مادرانی که خودکارآمدی پایین و سبک فرزندپروری منفی دارند، فرزندانشان دارای  اختلالات خوب ، مشکلات رفتاری و ناسازگاری ومشکلات برونی سازی بیشتری هستند. به نظر می رسد که اشتغال مادر در بیرون از منزل به تنهایی تبیین کننده مشکلات رفتاری و عاطفی کودک نیست و متغییرهای مهم دیگری مانند تمایل و اشتیاق مادر به کار خود نقش مهمی دارد. کاری که  مادر در حال انجام آن است (اشتغال و یا خانه داری)  چنانچه کار ترجیحی او باشد، احتمال رخداد سبک های مثبت فرزندپروری مانند سبک مقتدرانه و والدگری موثرتر را افزایش می دهد. برخی زنان خانه دار که به خانه داری علاقه ندارند نسبت به زنان شاغل علاقمند به کار خود ، دارای مشکلات بیشتری در زمینه مقابله با مشکلات فرزندپروری بوده وسبک های منفی تری مانند مستبدانه سرد و یا سهل گیرانه با فرزند خود دارند. نتایج نشان می دهد ، کودکانی که مادرانشان  شاغل نبودند اما اشتغال دربیرون از منزل را ترجیح می دادند زنان خانه دار ناراضی دارای مشکلات رفتاری بیشتری بودند. تیجه تعجب آور دیگر آنکه فرزندان مادرانی که شاغل بودند اما خانه داری را ترجیح می دادند (زنان شاغل ناراضی ) مشکلات رفتاری زیادی نشان ندادند. احتمال دارد این گروه از کودکان در معرض اظهار نارضایتی دائم مادر قرار نداشته اند.دیگر این که کودکان اوقات خاصی را با مادر به سر برده اند که در آن اوقات نارضایتی مادر جبران شده است (زیرا موقعیت مورد دلخواه مادر است). همچنین احتمالا پیام منتقل شده مادران شاغل پذیرفتن و مجاورت با کودک است در حالی که پیام مادران خانه دار ناراضی، طرد و دوری از کودک است.

کودکانی که مادران شاغلی دارند آسیب بیشتری می بینند
 کودکان مادران شاغل بیش از کودکان مادران خانه دار از تلویزیون استفاده می کنند و دارای تمرکز کمتر بوده و از غذاهای فست فود که سریع تر آماده می شوند بیشتر استفاده می کنند، در نتیجه درصد بالاتری از آنان نسبت به فرزندان مادران خانه دار از وزن اضافی و مشکلات ارتباطی با دیگران و عزت نفس پایین تر برخوردارند. خستگی های روحی ناشی از اشتغال در خارج از منزل گاهی سبب رفتار غیردوستانه و سخت گیری افراطی مادر می شود و گاهی هم مادر می کوشد تا ساعات نبودن خود را با هدیه یا نوعی باج دادن به فرزند جبران کند و این روند افراطی و تفریطی رفتار با فرزندان، تربیت او را دچار خدشه می کند. وممکن است نقش و جایگاه پدر را برای فرزندان پسر مخدوش کند. فرزندان چون می توانند بخشی از نیازهای مالی خود را از طریق مادر برطرف کنند، ممکن است نقش پدر را در منزل نادیده بگیرند و از کمک ها و راهنمایی های وی خود را بی نیاز بدانند و به مرور زمان، پدر در انزوا قرار گیرد.

مادرشاغل به دلیل عدم حضور در خانه  مجبور است فرزند یا فرزندان خود را به مهد کودک یا به افراد دیگری از فامیل مثل خاله یا مادربزرگ بسپارد. این در حالی است که الگوهای تربیتی مادر با ایده ها و روش های تربیتی مربیان مهدها و دیگران متفاوت خواهد بود و فرزندان با حالتی دوگانه در رفتار و افکار و ارزش ها رشد خواهند کرد. برخی علت مشکلات رفتاری این کودکان را خستگی والدین بر اثر کار و عدم توجه به کودک و یا عدم توجه مسئولان مهدهای کودک عنوان می کنند. بدین گونه، عدم حضور مادران در کنار کودکان شان به خصوص کودکان خردسال بسیار مشکل آفرین می شود و ممکن است کودکان به دلیل محروم بودن از آغوش گرم مادر، به انواع مشکلات روحی و روانی از قبیل اختلال خواب، اضطراب، ترس های مرضی یا فوبیا مبتلا می ‎شوند. هم چنین مطالعه های روان پزشکان نشان می دهد اختلال های عاطفی کودکان مانند کندی در سخن گفتن، کاهش بهره ی هوشی، کاهش جنب وجوش، کم عمقی واکنش عاطفی، اختلال حواس و ضعف استعداد تفکر انتزاعی، می تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به حساب آید. تحقیق ها نشان داده است که «در بسیاری از موارد، مادر غیرشاغل بهتر می تواند به نیازهای عاطفی، اجتماعی، و شخصیتی کودک خود پاسخ مثبت دهد و در حین رسیدگی، با وی تعامل عاطفی برقرار ساخته، او را از عواطف محبت ‎آمیز خود بهره مند گرداند...» .
 
پیشنهاد روانشناسان برای مادران شاغل در تربیت فرزندانشان
بهتر است برای کاهش استرس ناشی از  حواس پرتی ها و فراموشی ها برنامه ریزی داشته باشید تا کارهایتان را به ترتیب اولویت انجام دهید.زمانی را برای بازی کردن و بودن با فرزندان و کشف علاقه مندی های او اختصاص دهید و خاطر نشان کنید که وجود او برای شما حائز اهمیت است.در مورد اهداف کاری خود با فرزندانتان صحبت کنید. به این مادران توصیه می شود که برای اینکه جایگاه پدر در خانواده حفظ شود بهتر است حمایت و مسؤلیت های مالی به عهده پدر خانواده بگذارد.

از جمع بندی مطالب مطرح شده می توان نتیجه گرفت که اشتغال مادران، گرچه فوایدی مانند بهبود وضعیت اقتصادی و تأمین نیازهای مادی خانواده، وجهه ی اجتماعی و استقلال مالی و به دست آوردن پشتوانه ای برای آینده ی مادران در پی دارد، اما اثرهای نامطلوبی در بستر خانواده بر جای می گذارد که از نظرها پنهان مانده و می توان به عنوان کارکرد منفی یا کژکارکرد در محیط خانواده از آن نام برد. در این میان می توان به اثرهای مخرب آن بر فرایند رشد کودکان به خصوص رشد عاطفی آن ها، سردی روابط با همسر و کاهش ارتباطات عاطفی با اعضای خانواده اشاره کرد. از سویی دیگر، مهدهای کودک و سایر محیط های تربیتی وارد فضای زندگی شده، نقش والدین را به عهده می گیرند که نه تنها در روند اجتماعی شدن کودکان تأثیر مفیدی نداشته، به خوبی ایفای نقش نمی کنند؛ چه بسا که کودک در چنین محیطی به دلیل دور بودن از گرمای محبت والدین، بسیار پرخاشگر، بی حوصله و مضطرب تربیت شده، به رشد حقیقی و شایسته که لازمه ی اوست، دست نمی یابد. از این رو، سلامت و استحکام خانواده که در گرو آرامش و محبت و در کنار یک دیگر بودن است، با نبود مادران در محیط خانه، دچار مخاطره شده و کودک در چنین فضایی باید به تنهایی از گذرگاه هایی دشوار و صعب العبور زندگی و بحران های مخاطره آمیز خانواده ی خویش تا سمت رشد و تعالی گام بردارد و همواره به این بیندیشد که سرانجام چه خواهد شد؟


منابع:
- اشتغال زوجین و آثار و پیامدهای آن بر فرزندان، ج2
- الگوی زن اصیل و آزاد در عصر انقلاب،
- روان شناسی رشد(2): با نگرش به منابع اسلام ج2
- بررسی درجه ی اضطراب جدایی مادری در زنان شاغلی که اولین فرزند خود را به مهدکودک می سپارند
- روان شناسی ژنتیک، ج2