وقتی بچهها میترسند، چه کار کنیم؟
کودکان ترسو
مسخره کردن، عصبانی شدن و انتقاد بی موقع، اضطراب کودک را افزایش می دهد. برای نمونه، جملاتی نظیر چه بچه ترسویی یا بچه گربه به اون کوچولویی که کاری با تو نداره، تاثیر منفی دارند چون کودک مجبور می شود ترس خود را مخفی کند.
بسیاری از کودکان خردسال ۳، ۴ یا ۵ ساله از تاریکی می ترسند اما اگر فرزند شما خواب راحتی در شب ندارد، مداخله شما مناسب و ضروری است. همان طور که نادیده گرفتن ترس های بچه ها منطقی نیست، هیچ گاه نباید به ترس های آنها واکنش بیش از حد نشان دهید. در واقع، پاسخ منطقی و رفتار متعادل شما می تواند جلوی پیشرفت ترس را بگیرد. مسخره کردن، عصبانی شدن و انتقاد بی موقع، اضطراب کودک را افزایش می دهد. برای نمونه، جملاتی نظیر چه بچه ترسویی! یا «بچه گربه به اون کوچولویی که کاری با تو نداره!» تاثیر منفی دارند چون کودک مجبور می شود ترس خود را مخفی کند، نه اینکه آن را به فراموشی بسپارد.
توجه و همدردی بیش از حد نیز نادرست است. اگر در پی بروز ترس او را در آغوش بکشید و نوازش کنید به او پیام میدهید که خطر واقعی است. مردی که هنوز از گربه ها می ترسد، تاکنون فرصت مناسبی برای برقراری ارتباط ص حیح با حیوانات نداشته است. والدین او، در زمان کودکی اش، احتمالا با نزدیک شدن یک گربه، او را در آغوش می گرفته و می گفته اند: «نترس! نمیذارم گربه نزدیکت بشه!» و این چنین ترس او را ریشه دار کرده اند. نکته بعدی حمایت کردن از کودک است. به او اطمینان بدهید هیولایی در زیر تختخوابش نیست و او را تشویق کنید در حضور شما زیر تخت را نگاه کند. نیازی نیست در مورد هیولا نطق کنید.مشاورههای خانوادگی اغلب نشان می دهند که کودکان و والدین در ذهن خود انتظارات متفاوتی از نقش و مسئولیت های کودکان در زندگی خانوادگی دارند.کلید اصلی کمک به کودکان برای از بین بردن ترس آنها، تحسین و تشویق در انجام رفتارهای جسورانه است. اگر او برای مواجه شدن با یک حیوان یا موقعیت جدید از کنار شما برمی خیزد، تشویق اش کنید. او را در آغوش بگیرید و به او لبخند بزنید تا از این تایید شما حس خوبی پیدا کند. یادتان باشد اگر ترس کودک، فعالیت های زندگی اش را مختل می کند، تلاش شما باید بیشتر باشد. کمک خواستن از افراد متخصص و کارشناس می تواند راهگشا باشد.
همه ما خواهان برخورداری از اعتماد به نفس لازم برای انجام کارهایمان هستیم؛ اما به راستی چگونه می توانیم به این مهم دست یابیم؟ در واقع بهترین زمان برای کسب اعتماد به نفس دوران کودکی است. اگر بتوانیم در این دوران به خودمان اعتماد کنیم و احترام بگذاریم، قطعا در آینده نیز نتیجه بهتری خواهیم گرفت. یکی از مهم ترین راههایی که می توان در محیط خانواده به کودکان احساس تعلق و اعتماد داد، تشویق تدریجی آنان به مشارکت در تصمیم گیری هایی است که به محیط اطراف آنها شکل می بخشد.
اجازه دادن به کودکان در انتخاب نحوه چیدمان و تزیین اتاقشان می تواند عزت نفس آنها را تقویت کند و اعتماد به نفسشان را در مورد ابراز سلایق شان افزایش دهد و در ضمن مهارتهای آنها را در گفت و گوهای اجتماعی ارتقا بخشد. مطلب زیر به راهکارهای تقویت اعتماد به نفس در میان کودکان می پردازد.
اگر می خواهیم مطمئن شویم شرایط زندگی خانوادگی ما به گونه ای موجبات تضعیف رشد و تحول اعتماد به نفس کودکانمان را فراهم نمی آورد، لازم است گاهی تلاش کنیم تا ارزیابی مشخص و مطمئن تری از چگونگی کارکرد خودمان به عنوان یک واحد داشته باشیم.
برای شروع می توانید به لحاظ عاطفی زمانی به بیرون از دایره خانوادگی خود قدم بگذارید و مسائلی را با خود مطرح کنید؛ مثلا اینکه آیا هدف و مقاصد مامشترک و شفاف هستند؟ اهداف خانواده های مختلف می توانند بسیار متنوع و گوناگون باشند.
برای مثال ممکن است برای بعضی، هدف صرفا فراهم کردن جای امن و غذای افراد خانواده باشد، تا جایی که آنها بتوانند روی پای خود بایستند، در حالی که خانواده های دیگر کنترل و تربیت را به عنوان اهداف اصلی خانواده انتخاب کرده اند. تاجایی که به اعتماد به نفس کودکان مربوط می شود، مهم این است که این هدفها شفاف و صریح باشند و بین اهداف اصلی خانواده توافقی حاصل شود. همچنین بسیار مهم است که هدفهایی را که با یکدیگر انتخاب می کنند واقع بینانه باشند.
همان گونه که نقش کلی خانواده در جامعه در حال تغییر است، نقش افراد خانواده نیز در ارتباط با اعمال روزمره در حال دگرگونی است. مشاوره با پدر و مادرها اغلب نشان میدهد که آنچه در ذهن زنان و مردان در مورد نقش و مسئولیت های آنها در ذهن خودشان وجود دارد با آنچه در ذهن دیگری است متفاوت است. هنگامی که این تفاوت ها باعث بروز یأس و آزردگی شوند، معمولا کودکان اولین کسانی هستند که صدمه می بینند. گاهی نیز ناخودآگاه از کودکان به عنوان ابزار انتقام گیری استفاده میشود. به علاوه، مشاورههای خانوادگی اغلب نشان می دهند که کودکان و والدین در ذهن خود انتظارات متفاوتی از نقش و مسئولیت های کودکان در زندگی خانوادگی دارند. مثلا این موضوع که «بچه های بزرگتر باید همیشه حامی و کمک بچه های کوچکتر باشند» با اینکه «از هیچ بچه ای نباید انتظار داشت که وظایف پدر و مادرش را انجام دهد» در تضاد است.
منبع: روانشناسی کودک، بتول جعفری گلستان، چاپ دوم، نوید حکمت، قم 1396
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}