هر انسانی نیازهای متعددی دارد که اهمیت آنها فرد به فرد فرق می کند. علاوه براین با بالا رفتن سن این نیازها تغییر می کنند. در هر صورت با یک نگاه کلی و اجمالی فهرست نیازهای انسانی را به قرار زیر شرح می دهیم اساسا نیازهای فیزیولوژیک ما تغذیه، خواب کافی، تحرک و... است و معمولا پدر و مادرها باید این نیازهای بنیادی فرزندانشان را به ویژه در سنین کودکی آنها برآورده و آسایش آنها را تأمین کنند. البته نیازهای بچه ها فراتر از نیازهای فیزیولوژیک است.
 
کودکان و همچنین نوزادان شدیدا به دلبستگی، تعلق خاطر و نزدیکی عاطفی نیاز دارند؛ یعنی آنها می خواهند احساس امنیت کنند و خواهان حضور و نزدیکی افراد مهم (مادر، پدر، پرستار و...) هستند. چگونگی برآوردن نیازهای تعلق خاطر، بستگی به سن کودکان دارد، هرچه کودک کم سن تر باشد ارتباط جسمی با او اهمیت بیشتری دارد.
 
وقتی کودک بزرگتر شود نیز این موضوع اهمیت پیدا می کند که او مطمئن باشد افراد نزدیک به او، قابل دسترس هستند. وقتی اعضای خانواده با هم مشارکت داشته باشند و با هم بودن و به هم تعلق داشتن را تجربه کنند نیاز به تعلق خاطر برآورده می شود. مثلا وعده های غذایی را به طور منظم باهم بخورند یا با هم بازی کنند.فضایی برای رشد توانایی های کودک فراهم کنند؛ یعنی از یک سو از توانایی هایش حمایت شود و از سوی دیگر ضعف ها را شناسایی و از رشد بیش از حد آنها جلوگیری کنند.در این میان - حداقل نزد بچه های بزرگ تر - کیفیت باهم بودن از مدت زمانی که با هم سپری می کنند مهم تر است. در خصوص باهم بودن فراموش نکنیم که بچه‌های کوچک نیاز به توجه دارند. آنها مایلند مورد توجه دیگران قرار گیرند و همچنین احساس ارزشمندی و تعلق خاطر را تجربه کنند. این احساس ارزشمندی به آنها کمک می کند توجه و اطمینان به خود را رشد دهند. همچنین بچه ها می خواهند اثر گذار باشند و به خواسته هایشان توجه شود.
 
البته منظور این نیست که با هر خواسته کودک موافقت کنیم. برعکس، بچه ها بهتر است این امر مهم را یاد بگیرند که چنین امکانی وجود ندارد همیشه آرزوهایشان برآورده شود بلکه کودک باید صبر کردن را بیاموزد. آنچه اهمیت دارد این است که به کودک نشان دهیم به نیازهای او توجه می کنیم.
 
در این خصوص چندین راه وجود دارد: یا به خواسته‌های او مستقیما ترتیب اثر بدهیم یا گزینه دیگری پیدا کنیم یا بسته به سن کودک برای او توضیح دهیم چرا آن مورد، عملی نیست. کودکی که بفهمد به خواست و آرزوهای او توجه می شود دیگر برای جلب توجه نمی جنگد و به تدریج احساس رضایت و آرامش بیشتری می کند.
 
نیاز به تشخیص موقعیت و امنیت هم از اهمیت زیادی برخوردار است. از آنجا که کودکان مایلند دنیای اطراف خود را درک کنند وقتی دیگران پدیده ها را برای آنها توضیح دهند، این امر بسیار ساده تر می شود. مثلا اشیا را به نام صدا بزنند و به آنها کمک کنند تا آنچه را می بینند طبقه بندی کنند.
 
وقتی در زندگی روزمره بچه ها، نظم و ساختار خاصی وجود داشته باشد تا از طریق آن بتوانند رویدادها و روند آنها را بهتر بفهمند و خود را با آنها وفق دهند، نتیجتا با قواعد و مرزها آشنا می شوند و منطقی بودن را تجربه می کنند. در این خصوص آنچه اهمیت دارد این است که رفتار افراد نزدیک با کودک قابل پیش بینی باشد.
 
اگر انسان بزرگسال مکررا به دلایل نامعلوم عصبانی شود و یا احساساتی را از خود بروز دهد که برای کودک قابل درک نیست، کودک احساس نگرانی (عدم امنیت) می کند. همچنین رفتار دیگر اعضای خانواده با یکدیگر بر احساس امنیت کودک تأثیر می گذارد. هر قدر برخوردها در داخل خانواده آرام تر و حاکی از احترام بیشتر باشد، کودک احساس امنیت بیشتری می کند.
 
بنابراین عاقلانه این است که اختلاف های پدر و مادرها در مقابل چشم و گوش کودکان اتفاق نیفتد. به خصوص وقتی آنها به اندازه ای کوچک باشند که نمی فهمند اوضاع از چه قرار است. نیاز بعدی کودک نیاز به اکتشاف است. کودکان نسبت به دنیای اطرافشان کنجکاو هستند و مایلند دنیای اطراف را بشناسند و آن را بررسی و کشف کنند.
 
وقتی تنوع در زندگی کودک نباشد و امکانات کمی برای اکتشاف او وجود داشته باشد، زندگی کودک یکنواخت می شود. بنابراین وقتی امکانات در اختیار کودکان قرار دهیم موجب می شود کشش درونی کشف کردن را به شکل سازندهای تجربه کنند، عطش آنها به دانستن ارضا شود و از توانایی یادگیری بهره برند.
 
چگونگی این امکانات به سن و علاقه کودک بستگی دارد. از آنجا که هر کودکی ویژگی های مخصوص به خود دارد، خود نیز تأثیر مهمی روی رشدش می گذارد. به دلیل این ویژگی ها هر یک به بازی های خاصی علاقه نشان می دهند، بعضی فعالیت ها را بیشتر از بعضی دیگر دوست دارند، به طرف آدم های خاصی می روند یا به میزان معینی خواهان مهر و محبت و توجه افراد نزدیک هستند. در واقع کودکان از زمان تولد منحصر به فرد و دارای نقاط ضعف و قوت مخصوص به خود هستند.
 
نیاز به خودشکوفایی نشانگر میل آنها به پرورش توانایی ها و نقاط قوتشان است تا بتوانند طبق طبیعت و نیازهای خود زندگی کنند. به این ترتیب وظیفه پدر و مادر این است که فرزند خود را با توانایی ها و ضعف هایش همان گونه که هست بپذیرند و به آزادی عمل او توجه کنند.
 
به عبارت دیگر فضایی برای رشد توانایی های کودک فراهم کنند؛ یعنی از یک سو از توانایی هایش حمایت شود و از سوی دیگر ضعف ها را شناسایی و از رشد بیش از حد آنها جلوگیری کنند.
 
در مجموع می بینیم برای خانواده امکانات گوناگونی وجود دارد تا بتواند کیفیت سلامتی روان کودکان را ارتقا دهد. از آن گذشته وقتی نگاه ما به نیازهای کودکان معطوف باشد، تعلیم و تربیت امر ساده تری به نظر می رسد.
 
مثلا به جای عصبانی شدن از نق زدن بچه، توجه کنیم چرا او این کار را می کند؛ یعنی در خصوص کدام نیاز او کوتاهی کرده ایم. این زاویه دید موجب ایجاد نگرش حل مسئله و برخورد سازنده با موضوع می شود.
 

منبع: روانشناسی کودک، بتول جعفری گلستان، چاپ دوم، نوید حکمت، قم 1396