چنانکه در پیش گفته شد، کار فلسفه در عصر ما بررسی ارزشها یا آنچه در یک اجتماع یا اجتماعات انسانی با ارزش تلقی می شود می باشد. آنچه در زمینه گسترش میراث فرهنگی، در بهبود روابط انسانی و در تحکیم حقوق و آزادیهای فردی و حفظ آرمانهای بشری بوسیله فیلسوفان و دانشمندان مشخص و روشن گردد پایه و اساس ارزشها را تشکیل میدهد. تقویت روح هنری و تحکیم شخصیت اخلاقی هدف و اساس تعلیم و تربیت تلقی میشود. ارزش شناسی در زمینه اخلاقی به طور مستقیم با فعالیتهای تربیتی ارتباط دارد. آنچه معلم در زمینه تعلیماتی، در ارتباط شاگردان، درباره اظهارنظرها و قضاوتها، در ارزش سنجی کار شاگردان و در فعالیتهای گروهی انجام میدهد جنبه اخلاقی دارد. بدون تردید ارزشها، مخصوصا ارزشهای اخلاقی رکن اساسی زندگی آدمی را تشکیل میدهند. بحث درباره رابطه دین با ارزشهای اخلاقی نیز لازم و سودمند است. ارزشها مانند دیگر امور هم جنبه فردی دارند و هم در زمینه اجتماعی ظاهر می شوند. اهمیت ارزشها در زندگی آدمی وظایف خاصی را در تقویت روح هنری و گسترش شخصیت اخلاقی برای مربیان بوجود می آورد. غفلت در پرورش اخلاقی موجب پیدایش افرادی لاابالی، متعصب، خودخواه و بی اعتنا به روابط انسانی می گردد. عینی بودن ارزشها سبب پیدایش میزانهایی که مورد پذیرش همگان باشد می شود. میزانهای تشخیص امور هنری با اعمال اخلاقی نیز جنبه عینی و عمومی دارند. به عبارت دیگر میزانها جدا از تمایلات افراد هستند و از روی آنها میتوان ارزش هنری یا اخلاقی امری را تعیین نمودبرای اینکه تربیت اخلاقی به طور مؤثر انجام شود بررسی اموری مانند ماهیت ارزشها، طبقه بندی ارزشها، میزان تشخیص ارزشها و نحوه پرورش شخصیت اخلاقی لازم و ضروری است.
 

ماهیت ارزشها

اول - نظریه عینی
وقتی گفته میشود چیزی با ارزش است یا عملی اخلاقی می باشد، باید دید آیا آن عمل در خود خصوصیاتی دارد که آن را با ارزش میسازند یا اینکه طرز برخورد فرد با آن سبب با ارزش تلقی کردن آن چیز یا عمل می شود. دسته ای از فیلسوفان ارزشها را عبارت از خصوصیاتی که در اشیاء یا اعمال وجود دارند تلقی می کنند. به عبارت دیگر ارزش از نظر این دسته امری عینی یا خارجی است و در خود شیء یا عمل منعکس می باشد. یک منظره زیبا یا تابلوی نقاشی وقتی با ارزش تلقی می شود که خصوصیات معین داشته باشد. این خصوصیات ممکن است به عنوان تعادل، هماهنگی، تناسب و وحدت اجزاء یک شیء باشند و هر چیزی که در خود اینگونه امور را منعکس کند با ارزش فرض می شود. گاهی ممکن است خصوصیات تحت عناوین فوق قرار نگیرند ولی در عین حال شیء یا عمل معین را مشخص سازند. دلیل طرفداران این دسته وجود آثار هنری با اصول اخلاقی است که تقریبا برای اکثر مردم با ارزش هستند. آثار نقاشان یا آهنگسازان معروف معمولا برای عده کثیری با ارزش فرض می شوند. همینطور پاره ای از اصول اخلاقی مانند عدالت خواهی، سعه صدر، احترام به حقوق و آزادیهای فردی، خدمت به خلق، صلحدوستی و طرفداری از اصول دموکراسی خود بخود با ارزش می باشند.
 
عینی بودن ارزشها سبب پیدایش میزانهایی که مورد پذیرش همگان باشد می شود. میزانهای تشخیص امور هنری با اعمال اخلاقی نیز جنبه عینی و عمومی دارند. به عبارت دیگر میزانها جدا از تمایلات افراد هستند و از روی آنها میتوان ارزش هنری یا اخلاقی امری را تعیین نمود. از نظر این دسته این میزانها در اجتماعات و گروهها عمومیت دارند. به عقیده پیروان این مکتب قضایای ارزشی جنبه عینی داشته و قابل بررسی عقلانی می باشند.
 
دوم - نظریه ذهنی یا شخصی
پاره ای از فیلسوفان ارزشها را محصول تمایلات یا احساسات افراد تلقی می کنند. آنچه مورد علاقه یک فرد قرار گیرد برای وی با ارزش است. از نظر این دسته یک اثر هنری یا یک عمل اخلاقی در خود خصوصیتی ندارد. فرد با پیروی از تمایلات یا احساسات خود برای چیزی ارزش قائل میشود. دلیل عمده این دسته اختلاف نظری است که میان افراد یا گروهها درباره ارزشها وجود دارد. گاهی دیده می شود که فردی برای اثری هنری ارزش قائل است در صورتی که همین اثر برای دیگری فاقد ارزش می باشد. عملی در نظر یک فرد یا یک گروه اخلاقی است و در نظر گروه دیگر جنبه اخلاقی ندارد. و به طور خلاصه ارزش در نظر این دسته امری شخصی است و با تمایلات و عواطف فرد ارتباط دارد. برای این دسته میزانهای عمومی و عینی درباره امور ارزشی وجود ندارد و آنچه به صورت قضیه یا حکم درباره ارزشها صادر شود ببان احساس یا میل فرد می باشد.
 
سوم - نظریه رابطه‌ای
طرفداران این نظریه اساس و پایه ارزشها را رابطه میان فرد وشیء تلقی می کنند. به نظر آنها نظریة عینی به طور کامل قابل قبول نیست زیرا اختلاف آراء افراد و گروهها را در باره به سیاری از امروز با اون می توان مورد انکار قرار داد. از طرف دیگ نمی توان نظر طرفداران ذهنی بودن ارزشها را نیز کاملا منطقی تلقی نمود. بسیاری از اعمال یا چیزها ارزش عمومی دارند و اکثر افراد می توانند درباره با ارزش بودن آنها توافق کنند. بنابراین ارزش هم وابسته به خصوصیات شیء یا عمل است و هم با ذوق و تمایلات افراد ارتباط دارد. شیء یا عمل باید واجد خصوصیاتی باشد و شخص نیز در تجربیات خود باید قدرت درک و گرایشی خاص داشته باشد تا بتواند این خصوصیات را بفهمد. با توجه به این نظریه می توان وجود ارزشهای عمومی یا ارزشهایی را که مورد پذیرش همگان هستند توجیه نمود و ضمنا اختلاف آراء افراد یا گروهها را درباره پاره ای از ارزشها ممکن تلقی کرد.
 
چهارم - نظریه زمینه‌ای
این نظریه که با عقاید جان دیوئی سازگار است ارزش هر امری را در زمینه یا موقعیتی خاص مورد توجه قرار می دهد. در اینجا شیء، شخص و رابطه میان آنها در موقعیت معین مطرح می باشند. با ارزش تلقی کردن یک شیء یا یک عمل وابسته به موقعیتی است که این شیء یا عمل در آن ظاهر می گردد. بنابراین تنها خصوصیات شیء یا ذوق و درک فرد یا ارتباط این دو با یکدیگر پایه و اساس ارزش را تشکیل نمی دهند. موقعیت یا شرایطی که شیء وفرد با هم برخورد دارند و نقشی که هریک در آن موقعیت ایفا می کند در با ارزش تلقی کردن آن شیء یا قدرت درک فرد مؤثر می باشند. به عبارت دیگر خصوصیات یک شیء و ذوق و تمایل فرد در هر موقعیتی بصورتی خاص ظاهر می گردد. احتیاجات فرد در هر موقعیت با مشکلاتی که فرد در وضعی خاص با آنها روبرو می گردد و نقشی که شیء و تمایلات فرد در تأمین احتیاجات و رفع مشکلات دارند وابسته به آن موقعیت است. در اینجا مسأله عمومیت میزانها یا اصول اخلاقی بطرزی خاص مطرح است. میزانها یا اصولی ممکن است در موقعیتهای مشابه بکار روند. آنچه در یک موقعیت باعث موفقیت شده در موقعیت مشابه نیز قابل اجرا می باشد از طرف دیگر چون موقعیت در وضع ارزشها تأثیر دارد اصول ومیزانها نیزدرموقعیتها بوجود آمده و بالنسبه به آنها با اعتبار یا بدون اعتبار تلقی میشوند. مبالغه درتأثیر موقعیت مانع معتبر تلقی کردن معیارهای ثابت درمورد ارزشهاست.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391