نام های فارسی که با حرف ش شروع می شوند



در این بخش بیش از 3600 نام از ریشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانید بر اساس حرف اول به آنها دسترسی پیدا کنید

 
نام معنی لاتین
شائول شاعول، مطلوب، مورد پسند saul
شاپرک پروانه، شب پره saparak
شاپور مخفف شاهپور، شاهزاده sapur
شاد خوش وخرم، خجسته، مبارک sad
شادآفرید شاد آفریده شده، شادان sadafarid
شاداب پرآب، سیراب، ترو تازه، شادان sadab
شادابه منسوب به شاداب sadabe
شادان خوشحال، خوشدل، در حال سرور و شادی sadan
شادان برزین نام یکی از راویان شاهنامه که فردوسی از او نام می برد s-barzin
شادان دخت دختر بانشاط و خوشحال sadandoxt
شادبخت خوشبخت، سعادتمند sadbaxt
شادبهر کسی که از شادی جهان بهره مند است sadbahr
شادپری پری با نشاط و خوشحال sadpari
شادپور پسر شاد و خوشحال sadpur
شادفر آنکه دارای فر شادی است، شادکام sadfar
شادک مصغر شاد، یکی از نامهای مستعار سمک عیار sadak
شادکام کامروا، خوشحال sadkam
شادکامه کامروا، خوشدل sadkame
شادگار خشنود و شادمان sadgar
شادگان نام باغی در داستان خسرو و شیرین sadgan
شائول شاعول، مطلوب، مورد پسند saul
شاپرک پروانه، شب پره saparak
شاپور مخفف شاهپور، شاهزاده sapur
شاد خوش وخرم، خجسته، مبارک sad
شادآفرید شاد آفریده شده، شادان sadafarid
شاداب پرآب، سیراب، ترو تازه، شادان sadab
شادابه منسوب به شاداب sadabe
شادان خوشحال، خوشدل، در حال سرور و شادی sadan
شادان برزین نام یکی از راویان شاهنامه که فردوسی از او نام می برد s-barzin
شادان دخت دختر بانشاط و خوشحال sadandoxt
شادبخت خوشبخت، سعادتمند sadbaxt
شادبهر کسی که از شادی جهان بهره مند است sadbahr
شادپری پری با نشاط و خوشحال sadpari
شادپور پسر شاد و خوشحال sadpur
شادفر آنکه دارای فر شادی است، شادکام sadfar
شادک مصغر شاد، یکی از نامهای مستعار سمک عیار sadak
شادکام کامروا، خوشحال sadkam
شادکامه کامروا، خوشدل sadkame
شادگار خشنود و شادمان sadgar
شادگان نام باغی در داستان خسرو و شیرین sadgan
شادمان خوشحال، مسرور sadman
شادمانه راضی، خوشحال sademane
شادمهر پادشاه شاد و خوشحال، نام خلیل سلطان تیموری sadmehr
شادناز آنکه با ناز و شادی است sadnaz
شادنوش خوشحال، شادمان sadnus
شادورد هاله و خرم ماه، فرش، تخت پادشاهی sadvard
شادویه منسوب به شاد saduye
شادی فرح سرور خرسندی، شادمانی sadi
شادیاب کسی که از شادی نصیب و بهره دارد sadyab
شادیانه مژدگانی، شادمان، عیش و طرب sadyane
شارک پرنده ای سیاه رنگ، سارک sarak
شارل از اعلام مردان، گرفته شده از کارل آلمانی sal
شارلوت از اعلام زنان، کارولین آلمانی sarlut
شارون دشت و صحرا، از اعلام زنان، سارون saron
شافع شفاعت کننده، خواهشگر safe
شاکر سپاسگزار، شکر کننده saker
شالیار شهریار، پادشاه salyar
شامل فراگیرنده، مشتمل، حاوی samel
شاملو نام قبیله ای از ترکان قزلباش samlu
شاه آفرید شاهدخت، آفریده چون شاه sahafarid
شاه آفرین در خور آفرین شاه sahafarin
شاه پرند نام بانوی ایرانی نوه یزد گرد ساسانی sahparand
شاه پسند آنچه مورد پسند شاهانه است، نام گلی زیبا و زینتی sahpasand
شاه جهان فرمانروای جهان، نام دیگر شهربانو همسر امام حسین sahjahan
شاه خاتون ملکه، شهبانو sahxatun
شاهان منسوب به شاه sahan
شاهباز شهباز، پرنده ای شکاری sahbaz
شاهپور پسر شاه، شاهزاده sahpur
شاهد گواه، حاضر، مرد خوبروی، محبوب، نماز شام sahed
شاهدخت شاهزاده خانم sahdoxt
شاهده مونث شاهد، زن ناظر و گواه، زمین sahede
شاهر مشهور، سرشناس، تیغ و شمشیر برکشیده saher
شاهرخ دارای چهره شاهانه، شکوهمند، در شطنج کیش دادن شاه و زدن رخ sahrox
شاهقلی غلام و بنده شاه sahqoli
شاهک شاه کوچک، نوعی برنج sahak
شاهمراد آرزوی شاه sahmorad
شاهنای شهنا، سرنا sahnay
شاهنده متقی، پرهیزگار، صالح، مبارک sahande
شاهورد هاله و خرمن ماه sahvard
شاهیده نیکوکار، صالح sahhide
شاهین پرنده ای شکاری و جسور، زبانه ترازو، منسوب به شاه sahin
شاهین دخت دختری همچون شاهین جسور sahindoxt
شاوران شاپوران، منسوب به شاپور، نام شهر قدیم شروان savaran
شاورد هاله، خرمن ماه، شادورد savard
شایا شایسته، سزاوار saya
شایان شایسته، سزاوار، مخفف شایگان sayan
شایاندخت دختر شایسته sayandoxt
شایسته سزاوار، درخور، محترم sayeste
شایق مشتاق، آرزومند sayeq
شایگان سزاوار، شاهوار، خزانه پادشاهان sayegan
شایگانه به طور شایستگی و لیاقت و سزاواری sayegane
شاینده لایق و سزاوار sayande
شاینه شاهدانه sayene
شایورد هاله و خرمن ماه sayvard
شب بو گیاهی است زینتی دارای گلهای معطر و زیبا sabbu
شب دیس آرام مانند شب sabdis
شبآهنگ مرغ سحر، بلبل، ستاره صبح، شعرای یمانی sabahang
شبآوا بانگ و ناله و زاری شبانه sabava
شباب جوانی، پرده ای از موسیقی قدیم sabad
شبابه نی لبک، مزمار sababe
شبدیز شبرنگ، سیه فام، یکی از الحان باربد sabdiz
شبر نیکو،خوب، نام امام حسن مجتبی sabar
شبرنگ به رنگ شب، مانند شب آرام بخش sabrang
شبگیر سحرگاه، صبح زود، مرغی که هنگام صبح می خواند sabgir
شبلی منسوب به شهر شبله از روستاهای ماورالنهر، شبلی نعمانی، ادیب و دانشمند هندی sebli
شبماه مانند ماه شب زیبا و نورانی sabmah
شبنا زنی که دندانهای زیبا و مرتب و سفید دارد، انار بدون دانه، از اعلام زنان sabna
شبناز نازشب، زیبایی شب sabnaz
شبنم ژاله، نوعی پارچه لطیف sabnam
شبیب میانسالی sabib
شبیر مصغر شبر، خوب، نیکو، لقب امام حسین sobayr
شجاع دلیر، بی باک soja
شجاع الدین دلاور راه دین sojaaddin
شدهه دلربا، تودل برو، از اعلام زنان sadhe
شرار شراراه، لهیب آتش sarar
شرافت با شرف بودن، بزرگواری، ارجمندی sarafat
شرف بزرگواری، مجد، جاه و جلال، حرمت، آبرو saraf
شرف الزمان عزت و شرف زمانه، از اعلام زنان sarafozzaman
شروان نام و لایق در جنوب شرقی قفقاز sarvan
شروانه نام دایه مه پری در داستان سمک عیار sarvane
شروین نام ماه یازدهم یا ششم طبری، نام قلعه شروان، از اعلام مردان sarvin
شریعت آیین و روش، جای آب خوردن و آب برداشتن از رود، طریقه، دین sariat
شریف بزرگوار، شرافتمند، بلند مرتبه و اصیل sarif
شعبان ماه هشتم سال قمری saban
شعرا نام دو ستاره مشهور درخشان در نیمکروه شمالی که به دو خواهران مشهورند sara
شعله فروغ، روشنی، تابش، زبانه آتش sole
شعیا نام پیامبر بنی اسرائیل، اشعیا saya
شعیب توشه دان، مشک کهنه، نام پیامبری که پدرزن موسی بود saeyb
شفا بهبودی از بیماری، تندرستی، درمان safa
شفاالدین شفا و درمان دین safaaddin
شفق سرخی افق پس از غروب safaq
شفقت مهربانی، نرم دلی safaqat
شفیع شفاعت کننده، خواهشگر، پایمرد، میانجی safi
شفیعا بزرگداشت و تعظیم safia
شفیعه زن شفاعت کننده safie
شفیق مهربان، خیراندیش safiq
شفیقه زن مهربان و خیراندیش safiqe
شقایق نوعی لاله، از تیره کوکناریان که خودرو و بیابانی و شبیه گل خشخاش است sqayeq
شکرالله سپاس پروردگار sokrollah
شکران سپاسگزاری، شکرگزاری sokran
شکربانو زن شیرین و زیبا sakarbanu
شکفته خندان، بازشده، گشاده، متبسم sekofte
شکور شکرگزار، پاداش دهنده، از اسما الهی sakur
شکوفا شکفنده، شکوفه دهنده، باز شده sekufa
شکوفه گل درختان میوه دار، شکفته، خندان sekufe
شکوه شوکت، جلال، بزرگی، عظمت sokuh
شکیب صبر و آرام و قرار، تحمل sakib
شکیبا بردبار، صابر sakiba
شکیبه بردبار، صبور، از اعلام زنان sakibe
شکیلا شکیل، دارای شکل و ظاهر زیبا، خوشگل و خوش آب و رنگ، از اعلام زنان sakila
شگرف عجیب، طرفه، خوش آیند، دلاور sagarf
شمامه دستنبو، عطردان، هر چه که در دست گیرند و معطر باشد samame
شمس خورشید، آفتاب sams
شمس الضحی آفتاب چاشتگاه samsozzoha
شمسا نور آفتاب، خورشید، نوعی خرما samsa
شمسه آنچه از فلز به صورت خورشید ساخته می شود، بت، نارنج، لیمو، قرص نان samse
شمشاد از درختان زینتی که شاعران قد معشوق را به آن تشبیه می کنند samsad
شمن راهب بودایی، بت پرست saman
شمیده رمیده، اشفته، بیهوش samide
شمیران جای سرد، ناحیه ای در دامنه جنوبی البرز samiran
شمیل بادشمال، جمعیت کم somayl
شمیلا شمیرا، بانوی بزرگ someyla
شهاب شعله آتش، درخش، ستاره دنباله دار sahab
شهاب الدین نور و روشنایی دین sababaddin
شهبا مونث اشهب، زن سفید دارای خال سیاه sahba
شهباز شاهباز، پرنده شکاری sahbaz
شهبان شهاب sahban
شهبد سالار و سردار لشکر sahbod
شهپر بال بزرگ پرندگان، قسمتی از بال هواپیما، شاهبال sahpar
شهپری شاه پریان، زن زیبارو sahpari
شهد عسل، انگبین sahd
شهداد بخشیده شاه، ناحیه ای در کرمان sahdad
شهدر مرد دولتمند و صاحب رفاه sahdar
شهرآرا آراینده شهر، زیب و زینت شهر sahrara
شهرآزاد شهرزاد، شهری، نام دختر بهمن پسر اسفندیار sahrazad
شهرآشوب آنکه در زیبایی در شهر آشوب بیاندازد، یکی از آهنگهای موسیقی sahrasub
شهرآگیم حاکم شهر، شراگیم sahragim
شهراد شاه جوانمرد، شاه جوان sahrad
شهرام فرمانبردار شاه، مطیع شاه sahram
شهربانو بانوی شهر، شهبانو، نام دختر یزدگرد سوم همسر امام حسین sahrbanu
شهربراز زینت و آراستگی شهر، نام یکی از سرداران خسروپرویز sahrboraz
شهرخ شاهرخ sahrox
شهرداد موجب عدل و داد کشور sahrdad
شهرزاد زاده شهر، شهر آزاد، نام قصه گوی معروف هزار و یکشب sahrzad
شهرناز آنکه بر شهری ناز می فروشد، نام خواهر جمشید پادشاه اساطیری ایران sahrnaz
شهرنواز شهرناز، نام خواهر جمشید sahrnavaz
شهرنوش آنکه در زیبایی مانند عسل گوارا است، زیبای شهر sahrnus
شهره مشهور، سرشناس، نامدار sohre
شهرو حاکم، دارای چهره شاهانه sahru
شهرود سازی بوده مضرابی در قدیم، رود بزرگ sahrud
شهروز شهرو، نام سازی بوده، شهرود sahruz
شهرویه شهربانو، شهبانو، ملکه sahruye
شهریار پادشاه، بزرگ شهر sahryar
شهریور ماه ششم سال شمسی، کشور برگزیده، پادشاه منتخب sahrivar
شهسوار سوار دلیر و چابک sahsavar
شهلا زنی که چشمان میشی زیبا دارد، نوعی گل نرگس که در آن به جای زردی سیاهی است sahla
شهمردان مخفف شاه مردان، بزرگ مردان sahmardan
شهنا نای بزرگ، سرنا، شهنای sahna
شهناز ناز شاهانه، از آهنگهای موسیقی ایران در دستگاه شور sahnaz
شهنام دارای نام شاهانه sahnam
شهنواز مورد نوازش شاهانه sahnavaz
شهوار لایق و سزاوار شاه، گرانبها sahvar
شهیار دوست شاه sahyar
شهید حاضر، گواه، کشته راه خدا sahid
شهیر مشهور و نامدار sahir
شهین منسوب به شاه، مخفف شاهین sahin
شهیندخت شاهین دخت، دختر چون شاهین قوی و بلند پرواز sahindoxt
شورانگیز برانگیزاینده شور و شادی، فتان surangiz
شوریده آشفته، پریشان، عاشق، نگرا suride
شوق انگیز اشتیاق آور، شورانگیز soqangiz
شوقی منسوب به شوق، عاشق، شیدا soqi
شوکت شکوه، جلال، عظمت sokat
شوکت الملوک شکوه و جلال پادشاهان sokatolmoluk
شیبا آشفته، شیفته، عاشق، در عربی، آخرین شب ماه seyba
شیبان ماه سرد زمستان sayban
شیبه تیرانداز، سپید شدن موی سر saybe
شیث نام پسر آدم که پیامبر هم بوده، عوض sis
شید درخشان، آفتاب، روشنایی sid
شیدا شیفته، عاشق، دیوانه seyda
شیدانه درخت عناب saydane
شیدفر دارای فر و شکوه آفتاب sidfar
شیده آفتاب، نور، هر چیز بسیار روشن، نام پسر افراسیاب side
شیدوش نام پسر گودرز و برادر گیو، مانند خورشید sidvas
شیراوژن دلیر، شیرافکن sirozan
شیرخدا اسدالله، از القاب حضرت علی sirxoda
شیرزاد زاده شیر، دلاور همچون شیر sirzad
شیرعلی مرکب از شیر+علی sirali
شیرک شیربچه، روستایی در بخش قائن sirak
شیرنگ مانند شیر قوی و دلاور sirang
شیرو مخفف شیرویه، نام پهلوانی معاصر با گشتاسب siru
شیرویه شجاع، دلیر، نام پسر خسروپرویز که پدر راکشت و جانشین او شد siruye
شیرین هر چیز مطبوع و لطیف، مزه ضد تلخی، تمام، کامل، رواج، نام معشوقه زیبای خسروپرویز sirin
شیرین بانو بانوی زیبا و لطیف sirinbanu
شیرین دخت دختر لطیف و زیبا sirindoxt
شیفته عاشق، دلباخته، حیران sifte
شیلا از اعلام زنان sila
شیلان هنگام صرف نهار، در کردی مرجان seylan
شیماء زن خالدار sima
شیوا فصیح، بلیغ، نام یکی از خدایان هندی siva