30 خرداد سال 60 گروهک تروریستی مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی را نمودند. آنها اعتقاد داشتند برای از بین بردن انقلاب اسلامی باید عناصر مهم انقلاب را از بین برد. به همین دلیل در هفتم تیر آیت الله بهشتی یکی از متفکرین انقلاب را به همراه 72 نفر از بهترین نیروهای انقلابی را به شهادت رساندند. در هشت شهریور همان سال شهید رجایی و دکتر باهنر را به شهادت رساندند. حتی آنها توطئه قتل حضرت امام را هم داشتند اما به این هدف شوم خود دست پیدا نکردند.
تهمت و افتراء
طرح تهمت و افترا علیه روحانیت انقلابی با هدف قطع ارتباط مردم با آنها، یکی از برنامهها و اقدامات بیگانگان بوده است. طرح شعار «آخوند سیاسی» یکی دیگر از نیرنگهای آنها برای انزوای روحانیت و جدا کردن آنها از مسائل سیاسی و اجتماعی است.
امروزه دشمنان انقلاب از طریق سایت ها و شبکه های ماهواره ای بیشمار و شبکه های مجازی از طریق تهمت و افترا و شایعه پراکنی می خواهد جایگاه روحانیت را در بین مردم از بین ببرند. اما روحانیت همیشه در صف اول خدمت به مردم این کشور بوده چه در قبل از انقلاب که تبعید، زندان و شکنجه های بیشماری را تحمل کرده است و چه بعد از انقلاب در برابر ترورها،دشمنی ها و تهمت ها و شایعات ایستادگی کرده است و در کنار مردم عزیزمان در هشت سال دفاع مقدس، زلزله و سیل و دفاع از حرم بوده است.
منابع:
[1]- منشور روحانیت
[2]- تاریخ هجدهساله آْذربایجان، ص 106
[3]- ایران بین دو انقلاب، ص 128
[4]- تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، تهران، ص 126.
[5]- تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، تهران، ص 126.
[6]- نهضت روحانیون ایران، ص237
[7]- امام خمینی در آینه اسناد، ص 348
[8]- نهضت امام خمینی، ص 348
[9]- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی شماره مقاله 1023
امروزه دشمنان انقلاب از طریق سایت ها و شبکه های ماهواره ای بیشمار و شبکه های مجازی از طریق تهمت و افترا و شایعه پراکنی می خواهد جایگاه روحانیت را در بین مردم از بین ببرند. اما روحانیت همیشه در صف اول خدمت به مردم این کشور بوده چه در قبل از انقلاب که تبعید، زندان و شکنجه های بیشماری را تحمل کرده است و چه بعد از انقلاب در برابر ترورها،دشمنی ها و تهمت ها و شایعات ایستادگی کرده است و در کنار مردم عزیزمان در هشت سال دفاع مقدس، زلزله و سیل و دفاع از حرم بوده است.
منابع:
[1]- منشور روحانیت
[2]- تاریخ هجدهساله آْذربایجان، ص 106
[3]- ایران بین دو انقلاب، ص 128
[4]- تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، تهران، ص 126.
[5]- تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، تهران، ص 126.
[6]- نهضت روحانیون ایران، ص237
[7]- امام خمینی در آینه اسناد، ص 348
[8]- نهضت امام خمینی، ص 348
[9]- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی شماره مقاله 1023
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}