بينش آفريني سياسي در مديريت امام علي (ع)






نظام سياسي و حكومتي اسلام براي مردم جامعه جايگاه و اهميتي خاص قائل است و همواره در ابعاد و جنبه هاي گوناگون اين توجه و گرايش را به حيطه عمل درمي آورد. يكي از ابعاد مهم اين رويكرد تلاش فكري و عملي براي ايجاد شناخت و بينش هاي سياسي در مردم و بالابردن توان تجزيه و تحليل مسائل و تفكر و انديشه عميق به منظور جداسازي حق از باطل و انتخابي آگاهانه و آزادانه براي حضور در عرصه هاي فعاليت هاي سياسي است .
در نگاه ژرف نظام سياسي اسلام مردم بردگاني نيستند كه در چنبره اسارت زمامداران حكومتي قرار گرفته و هرگونه قدرت و توان انديشيدن و انتخاب آزادانه از آنان سلب گردد و همواره به راه هاي گوناگون و حمايت و جانبداري چشم بسته از دولتمردان رهنمون شوند. بلكه مردم بايد به شناخت و بينش سياسي دست يابند تا بدانند چرا و چگونه بايد از نظام حكومتي و زمامداران و كارگزاران تبعيت و پيروي نمايند.
آنچه در نظام هاي سياسي و حكومتي جهان ـ چه ديروز و چه امروزـ متداول بوده و هست علاقمندي زمامداران و حاكمان به فقدان شناخت و بينش هاي سياسي در مردم جامعه است . اين علاقه مندي و تمايل باعث مي شود كه نه تنها دولتمردان اين نوع حكومت ها هيچ تحرك و تلاشي براي ايجاد شناخت هاي سياسي در مردم انجام ندهند كه در نقطه مقابل به ايجاد زمينه هاي مساعد و مناسب براي فرورفتن ملت در جهل و ناآگاهي و اوج گيري ناداني ها نسبت به امور سياسي و جاري كشور بپردازند. اين نوع حكومت ها بينش سياسي مردم جامعه را به ضرر و زيان خود مي دانند و براي نيل به مطامع و مقاصد خويش در ابعاد فكري و اجتماعي و اقتصادي و سياسي جهل و ناآگاهي را بستر و زمينه اي مناسب تلقي مي نمايند. با اين وصف اصل بينش آفريني سياسي در مردم جامعه براي انتخاب آزادانه به منظور حضور سالم و سازنده در عرصه هاي فعاليت هاي سياسي مرتبط با حكومت و زمامداران از مشخصه هاي بسيار ارزنده و كمياب نظام سياسي اسلام محسوب مي شود كه نمونه آن به صورت جامع و مشهود و تثبيت شده را در هيچ زمان و در هيچ نظام سياسي و حكومتي نمي توان سراغ گرفت .
حكومت اميرمومنان حضرت علي (علیه السّلام) يك جلوه بارز و عيني و عملي از نظام سياسي و حكومتي اسلام است كه بينش آفريني سياسي براي مردم جامعه در كنار ساير مشخصه هاي اين نوع نظام سياسي به ظهور و بروز درآمد و در اوراق تاريخ به ثبت رسيد و براي همه اعصار و زمان ها الگوي عملي گرديد.
اميرمومنان (علیه السّلام) به اين دليل اصل شناخت آفريني سياسي براي مردم به منظور آماده شدن زمينه هاي انتخاب آزادانه در حمايت ها و حركت و تلاش هاي سياسي آنان را ضروري مي دانست كه تعاليم مقدس اسلام نگرشي مبنايي و بنيادين به آزادي انسان دارد و در همه ابعاد و جلوه هاي فردي و اجتماعي بر وجود آن تصريح مي كند و اصرار مي ورزد.
حضرت علي (علیه السّلام) معتقد بود انسان از ابتداي خلقت توسط حضرت پروردگار با آزادي آفريده مي شود و سرشت و فطرت او با اين نياز و تمايل آميخته مي گردد. اين كلام گهربار از آن پيشواي الهي است كه مي فرمايد :
« برده و بنده كسي مباش كه خداوند متعال تو را آزاد آفريده است . » (1 )
طبيعي است وقتي آزادي يك نياز فطري و طبيعي و سرشته شده با جان و روح آدمي باشد در همه ابعاد و جلوه ها از جمله براي انتخاب راه و مشي و تلاش سياسي نيز نقش زيربنايي دارد و در نقطه مقابل آن چنانچه كسي برخلاف طبيعت خويش حركت نمايد و بر ميل دروني خود سرپوش نهد و در مسير حريت و آزادگي حركت ننمايد به بردگي و اسارت مي افتد و در بيراهه ها سقوط مي كند. اميرمومنان (علیه السّلام) به صراحت اعلام مي نمايد :
« كسي كه نسبت به احكام و لوازم حريت و آزادگي قصور و كوتاهي روا دارد به بردگي فرو مي افتد . » (2 )
حضرت علي (علیه السّلام) با اين نگرش زيربنايي و مبتني بر نظام خلقت انسان در ايجاد بينش آفريني هاي سياسي در مردم جامعه براي انتخاب آزادانه راه و مشي و روش و حضور در عرصه هاي فعاليت هاي سياسي تلاش مي نمود.
امير مومنان (علیه السّلام) مردم را آزاد مي گذاشت كه در پيوستن به او و حضور در ميان ميادين و صحنه هاي فعاليت سياسي و نظامي با انديشه و تفكر و شناخت و پس از تشخيص صحيح حق و باطل تصميم گيري نمايند كه كوركورانه و بدون آگاهي در راه حق و جبهه توحيد وارد شد فرجامي جز زيان رساني و خروج از سپاه حق و پيوستن به سپاه باطل نخواهد داشت .
امام علي (علیه السّلام) مي خواست ضمن گراميداشت منزلت انسان در حق طبيعي او براي انتخاب آزادانه راه از زيان رساني ها و آفات و خطرات جانبداري هاي آميخته با جهل و ناآگاهي نيز جلوگيري نمايد.
يكي از مصاديق روشن اين تفكر و عملكرد سياسي حضرت علي (علیه السّلام) را در نامه او به مردم كوفه مشاهده مي كنيم . امام (علیه السّلام) هنگام خروج از مدينه و حركت به سوي بصره براي تدارك بيشتر نيروي رزمي جهت حضور در جنگ جمل در نامه اي خطاب به مردم كوفه چنين نوشت :
« من از جايگاه خود مدينه بيرون آمدم يا ستمكارم يا ستمديده يا سركشي كردم يا از فرمانم سرباز زدند. همانا من خدا را به ياد كسي مي آورم كه اين نامه به دست او رسد تا سوي من كوچ كند. اگر مرا نيكوكار يافت ياري كند و اگر گناهكار بودم مرا به حق بازگرداند . » (3 ) امير مومنان (علیه السّلام) در اين نامه به وضوح و صراحت مردم را در ياري كردن يا امتناع از حمايت و مساعدت آزاد مي گذارد. لكن اين آزادي را با شناخت و بصيرت سياسي متصل مي سازد و در صورتي آن را ارزشمند و مفيد مي داند كه حداكثر بهره وري هاي لازم از آن براي اتخاذ تصميم مبتني بر بينش هاي عميق سياسي نسبت به جريان شناسي حق و باطل به عمل آيد.
مي بينيم امام (علیه السّلام) تا آنجا در برانگيختن مردم براي تفكر و انديشه و نيل به شناخت و بينش سياسي پيش مي رود كه اعلام مي نمايد بينديشيد و بنگريد و ارزيابي دقيق كنيد كه من ستمگرم يا ستمديده گناهكارم يا نيكوكار و پس از اين تفكر فاقد تعصب و تصلب ـ كه بايد در خلوتگاه دل صورت گيرد و به دور از نفسانيت هاي فردي و گروهي و حزبي باشد و « خدا » درنظر آيد و نه « خود » ـ به طور قطع و يقين حق و باطل نمايانده مي شود كه آيا من در حق اصحاب جمل ظلم و جور و خيانت روا داشتم يا آنان پيمان و بيعت خويش با زمامدار اسلامي را شكستند و به تحريك مردم ناآگاه پرداختند و با تجهيز آنان در مقابل من صف آرايي كردند
نمونه و مصداق ديگر بينش آفريني سياسي اميرمومنان (علیه السّلام) را به گونه اي ديگر و به هنگام حضور نماينده اي از طرف جمعي از مردم در محضر آن پيشواي الهي مي يابيم .
در آستانه جنگ جمل گروهي از اعراب « كليب جرمي » را به نمايندگي از جانب خود به سوي حضرت علي (علیه السّلام) گسيل داشتند تا با امام (علیه السّلام) ديدار و مذاكره كند و علل و انگيزه اصلي او را از جنگ با اصحاب جمل جويا شده و اوضاع و احوال را بررسي نمايد و نتيجه را اعلام كند.
اين شخص به حضور امام (علیه السّلام) آمد و به مذاكره با آن حضرت نشست . امام علي (علیه السّلام) با استدلال و ارائه ديدگاه هاي روشن و منطقي موقعيت خود و اصحاب جمل را تشريح نمود و با داده هاي لازم او را در شرايط مطلوب براي نيل به شناخت سياسي و جريان شناسي حق و باطل قرار داد.
كليب جرمي پس از تفكر و تعمق و بررسي اوضاع و تحليل مسائل دريافت كه امام علي (علیه السّلام) در جايگاه و موضع « حق » قرار دارد و اصحاب جمل به « باطل » افتاده اند.
امام (علیه السّلام) پس از آن كه نماينده مردم را با حقيقت آشنا نمود از او چنين خواست :
« اينك با من بيعت كن »
كليب جرمي از اين كار امتناع كرد و گفت :
« من نماينده گروهي از مردم هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كاري اقدام نمي كنم » .
امير مومنان (علیه السّلام) در پاسخ فرمود :
« اگر آنان تو را مي فرستادند كه محل ريزش باران را بيابي سپس به سوي آنان باز مي گشتي و از گياه و سبزه و آب خبر مي دادي اگر مخالفت مي كردند و به سرزمين هاي خشك و بي آب روي مي آوردند تو چه مي كردي
كليب جرمي عرض كرد :
« آنها را رها مي كردم و به سوي آب و گياه مي رفتم »
امير مومنان (علیه السّلام) فرمود :
« پس دستت را براي بيعت كردن بگشاي »
او با امام (علیه السّلام) بيعت نمود و پس از آن در اظهارنظري اعلام نمود :
« سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق توانايي مخالفت نداشتم و با امام (علیه السّلام) بيعت كردم . » (4 )
حضرت علي (علیه السّلام) در كنار تلاش چشمگيري كه براي ايجاد شناخت و بينش سياسي در مردم جامعه مبذول مي داشت چنانچه افراد و گروه هايي از مردم به نزد او آمده و خود را در موضع ارزيابي سياسي عملكرد امام (علیه السّلام) و جبهه مقابلش معرفي مي كردند و حضور در جبهه آن حضرت را به پس از طي مراحل تدقيق و تحقيق و رسيدن به شناخت و بصيرت سياسي موكول مي كردند از آنان به گرمي استقبال مي كرد و همراه با گشاده رويي و مواجهه صميمانه با آنها تصميمشان را ارج مي نهاد و به تمجيد از آنان مي پرداخت . (5 )
نتيجه مي گيريم كه بينش آفريني سياسي براي مردم جامعه ـ از اقشار و گروه هاي موافق و مخالف و مردد و در راه مانده ـ يك اصل ضروري در انديشه و تفكر حضرت علي (علیه السّلام) و يك سيره و روش مهم در رفتار و عملكردهاي او محسوب مي گرديد.
امام علي (علیه السّلام) در حالي كه در راس هرم حكومتي اسلام قرار داشت و در مسئوليت مديريت سياسي كلان به تدبير امور مي پرداخت و از قدرت و توان بالا و امكانات سرشاري براي ايجاد فشار بر مردم و وادار ساختن آنان به حمايت عملي از خويش و حضور در سپاه اسلام براي مقابله با تحركات و آشوب ها و تهاجم هاي نظامي دشمنان برخوردار بود به اتخاذ شيوه بينش آفريني سياسي در مردم و انتخاب آزادانه آنان براي حمايت از جبهه حق روي مي آورد و اين روش را منطبق با نظام سياسي اسلام و مفيد و موثر در تحقق حقايق دين در جامعه مي دانست .
اين حركت و تلاش اميرمومنان (علیه السّلام) به گونه اي وسعت داشت كه حتي گروه هاي مخالف را كه سرانجام جبهه حق را ترك كردند و به جبهه معاويه پيوستند به شناخت سياسي نسبت به حقانيت و درستي انديشه و افكار و مواضع و عملكردهاي امام (علیه السّلام) رسانيد.
اين افراد با آن كه دريافتند اميرمومنان (علیه السّلام) در حقانيت كامل قرار دارد و حكومت و مديريت او منطبق بر معيارها و موازين و قوانين اسلام و سيره و روش پيامبراكرم (ص ) مي باشد به دليل گرفتاري در دام نفس و تحمل نياوردن عدالت علي (علیه السّلام) و تحت تاثير جاذبه هاي اقتصادي و بذل و بخشش هاي نامشروع معاويه از جبهه حق به اردوگاه باطل شتافتند.
امام علي (علیه السّلام) در هيچ شرايطي حاضر نشد « حق » را به مسلخ و قربانگاه اميال و خواهش هاي نفساني افراد و گروه هاي سياسي ببرد و از موازين اسلام فاصله بگيرد. امام (علیه السّلام) در كنار تلاش هاي آميخته با بردباري و مدارا و ملايمتي كه به منظور ايجاد بينش و بصيرت هاي سياسي در افراد و گروه هاي جامعه اسلامي مبذول مي داشت با هر فرد و گروه به شناخت دست يافته و حامي حكومت اسلامي كه مواضع حق و عدالت محور او را نمي پذيرفت و به آشوب و شورش عليه حكومت اسلامي مي پرداخت و جامعه را به هرج و مرج و سقوط رهنمون مي شد به شدت برخورد مي نمود.

پى نوشت ها :

1 ـ نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي انتشارات پارسايان نامه 31
2 ـ غررالحكم ترجمه محمد هاشم رسولي محلاتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي ج 1 ص 230
3 ـ نهج البلاغه نامه 57
4 ـ همان منبع خطبه 170
5 ـ نقل است كه در جريان جنگ صفين گروهي از مردم كه در حقانيت امير مومنان (علیه السّلام) شك و ترديد داشتند به حضور امام (علیه السّلام) آمدند و اعلام داشتند :
« ما با شما رهسپار مي شويم لكن در اردوگاه شما فرود نمي آئيم بلكه اردوگاهي جداگانه برپا مي كنيم و در كار شما و معاويه و سپاهش و رفتار و عملكردتان مي نگريم . هرگاه مشاهده كرديم يكي از دو طرف به كار حرام و مخالف دين دست يازيد يا ظلم و گردنكشي از او سرزد و حقانيت طرف ديگر براي ما ثابت شد آنگاه بر ضد باطل وارد جنگ مي شويم .
امام علي (علیه السّلام) از اين تصميم به شدت استقبال كرد و از آنجا كه آن را حركتي براي نيل به شناخت و بصيرت سياسي به منظور اتخاذ راه حق مي دانست خطاب به آنان چنين فرمود :
« آفرين بر شما اين همان به كاربردن بصيرت در دين و كاربرد دانش در سنت است . هركس به چنين پيشنهادي راضي نشود بي شك خائن و ستمگر است . »
اصل بينش آفريني سياسي براي مردم جامعه جهت تحقق انتخاب آزادانه به منظور حضور سالم و سازنده در عرصه فعاليت هاي سياسي مرتبط با حكومت و زمامداران از مشخصه هاي بسيار ارزنده و كمياب نظام سياسي اسلام محسوب مي شود كه نمونه آن را به صورت جامع و مشهود و تثبيت شده در هيچ زمان و در هيچ نظام سياسي و حكومتي نمي توان سراغ گرفت
اميرمومنان (علیه السّلام) مردم را در ياري كردن يا امتناع از حمايت و مساعدت آزاد مي گذاشت لكن اين آزادي را با شناخت و بصيرت سياسي متصل مي ساخت و در صورتي آن را ارزشمند و مفيد مي دانست كه حداكثر بهره وري هاي لازم از آن براي اتخاذ تصميم مبتني بر بينش هاي عميق سياسي نسبت به جريان شناسي حق و باطل به عمل آيد
چنانچه افراد و گروه هايي از مردم به نزد اميرمومنان (علیه السّلام) آمده و خود را در موضع ارزيابي سياسي عملكرد امام و جبهه مقابلش معرفي مي نمودند و حضور در جبهه آن حضرت را پس از طي مراحل تدقيق و تحقيق و رسيدن به شناخت و بصيرت سياسي موكول مي كردند امام (علیه السّلام) به گرمي از آنان استقبال مي كرد و همراه با گشاده رويي و مواجهه صميمانه با آنها تصميمشان را ارج مي نهاد و به تمجيد از آنان مي پرداخت.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی