ولايت علي(ع) در سيره و سنت نبوي
ولايت علي(ع) در سيره و سنت نبوي
ولايت علي(ع) در سيره و سنت نبوي
نويسنده: علي پوريا
شناخت سنت نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) به معناي شناخت راه و روش حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) و به معناي شناخت راه مستقيم دست يابي به سعادت و كمال دنيوي و اخروي و تقرب الي الله و محبوبيت در نزد او است. هركسي كه در جست و جوي كمال است به ناچار بايد اين راه را بشناسد و در مسير آن قرار گيرد. اين مطلبي است كه خداوند به صراحت در تأييد سيره و روش زيست حضرت محمد(صلّی الله عليه و آله و سلّم) بيان كرده و در آياتي بسيار برآن تأكيد نموده است.
بازخواني اين سيره براساس آيات قرآني و تحليل و تبيين خداوندي از آن رو اساسي و مهم است كه خداوند در آيات قرآن نه تنها به حكم آنكه از همه نيت ها و نهان ها آگاه است بلكه بهترين تحليل را ارايه مي كند. تحليل خداوند از سيره و روش پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) افزون بر فوايد و آثار گفته و ناگفته، اين فرصت را به آدمي مي دهد تا با الگوي عيني وتجربي آشنا شود كه پيش از اين راهي را رفته و روشي را پيموده تا جايي كه به مقام و جايگاه حبيب خداوندي رسيده است و نه تنها محبوب خداوند گشته بلكه در مقام حبيب نشسته است. هركسي كه مي خواهد به مقام حبي برسد و محبوب و حبيب خداوند شود مي بايست اين سيره و سنت را درپيش گيرد.
البته ميان سنت و سيره تفاوت هايي است كه اهل فن از آن آگاه هستند ولي مي توان گفت دراين جا مراد از سنت معنايي است كه دربرگيرنده سيره آن حضرت مي باشد. از اين رو تنها به گفتار و تقرير ايشان بسنده نمي شود بلكه فعل و سيره زيست آن حضرت نيز محل اهتمام است. در مقاله حاضر ضرورت پيروي از سيره پيامبر و اطاعت از ايشان و پذيرش ولايت اهل بيت و علي(علیه السّلام) كه ازجمله تأكيدات آن حضرت بود بررسي شده كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
نخستين اثري كه قرآن براي اطاعت از سنت و سيره نبوي بيان مي دارد دست يابي به الگوهاي هدايتي است. اين مطلب را خداوند در آيات 158 سوره اعراف و 54 سوره نور بيان كرده و اطاعت و پيروي از هر عمل و فعل پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را راه دست يابي به هدايت شمرده است مگر در مواردي كه از آن به اختصاصات نبي ياد مي شود كه در اين موارد خاص به دليل و مدرك معتبري ثابت شده است كه آن فعل و افعال خاص اوست و لازم نيست تا ديگران از ايشان پيروي نمايند مانند ازدواج با بيش از 4 زن در يك زمان كه از اختصاصات آن حضرت است.
آيه 101 سوره آل عمران، اصولاً هدايت به صراط مستقيم را در پرتو پيروي از سنت و سيره آن حضرت برشمرده و دست يابي به عصمت را تنها راه و روش نبوي دانسته است. با پيروي از سنت و سيره نبوي است كه شخص و يا جامعه مي تواند اميدوار باشد كه از گمراهي نجات يافته و در ضلالت به سر نمي برد(آل عمران آيه 164)
مفسران بسياري چون زمخشري و طبرسي و قرطبي براين نكته تاكيد مي كنند كه در كنار كتاب، اين سنت و سيره نبوي است كه معيار سنجش حق از باطل و دست يابي به سعادت و رهايي از ضلالت است. به نظر آنان آن چه پيامبران بدان مامور شده اند تا ابلاغ كنند، دو دسته از مسايل و امور است كه يكي به عنوان كتاب از آن ياد شده و آن عبارت از مجموعه اي از آموزه ها و قوانين به شكل مكتوب(نه سنت و قوانين شفاهي) است كه قابل تحريف و تغيير و تبديل كم تري است؛ و دوم مجموعه سيره و روش زيست و زندگي پيامبران از جمله پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) است كه روش عملي را مي آموزد و در آيات قرآني از آن به حكمت ياد شده است.
به نظر مفسران، حكمت كه به معناي دانش رشدي و علم هدفمند است خود رابه شكل سيره و رفتار در زندگي نشان مي دهد. كساني به حكمت ستوده مي شوند كه در سيره عملي زندگي خويش هر گامي را براساس اصول عقلاني و عقلايي و شرعي بردارند و باطن و عاقبت هر امري را دانسته و هوشيارانه بسنجند.
بنابراين آن چه در آيات 164 سوره آل عمران و آيه 2 سوره جمعه از آن به حكمت ياد شده است همان سيره و سنت است. (نگاه كنيد: تفسير كشاف زمخشري ج 1 ص 436 و فتح القدير ج 1 ص 399 و نيز الجامع لاحكام القرآن، قرطبي ج 18 ص 92 و همچنين مجمع البيان طبرسي ج 9 و 10 ص 429) خداوند تنها راه رهايي از آتش دوزخ و دوري از آن را، پيروي و اطاعت از خداوند و سنت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) برمي شمارد و در آيات 131 و 132 آل عمران و نيز آيه 66 سوره احزاب به كساني كه كفر مي ورزند و اطاعت از خدا و سنت نبوي را نمي پذيرند تهديد مي كند كه در آتش دوزخ قرار مي گيرند و در آخرت حسرت مي خورند كه اي كاش از حكم خدا و سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) اطاعت مي كردند.
خداوند در آيه 59 سوره نساء اطاعت از خدا و سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را راه دست يابي به نيك فرجامي برمي شمارد و در آيه 13 سوره نساء و نيز 71 سوره احزاب آن را موجب رستگاري بشر مي داند.
اصولا راه رسيدن به تقواي نجات بخش و رهايي آور جز اطاعت و پيروي از سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) نيست كه در آيه 153 سوره انعام از آن به «صراطي مستقيما»تعبير مي كند و بازدارنده دودلي ها و ترديدهاست. در حقيقت تقواي الهي معنايي جز پيروي از آموزه هاي قرآني و سيره و سنت نبوي ندارد(انفال آيه 1) زيرا شخصي كه از آموزه هاي قرآني پيروي كند هرگز به پلشتي و زشتي رو نمي آورد و در اطاعت خدا و سنت و سيره پيامبر جز دوري از آلودگي ها را نمي يابد.
بر اين اساس خداوند پيروي از راه خدا و نيز سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را عامل ايمني از اختلافات در حوزه عمل اجتماعي(آل عمران آيه103) و رهايي از افكار جاهلي و انديشه هاي خرافي(مائده آيه 103و 104) بر مي شمارد و از مردم مي خواهد كه به سوي سيره و سنت عملي رسول الله و گفتار و تقريرات او روي آورند تا از نتايج آن از جمله مغفرت و آمرزش گناهان و خطايا و سيئات بهره مند گردند. (آل عمران آيه31 و حجرات آيه14)
در تحليل قرآني دست يابي به رحمت خاص الهي و برخورداري از آن زماني ممكن است كه شخص از آموزه هاي قرآني و سنت و سيره نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) پيروي كند. (آل عمران آيه 132 و 31 و نيز توبه آيات 71و 56 و نيز حجرات آيه14)
خداوند رسيدن به حيات معنوي را در گرو پيروي از آموزه هاي وحياني قرآن و سنت و سيره نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) دانسته و هرگونه رهايي از اختلافات و درگيري ها را منوط به بازگشت به خدا و رسول كرده(نساء آيات 59 و 60 و نيز 61و 105 و هم چنين آيه 48سوره نور) و تنها راه اصلاح و آشتي واقعي را تقوا و اطاعت آموزه هاي وحياني و سنت و سيره نبوي دانسته است.
قرآن بيان مي كند كه همه دوست دارند محبوب كساني باشند كه داراي كمالاتي هستند تا در سايه مهر و محبت از كمالات ايشان بهره گيرند. خداوند كه منشأ همه كمالات است و راه دست يابي به محبت خويش و بهره مندي از آن محبت را اطاعت از پيامبر و سنت و سيره وي بر مي شمارد و در آيه31 و 32 سوره آل عمران بيان مي كند كه اگر كسي در جست وجوي مهر و محبت خداوندي است مي بايست از محبت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) برخوردار گردد و راه رسيدن به محبت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) نيز اطاعت از سيره و سنت نبوي است.
از نظر قرآن نتيجه و پاداش اطاعت از سنت در دنيا بدست آوردن صلح و صفا و صميمت و نيز حفظ اعمال تا قيامت مي باشد(حجرات آيه14) كه در آخرت به شكل بهره مندي از بهشت(نساء آيه13 و فتح آيه17) و هم نشيني با نيكان و پيامبران و صديقان و شاهدان اعمال(امامان معصوم) و صالحان در بهشت(نساء آيه69) خودنمايي مي كند.
در تحليل قرآني اعراض از سنت و روي آوري به دولت ها و حكومت هاي طاغوتي نشانه شيطان زدگي و گمراهي شخص و جامعه است(نساء آيه59 و 60) و كساني كه به جاي دولت اسلامي و بهره مندي از سيره و سنت نبوي به سيره و روش طاغوتيان روي آورند و سيره و روش آن ها را سرمشق زندگي فردي و جمعي قراردهند در زمره كافران بوده و در عمل، كفر ورزيده و از ملت اسلام بيرون رفته اند. (نساء آيه59)
بر اين اساس هرگونه اعراض و يا مخالفت با سيره و سنت نبوي در حوزه كفر ونفاق(نساء آيه 61 ونور آيه 47) دسته بندي مي شود و آثار و تبعاتي براي شخص و يا جامعه در دنيا و آخرت و در امور مادي و معنوي خواهد داشت.
از جمله آثار مخالفت با سيره و سنت نبوي مي توان به موارد زير اشاره كرد: كفر(آل عمران آيه 32 و نور آيه 47)، نفاق و دورويي(نساء آيات 60 و 61)، حبط و بطلان همه كارهاي نيك و پسنديده از نماز و روزه و انفاق و زكات و خمس(محمد آيه 33)، خروج از ولايت خداوند و رها شدن در حكومت گمراهان(نساء آيه 115)، پشيماني در قيامت(فرقان آيه 27)، شرمساري و سرافكندگي در رستاخيز(نساء آيه 42)، محروميت از محبت خدا(آل عمران آيه 31 و 32) و از همه بدتر، خروج شخص مخالف سنت و سيره از ماهيت انساني و تبديل شدن به حيوان و جانوراني كه بدتر از آنان يافت نمي شود بطوري كه از هرگونه توانايي واقعي شنيدن و ديدن و سخن گفتن محروم مي شوند(انفال آيات 20 و 22)
بنابراين براي اين كه شخص و يا جامعه ازگمراهي و يا اختلاف رهايي يابد و اعمال و رفتارش حبط نشود مي بايست از سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) اطاعت كند.
ازاين جا مي توان اين نكته را نيز به اثبات رساند كه هرگونه عمل نيك كه بيرون از چارچوب اطاعت از خدا و پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) باشد عملي بيهوده خواهد بود و شخص از آثار آن بي بهره خواهد ماند.
اگر رهبر آسماني بود، پرستش خدا به طاغوت پرستي كشيده نمي شد و قوانين آسماني تبديل به خرافات نمي گرديد و نمازهاي جمعه، با همه شكوهش، به نفع طاغوت ها نمي انجاميد و حج، اين مظهر قدرت و عزت اسلام و مسلمين، چنين بي اثر يا به سود حكام دور از اسلام تبديل نمي شد. در حديث مي خوانيم: «فمن لم يتولنا لم يرفع الله له عملا»{كافي، ج 1، ص. 430} هر كس ولايت و رهبري ما را نپذيرد، خدا هم اعمال او را قبول نمي كند.
حضرت علي(علیه السّلام) فرمود: ما «باب الله»هستيم و راه خدا از طريق ما معرفي و شناخته مي شود. {كافي، ج 1، ص 193 و. 145}
پس شرط قبولي عبادات، ولايت است. از اين رو امام باقر(علیه السّلام) فرموده: اسلام بر پنج چيز بنياد نهاده شده كه نماز و زكات و حج و روزه و ولايت است. زاره عرض كرد: كدام يك برتر است؟ آن حضرت فرمود: ولايت برتر و افضل است؛ زيرا كه ولايت كليد آنهاست و ولي خدا راهنما به سوي آنهاست. (الكافي: 218.)
هر كسي بخواهد اعمالش مقبول درگاه الهي شود و اعمالش تباه و باطل نگردد مي بايست ولايت الهي را به عنوان اطاعت از آموزه هاي وحياني و سنت و سيره نبوي بپذيرد. اين گونه است كه سيره و عترت در هم آميخته مي شود و سنت و عترت از هم گسسته نمي شود چنان كه عترت و قرآن از هم گسسته نمي شود. ولايت علي(علیه السّلام) بر اين اساس بخشي از سنت و سيره نبوي و كفر به آن كفر به سيره و قرار گرفتن در تباهي مي باشد، اين مسئله در رواياتي كه درباره آيه ولايت وارد شده مورد تأييد و تأكيد قرار گرفته است و كساني كه ولايت آن حضرت را نپذيرند در حقيقت ولايت و اطاعت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) و سنت و سيره آن حضرت(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را نپذيرفته اند.
صدوق در امالي خويش روايتي را نقل مي كند كه مناسب است آن را به تفصيل براي شناخت سيره نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) در مساله ولايت مطرح سازيم.
روزي رسول خدا(صلّی الله عليه و آله و سلّم) سواره بيرون شد و علي همراهش پياده مي رفت فرمود اي اباالحسن يا سوار شو يا برگرد زيرا خدا بمن دستور داده كه سوار شوي هرگاه كه سوارم و پياده باشي هر زمان كه پياده ام و بنشيني هر موقع كه نشسته ام جز در اقامه حد الهي كه بايد در آن نشست و برخاست كني. خدا به من كرامتي نداده جز آنكه مانندش را به تو داده مرا به نبوت و رسالت مخصوص كرده و ترا در آن ولي ساخته كه حدودش را بپا داري و در مشكلاتش قيام كني، بدان كه سوگند به آنكه مرا براستي مبعوث به نبوت كرده بمن ايمان ندارد كسي كه منكر تو است و به خدا ايمان ندارد كسي كه كافر به تو است، فضل تو از فضل من است و فضل من از خداست و آن است معني قول خداي عز و جل(يونس- 58) بدان بايد شاد باشند آن بهتر است از آنچه فراهم كنند، فضل خدا نبوت پيغمبر شما است و رحمتش ولايت علي بن ابي طالب است، فرمود به نبوت و ولايت بايد شاد باشند يعني، آن بهتر است از آنچه جمع كنند يعني مخالفين جمع كنند از اهل و مال و فرزند در دار دنيا، به خدا يا علي تو آفريده نشدي مگر براي آنكه خدا پرستيده شود و به وسيله تو نشانه هاي دين شناخته شود و راه كهنه اصلاح گردد، هر كه از تو اعراض مي كند گمراه است و راهي به خدا ندارد كسي كه راهي به تو و ولايتت ندارد و اينست گفتار پروردگارم عز و جل(طه- 82) براستي من پر آمرزنده ام كسي را كه باز گردد و ايمان آرد و كار شايسته كند و براه آيد يعني به ولايت تو، پروردگارم تبارك و تعالي به من دستور داده كه همان حقي كه براي من مقرر شده براي تو مقرر كنم حق تو واجب است بر هر كه به من ايمان آورده اگر نبودي حزب خدا شناخته نميشد و بوسيله تو دشمن خدا شناخته شود و هر كه با ولايت تو خدا را ملاقات نكند چيزي ندارد و خداي عز و جل به من نازل كرد(مائده- 67) اي پيغمبر برسان آنچه را به تو نازل شده از پروردگارت(مقصود ولايت تو است) اي علي، و اگر نرساني تبليغ رسالت نكردي اگر نرسانده بودم آنچه دستور داشتم از ولايت تو، عملم حبط ميشد و هر كه خدا را بي ولايت تو ملاقات كند عملش باطل است. (امالي شيخ صدوق- ترجمه كمره اي ص: 495)
منبع: روزنامه کیهان
/خ
بازخواني اين سيره براساس آيات قرآني و تحليل و تبيين خداوندي از آن رو اساسي و مهم است كه خداوند در آيات قرآن نه تنها به حكم آنكه از همه نيت ها و نهان ها آگاه است بلكه بهترين تحليل را ارايه مي كند. تحليل خداوند از سيره و روش پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) افزون بر فوايد و آثار گفته و ناگفته، اين فرصت را به آدمي مي دهد تا با الگوي عيني وتجربي آشنا شود كه پيش از اين راهي را رفته و روشي را پيموده تا جايي كه به مقام و جايگاه حبيب خداوندي رسيده است و نه تنها محبوب خداوند گشته بلكه در مقام حبيب نشسته است. هركسي كه مي خواهد به مقام حبي برسد و محبوب و حبيب خداوند شود مي بايست اين سيره و سنت را درپيش گيرد.
البته ميان سنت و سيره تفاوت هايي است كه اهل فن از آن آگاه هستند ولي مي توان گفت دراين جا مراد از سنت معنايي است كه دربرگيرنده سيره آن حضرت مي باشد. از اين رو تنها به گفتار و تقرير ايشان بسنده نمي شود بلكه فعل و سيره زيست آن حضرت نيز محل اهتمام است. در مقاله حاضر ضرورت پيروي از سيره پيامبر و اطاعت از ايشان و پذيرش ولايت اهل بيت و علي(علیه السّلام) كه ازجمله تأكيدات آن حضرت بود بررسي شده كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
آثار پيروي و اطاعت از سنت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم)
نخستين اثري كه قرآن براي اطاعت از سنت و سيره نبوي بيان مي دارد دست يابي به الگوهاي هدايتي است. اين مطلب را خداوند در آيات 158 سوره اعراف و 54 سوره نور بيان كرده و اطاعت و پيروي از هر عمل و فعل پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را راه دست يابي به هدايت شمرده است مگر در مواردي كه از آن به اختصاصات نبي ياد مي شود كه در اين موارد خاص به دليل و مدرك معتبري ثابت شده است كه آن فعل و افعال خاص اوست و لازم نيست تا ديگران از ايشان پيروي نمايند مانند ازدواج با بيش از 4 زن در يك زمان كه از اختصاصات آن حضرت است.
آيه 101 سوره آل عمران، اصولاً هدايت به صراط مستقيم را در پرتو پيروي از سنت و سيره آن حضرت برشمرده و دست يابي به عصمت را تنها راه و روش نبوي دانسته است. با پيروي از سنت و سيره نبوي است كه شخص و يا جامعه مي تواند اميدوار باشد كه از گمراهي نجات يافته و در ضلالت به سر نمي برد(آل عمران آيه 164)
حكمت گمشده بشر
مفسران بسياري چون زمخشري و طبرسي و قرطبي براين نكته تاكيد مي كنند كه در كنار كتاب، اين سنت و سيره نبوي است كه معيار سنجش حق از باطل و دست يابي به سعادت و رهايي از ضلالت است. به نظر آنان آن چه پيامبران بدان مامور شده اند تا ابلاغ كنند، دو دسته از مسايل و امور است كه يكي به عنوان كتاب از آن ياد شده و آن عبارت از مجموعه اي از آموزه ها و قوانين به شكل مكتوب(نه سنت و قوانين شفاهي) است كه قابل تحريف و تغيير و تبديل كم تري است؛ و دوم مجموعه سيره و روش زيست و زندگي پيامبران از جمله پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) است كه روش عملي را مي آموزد و در آيات قرآني از آن به حكمت ياد شده است.
به نظر مفسران، حكمت كه به معناي دانش رشدي و علم هدفمند است خود رابه شكل سيره و رفتار در زندگي نشان مي دهد. كساني به حكمت ستوده مي شوند كه در سيره عملي زندگي خويش هر گامي را براساس اصول عقلاني و عقلايي و شرعي بردارند و باطن و عاقبت هر امري را دانسته و هوشيارانه بسنجند.
بنابراين آن چه در آيات 164 سوره آل عمران و آيه 2 سوره جمعه از آن به حكمت ياد شده است همان سيره و سنت است. (نگاه كنيد: تفسير كشاف زمخشري ج 1 ص 436 و فتح القدير ج 1 ص 399 و نيز الجامع لاحكام القرآن، قرطبي ج 18 ص 92 و همچنين مجمع البيان طبرسي ج 9 و 10 ص 429) خداوند تنها راه رهايي از آتش دوزخ و دوري از آن را، پيروي و اطاعت از خداوند و سنت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) برمي شمارد و در آيات 131 و 132 آل عمران و نيز آيه 66 سوره احزاب به كساني كه كفر مي ورزند و اطاعت از خدا و سنت نبوي را نمي پذيرند تهديد مي كند كه در آتش دوزخ قرار مي گيرند و در آخرت حسرت مي خورند كه اي كاش از حكم خدا و سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) اطاعت مي كردند.
خداوند در آيه 59 سوره نساء اطاعت از خدا و سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را راه دست يابي به نيك فرجامي برمي شمارد و در آيه 13 سوره نساء و نيز 71 سوره احزاب آن را موجب رستگاري بشر مي داند.
اصولا راه رسيدن به تقواي نجات بخش و رهايي آور جز اطاعت و پيروي از سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) نيست كه در آيه 153 سوره انعام از آن به «صراطي مستقيما»تعبير مي كند و بازدارنده دودلي ها و ترديدهاست. در حقيقت تقواي الهي معنايي جز پيروي از آموزه هاي قرآني و سيره و سنت نبوي ندارد(انفال آيه 1) زيرا شخصي كه از آموزه هاي قرآني پيروي كند هرگز به پلشتي و زشتي رو نمي آورد و در اطاعت خدا و سنت و سيره پيامبر جز دوري از آلودگي ها را نمي يابد.
بر اين اساس خداوند پيروي از راه خدا و نيز سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را عامل ايمني از اختلافات در حوزه عمل اجتماعي(آل عمران آيه103) و رهايي از افكار جاهلي و انديشه هاي خرافي(مائده آيه 103و 104) بر مي شمارد و از مردم مي خواهد كه به سوي سيره و سنت عملي رسول الله و گفتار و تقريرات او روي آورند تا از نتايج آن از جمله مغفرت و آمرزش گناهان و خطايا و سيئات بهره مند گردند. (آل عمران آيه31 و حجرات آيه14)
در تحليل قرآني دست يابي به رحمت خاص الهي و برخورداري از آن زماني ممكن است كه شخص از آموزه هاي قرآني و سنت و سيره نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) پيروي كند. (آل عمران آيه 132 و 31 و نيز توبه آيات 71و 56 و نيز حجرات آيه14)
خداوند رسيدن به حيات معنوي را در گرو پيروي از آموزه هاي وحياني قرآن و سنت و سيره نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) دانسته و هرگونه رهايي از اختلافات و درگيري ها را منوط به بازگشت به خدا و رسول كرده(نساء آيات 59 و 60 و نيز 61و 105 و هم چنين آيه 48سوره نور) و تنها راه اصلاح و آشتي واقعي را تقوا و اطاعت آموزه هاي وحياني و سنت و سيره نبوي دانسته است.
قرآن بيان مي كند كه همه دوست دارند محبوب كساني باشند كه داراي كمالاتي هستند تا در سايه مهر و محبت از كمالات ايشان بهره گيرند. خداوند كه منشأ همه كمالات است و راه دست يابي به محبت خويش و بهره مندي از آن محبت را اطاعت از پيامبر و سنت و سيره وي بر مي شمارد و در آيه31 و 32 سوره آل عمران بيان مي كند كه اگر كسي در جست وجوي مهر و محبت خداوندي است مي بايست از محبت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) برخوردار گردد و راه رسيدن به محبت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) نيز اطاعت از سيره و سنت نبوي است.
از نظر قرآن نتيجه و پاداش اطاعت از سنت در دنيا بدست آوردن صلح و صفا و صميمت و نيز حفظ اعمال تا قيامت مي باشد(حجرات آيه14) كه در آخرت به شكل بهره مندي از بهشت(نساء آيه13 و فتح آيه17) و هم نشيني با نيكان و پيامبران و صديقان و شاهدان اعمال(امامان معصوم) و صالحان در بهشت(نساء آيه69) خودنمايي مي كند.
آثار مخالفت با سنت و سيره
در تحليل قرآني اعراض از سنت و روي آوري به دولت ها و حكومت هاي طاغوتي نشانه شيطان زدگي و گمراهي شخص و جامعه است(نساء آيه59 و 60) و كساني كه به جاي دولت اسلامي و بهره مندي از سيره و سنت نبوي به سيره و روش طاغوتيان روي آورند و سيره و روش آن ها را سرمشق زندگي فردي و جمعي قراردهند در زمره كافران بوده و در عمل، كفر ورزيده و از ملت اسلام بيرون رفته اند. (نساء آيه59)
بر اين اساس هرگونه اعراض و يا مخالفت با سيره و سنت نبوي در حوزه كفر ونفاق(نساء آيه 61 ونور آيه 47) دسته بندي مي شود و آثار و تبعاتي براي شخص و يا جامعه در دنيا و آخرت و در امور مادي و معنوي خواهد داشت.
از جمله آثار مخالفت با سيره و سنت نبوي مي توان به موارد زير اشاره كرد: كفر(آل عمران آيه 32 و نور آيه 47)، نفاق و دورويي(نساء آيات 60 و 61)، حبط و بطلان همه كارهاي نيك و پسنديده از نماز و روزه و انفاق و زكات و خمس(محمد آيه 33)، خروج از ولايت خداوند و رها شدن در حكومت گمراهان(نساء آيه 115)، پشيماني در قيامت(فرقان آيه 27)، شرمساري و سرافكندگي در رستاخيز(نساء آيه 42)، محروميت از محبت خدا(آل عمران آيه 31 و 32) و از همه بدتر، خروج شخص مخالف سنت و سيره از ماهيت انساني و تبديل شدن به حيوان و جانوراني كه بدتر از آنان يافت نمي شود بطوري كه از هرگونه توانايي واقعي شنيدن و ديدن و سخن گفتن محروم مي شوند(انفال آيات 20 و 22)
بنابراين براي اين كه شخص و يا جامعه ازگمراهي و يا اختلاف رهايي يابد و اعمال و رفتارش حبط نشود مي بايست از سنت و سيره پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) اطاعت كند.
ازاين جا مي توان اين نكته را نيز به اثبات رساند كه هرگونه عمل نيك كه بيرون از چارچوب اطاعت از خدا و پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) باشد عملي بيهوده خواهد بود و شخص از آثار آن بي بهره خواهد ماند.
ضرورت اطاعت از وصي پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم)
بطلان عمل بدون ولايت
اگر رهبر آسماني بود، پرستش خدا به طاغوت پرستي كشيده نمي شد و قوانين آسماني تبديل به خرافات نمي گرديد و نمازهاي جمعه، با همه شكوهش، به نفع طاغوت ها نمي انجاميد و حج، اين مظهر قدرت و عزت اسلام و مسلمين، چنين بي اثر يا به سود حكام دور از اسلام تبديل نمي شد. در حديث مي خوانيم: «فمن لم يتولنا لم يرفع الله له عملا»{كافي، ج 1، ص. 430} هر كس ولايت و رهبري ما را نپذيرد، خدا هم اعمال او را قبول نمي كند.
حضرت علي(علیه السّلام) فرمود: ما «باب الله»هستيم و راه خدا از طريق ما معرفي و شناخته مي شود. {كافي، ج 1، ص 193 و. 145}
پس شرط قبولي عبادات، ولايت است. از اين رو امام باقر(علیه السّلام) فرموده: اسلام بر پنج چيز بنياد نهاده شده كه نماز و زكات و حج و روزه و ولايت است. زاره عرض كرد: كدام يك برتر است؟ آن حضرت فرمود: ولايت برتر و افضل است؛ زيرا كه ولايت كليد آنهاست و ولي خدا راهنما به سوي آنهاست. (الكافي: 218.)
هر كسي بخواهد اعمالش مقبول درگاه الهي شود و اعمالش تباه و باطل نگردد مي بايست ولايت الهي را به عنوان اطاعت از آموزه هاي وحياني و سنت و سيره نبوي بپذيرد. اين گونه است كه سيره و عترت در هم آميخته مي شود و سنت و عترت از هم گسسته نمي شود چنان كه عترت و قرآن از هم گسسته نمي شود. ولايت علي(علیه السّلام) بر اين اساس بخشي از سنت و سيره نبوي و كفر به آن كفر به سيره و قرار گرفتن در تباهي مي باشد، اين مسئله در رواياتي كه درباره آيه ولايت وارد شده مورد تأييد و تأكيد قرار گرفته است و كساني كه ولايت آن حضرت را نپذيرند در حقيقت ولايت و اطاعت پيامبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) و سنت و سيره آن حضرت(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را نپذيرفته اند.
صدوق در امالي خويش روايتي را نقل مي كند كه مناسب است آن را به تفصيل براي شناخت سيره نبوي(صلّی الله عليه و آله و سلّم) در مساله ولايت مطرح سازيم.
روزي رسول خدا(صلّی الله عليه و آله و سلّم) سواره بيرون شد و علي همراهش پياده مي رفت فرمود اي اباالحسن يا سوار شو يا برگرد زيرا خدا بمن دستور داده كه سوار شوي هرگاه كه سوارم و پياده باشي هر زمان كه پياده ام و بنشيني هر موقع كه نشسته ام جز در اقامه حد الهي كه بايد در آن نشست و برخاست كني. خدا به من كرامتي نداده جز آنكه مانندش را به تو داده مرا به نبوت و رسالت مخصوص كرده و ترا در آن ولي ساخته كه حدودش را بپا داري و در مشكلاتش قيام كني، بدان كه سوگند به آنكه مرا براستي مبعوث به نبوت كرده بمن ايمان ندارد كسي كه منكر تو است و به خدا ايمان ندارد كسي كه كافر به تو است، فضل تو از فضل من است و فضل من از خداست و آن است معني قول خداي عز و جل(يونس- 58) بدان بايد شاد باشند آن بهتر است از آنچه فراهم كنند، فضل خدا نبوت پيغمبر شما است و رحمتش ولايت علي بن ابي طالب است، فرمود به نبوت و ولايت بايد شاد باشند يعني، آن بهتر است از آنچه جمع كنند يعني مخالفين جمع كنند از اهل و مال و فرزند در دار دنيا، به خدا يا علي تو آفريده نشدي مگر براي آنكه خدا پرستيده شود و به وسيله تو نشانه هاي دين شناخته شود و راه كهنه اصلاح گردد، هر كه از تو اعراض مي كند گمراه است و راهي به خدا ندارد كسي كه راهي به تو و ولايتت ندارد و اينست گفتار پروردگارم عز و جل(طه- 82) براستي من پر آمرزنده ام كسي را كه باز گردد و ايمان آرد و كار شايسته كند و براه آيد يعني به ولايت تو، پروردگارم تبارك و تعالي به من دستور داده كه همان حقي كه براي من مقرر شده براي تو مقرر كنم حق تو واجب است بر هر كه به من ايمان آورده اگر نبودي حزب خدا شناخته نميشد و بوسيله تو دشمن خدا شناخته شود و هر كه با ولايت تو خدا را ملاقات نكند چيزي ندارد و خداي عز و جل به من نازل كرد(مائده- 67) اي پيغمبر برسان آنچه را به تو نازل شده از پروردگارت(مقصود ولايت تو است) اي علي، و اگر نرساني تبليغ رسالت نكردي اگر نرسانده بودم آنچه دستور داشتم از ولايت تو، عملم حبط ميشد و هر كه خدا را بي ولايت تو ملاقات كند عملش باطل است. (امالي شيخ صدوق- ترجمه كمره اي ص: 495)
منبع: روزنامه کیهان
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}