از جمله عناصری که نقشی بسیار مهم و تأثیر گذار در تربیت انسان دارد، معلم است. این تأثیرگذاری و تأثیر پذیری بیشتر به واسطه صفات، منش و شخصیت حقیقی مربی است؛ یعنی، آن قدر که متربی تحت تأثیر رفتار و منش مربی قرار می گیرد، آموزه‌های گفتاری او تأثیرگذار نیستند.
 
از دیرباز نقش معلم در جریان تعلیم و تربیت کودکان نقشی شناخته شده و آشکار بوده است. معلم یکی از حلقه های زنجیره نظام آموزشی و مؤثرترین عنصر آن است و ضعف و فتور او می تواند موجب از هم پاشیدن این زنجیره و شکست در دستیابی به هدفها شود. این اصطلاح حکمت آمیز می تواند اینجا مصداق پیدا کند که: «قوت یک زنجیر چیزی بیش از قوت ضعیف ترین حلقه آن نیست».
 
نام معلم، طرز خاص درس دادن، یادگیری سازمان یافته و نقش مستقیم و گفتاری او را به ذهن می آورد. اما آنچه بیش از همه در پرده ابهام باقی مانده، و در حقیقت از کارکردهای پنهان شغل معلمی است، نقش الگودهی او در کنار نقش صرف آموزش دهی وی است. بسیاری از معلمان به قدرت و اهمیت ابزار و وسایل کمک آموزشی در تدریس پی برده اند، ولی اغلب، از آثار عمومی و عادی رفتارهای خود که قطعا ابزاری پرارزش و قدرتمند در جریان کار با کودکان است، غافل اند.
 
در دیدگاههای مختلف برنامه درسی، برای معلم نقش‌های گوناگونی مطرح شده است. برخی دیدگاه ها (دیدگاه اجتماعی) بر ایجاد فضای عاطفی در کلاس تأکید کرده اند تا دانش آموزان در سایه فضای ایجادشده به بحث و گفت وگو بپردازند؛ در دیدگاهی دیگر دیدگاه موضوعی، معلم نقش تأمین کننده منابع آموزشی را دارد؛ در دیدگاه دیگری دیدگاه رفتاری، معلم به تعریف قابلیت ها می پردازد و به منظور اینکه دانش آموزان به سطح مطلوب قابلیت‌های مختلف دست یابند، برنامه تقویت کننده طراحی می کند.زمانی یک معلم می تواند یک الگوی تربیتی خوب و مناسب باشد که به کارش عشق بورزد و با علاقه، مسائل شغلی خود را دنبال کند؛ بالاتر اینکه معلم باید قبل از همه، خود، مهذب و خودساخته باشد تا کلامش در فراگیران تأثیر بگذارد. نقدی که به این دیدگاه‌ها می توان وارد کرد این است که هیچ کدام از آنها با یک نگاه جامع الاطراف به نقش و کارکرد معلم نگریسته اند؛ هر دیدگاهی با یک نگاه محدود، نقش و وظیفه ای برای معلم تعیین کرده و از سایر کارکردهای او غافل مانده است. به منظور تبیین نقش معلم در فرایند برنامه درسی تربیت اخلاقی باید به کارکردهای کلی معلم توجه کرد. این کارکردها را در سه بخش می توان دسته بندی کرد که عبارت اند از: کارکردهای آموزشی، ایمان آفرینی و شکل دهی به رفتار دانش آموزان. در ذیل بحث به توضیح هریک خواهیم پرداخت. منظور از نقش آموزشی آن است که معلم، آگاهی های لازم را به دانش آموزان انتقال دهد و سطح دانش آنها را افزایش بدهد.
 
در توضیح نقش ایمان آفرینی باید گفت همانطور که در جای دیگر این نوشتار بیان شد، امروزه به علت گسترش وسایل ارتباط جمعی، از قبیل روزنامه، مجله، کتب، وسایل دیداری و شنیداری، سطح شناخت دانش آموزان از مسائل اخلاقی، اعتقادی، احکام و... نسبت به دوران های گذشته بسیار افزایش پیدا کرده است. حتی وقتی با برخی از بزهکاران و مجرمان اخلاقی صحبت می شود و سؤال می شود که آیا نمی دانستی این کار خلاف و غیر اخلاقی است، در پاسخ، اعتراف به دانستن می کنند. حال سؤال این است که با وجود اینکه او می دانسته کارش غیر اخلاقی است، چرا مرتکب شده است. به نظر می رسد تحلیل درست آن باشد که انجام این کار خلاف، ناشی از آن است که باور دانشی او به باور قلبی تبدیل نشده است. با این مقدمه کوتاه، می توان گفت که معلم افزون بر نقش آموزشی، وظیفه سنگین دیگری را نیز بر عهده دارد و آن، این است که باید دانش و باور ذهنی دانش آموزان را به اعتقاد و ایمان قلبی تبدیل کند.
 
نقش سوم معلم در تربیت اخلاقی، شکل دهی به رفتار دانش آموزان است. یکی از خصوصیات طبیعی انسان این است که از مشاهده رفتار دیگران بیشتر از گفتار آنها تأثیر می پذیرد. به خاطر اهمیت این خصلت در تربیت پذیری، در آیات و روایات، بر عمل بسیار تأکید شده است؛ برای نمونه، در این آیه خداوند می فرماید:( یا أیها الذین آموا لم تقولون ما لا تفعلون)(1) یا امام صادق(علیه السلام) در روایتی می فرماید: (کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتگم.)(2). تأکیدات این چنینی در روایات و آیات، همه حکایت از این واقعیت دارند که نحوه رفتار و عملکرد افراد در تربیت، به ویژه تربیت اخلاقی، بسیار تأثیرگذار است.
 
زمانی یک معلم می تواند یک الگوی تربیتی خوب و مناسب باشد که به کارش عشق بورزد و با علاقه، مسائل شغلی خود را دنبال کند؛ بالاتر اینکه معلم باید قبل از همه، خود، مهذب و خودساخته باشد تا کلامش در فراگیران تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، یک معلم هنگامی می تواند نقش خود را ایفا کند که معلمی و مربیگری نه به عنوان شغلی که در برابرش مزد می گیرد، بلکه به منزله عهده داری هدایت و ارشاد مردم و الهام خوبی ها به آنها، برایش مطرح باشد.
 
باید مد نظر داشته باشیم که نباید فعالیت معلم را فقط در اجرای برنامه های درسی از پیش تعیین شده منحصر کرد، بلکه، معلم باید به عنوان نماینده حوزه عمل تعلیم و تربیت در فرایند برنامه ریزی درسی حضور داشته باشد. به اعتقاد نگارنده، معلم با حضور فعال و معنادار خود در فرایند برنامه ریزی درسی، می تواند خط خطرناک میان نظر و عمل را پر کند.
 
پی‌نوشت:
۱. صف (۹۱)، ۲.
۲. محمدین بعقوب کلینی، اصول کافی (چهار جلدی)، ترجمه سیدجواد مصطفوی، ج ۲، «باب الورع»، ص ۷۸، ح ۱۶.
 
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393