نیاز روانی بچه‌های ما، عبارت است از انتقال اثر شش میم. این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگی اش دریافت کرده باشد، میم هفتمش موفقیت است که خود به خود پدید خواهد آمد: ۱- تو محبوبی، ۲- تو محترمی، ۳- تو مطرحی، ۴- تو مهمی، ۵۔ تو مفیدی و ۶- تو میفهمی.
 
اگر ما در رفتار و گفتارمان این ۶ میم را به فرزندان مان انتقال دهیم میم هفتم موفقیت خود به خود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژی دهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این آدم در تحصیل و زندگی و کار و موفق خواهد شد.
 
همچنین این ۷ «ت» را هر کسی دریافت کرد، «ت» هشتمش تباهی است که انتظارش را می کشد: ۱- تنبیه، ۲- توهین، ۳- تهدید، ۴- تحقیر، ۵- تبعیض، ۶ تنفر و ۷- ترس. همه افراد شکست خورده و جامعه ستیزها ، در کارنامه‌های خود این «ت»ها را دارند، یعنی تاثیر «ت» تحقیر با «ت» تحسین، زمین تا آسمان است.
 
بنابراین اگر تلاش کنیم که نکات و ویژگی های مثبت فرزندانمان را برجسته نموده و آنها را بابت این ویژگی ها تشویق نماییم به صورت ناخودآگاه و بلکه شاید آگاهانه سعی بر آن خواهند داشت تا برای تشویق بیشتر و مورد تایید قرار گرفتن آن ویژگی ها را در وجود خود افزایش دهند.
 
اگر ما در رفتار و گفتارمان ۶ میم را ۱- تو محبوبی، ۲- تو محترمی، ۳- تو مطرحی، ۴- تو مهمی، ۵۔ تو مفیدی و ۶- تو می فهمی به فرزندانمان انتقال دهیم میم هفتم موفقیت خود به خود خواهد آمد. و حال آنکه در صورت تحقیر و تنبیه آنان، خود را به همان صورتی می پذیرند که شما آنها را خطاب نمودید و متصور شده اید. به علاوه این که خاصیتی در تنبیه هست که در تشویق یافت نمی شود و آن ایجاد روحیه مقاومت و لجبازی است. با ایجاد این حالت در وجودش، زمینه ای را برای عدم پذیرش هرچه راستی و درستی است فراهم می کنیم.روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که وعده داده نشده اش اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست.کافیست کمی فکر کنید شما بیشتر توسط کسانی که محبت و عشق خود را ابراز می کنند و در ایفای آن خساست به خرج نمیدهند جذب می شوید یا افرادی که مدام با تحقیر شما در جهت لطمه به شخصیتتان فعالیت می کنند.
 

۵ جمله خوب برای کودکان

۱) خودت تصمیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: بچه‌ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید. اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید. این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات میدهد، زیرا آنها میدانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.
 
۲) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.
 
۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا به او بگویید: صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم و از او بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف میداند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.
 
۴) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا می گوید: از تو متنفرم یا خیلی بدی. این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پر کرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.
 
۵) آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟: افراد متفاوت، نیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: عدالت را رعایت کنید و منصف باشید و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفا به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی!
 

7 جمله ناخوشایند برای کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند، یا کودک ۴ ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید مناسب سن خودت عمل کن بگویید: به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی، میدانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.
 
۲) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهرة شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.
 
۳) چرا مثل... نیستی؟ با مقایسه کودکان، آنها احساس می کنند در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.
 
۴) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش. در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک
 
۵) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن.
 
۶) به تو قول می دهم که... به کودکان باید نه وعده داد ونه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که وعده داده نشده اش اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شود که او را به باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.
 
۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ مگر تو کری؟ پس چرا گوشت به من نیست؟
 
منبع: روانشناسی کودک، بتول جعفری گلستان، چاپ دوم، نوید حکمت، قم 1396