چرخ سعادت زندگی بشری طبق آنچه که از متون دینی بدست ما رسیده است بر بندگی و عبودیت و کمک و دستگیری از یکدیگر حرکت می‌کند و اساس نظام اجتماعی براساس دیانت و انفاق استوار است.
کمک کردن به فقرا و دستگیری از نیازمندان آنچنان مورد تأکید و سفارش خدای متعال و ائمه اطهار قرار گرفته است که آن را از خصوصیات شیعه بودن برشمرده‌اند.

در روایتی از محمد بن عجلان آمده است که می گوید: «نزد امام صادق (ع) بودم که مردی وارد شد. سلام کرد و پرسید: برادرانت چگونه مردمی هستند؟ آن مرد از آنها تعریف کرد و آنها را بسیار ستود. حضرت فرمود: ملاقات ثروتمندان‌شان از فقرا چگونه است؟ آن مرد گفت: اندک. حضرت فرمود: رسیدگی ثروتمندان نسبت به فقرا چطور است؟ آن مرد گفت: شما از اخلاقی صحبت می‌فرمایید که بین ما بسیار اندک است. حضرت فرمود: پس چگونه گمان می­کنند که شیعه هستند؟»[1]

مولای متقیان علی (ع) در روایتی درباره طریق دل کندن از دنیا می‌فرمایند: «هرگاه دنیا به تو روی آورد، از آن انفاق کن چراکه از بین نمی‌رود و هرگاه دنیا از تو روی برگرداند از آن ببخش چرا که دنیا باقی نمی‌ماند».[2]

مرحوم فیض کاشانی در بیانی، انفاق را شکر نعمت مال دانسته و گفته است: «خداوند بر بنده‌اش نعمت‌هایی ارزانی داشته که آنها را در جان و مال او قرار داده است. عبادات بدنی شکر، نعمت بدن است و عبادات مالی، شکر نعمت مال. و چه پست است کسی که فقیر را می­نگرد که چگونه روزی بر او تنگ شده و دست نیاز به سوی او دراز کرده، لیکن نفس او به وی اجازه نمی‌دهد که خداوند متعال را شکر گوید از این که او را از سؤال و خواهش بی‌نیاز ساخته و دیگران را به ربع عشر یا عشر مال او محتاج کرده است».[3]

بانو امین نیز در بیانی، طریق رسیدن به مقام شاکرین را، انفاق و دست‌گیری از نیازمندان می­داند و می­فرماید: «اگر خواهی واقعاً از آن اشخاصی باشی که درباره آنها فرمود: و قلیل من عبادی الشکور[4] و از حامدین و شاکرین محسوب گردی، بایستی دل و زبان و تمامی اعضای تو شکرگزار باشد و از آنچه به تو کرامت شده و موفقیت پیدا نموده­ای از مال و دانش و قوا و منصب و مقام را در راه حق تعالی انفاق نمایی و دیگران را از آن بهره‌مند گردانی».[5]

در جای دیگری این بانوی عارفه مجتهده، انفاق را بهترین توشه برای سفر قیامت معرفی می­کند و می­فرماید: «بهترین توشه برای سفر قیامت، انفاق و کمک به خلق است. خواه به علم و مال و مقام باشد خواه به زور بازو و دست و پا زدن که گویا خدای رحمان چنین نعمت­هایی را به انسان کرامت فرموده که هم در اثر آن امور دنیوی وی تأمین گردد و هم مایه تجارت اخروی شود و ربح آن در سرای دیگر عاید وی گردد.»[6]

علامه سید محمدحسین تهرانی در ذیل آیه «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون»[7]، رسیدن به لقای الهی را در انفاق خلاصه می­کنند و می­فرمایند: «ما در قرآن مجید داریم که لن تنالوالبرّ حتی تنفقوا لما تحبّون؛[8] شما هیچگاه به نیکی و خوبی نمی رسید مگر آن وقتی که از آنچه را که دوست می­دارید در سبیل وصول بدان نیکی انفاق کنید. رسیدن به لقای احدیت و مشاهده جمال و جلال ازلی که بهترین اقسام برّ و نیکی است البته و البته میسور نخواهد شد مگر آنکه در راه وصول به این هدف اعلی و مقصد انس، سالک راه خدا از آنچه را که دوست دارد صرف نظر کند و انفاق نماید».[9]

سالک کوی دوست باید بداند که بهشت لقای جانان را می‌توان تنها با چند درهم به دست آورد و فرصت را در این امر غنیمت شمارد تا مبادا خدای ناکرده به صفات بخل و حرص و محبت دنیا متهم شود. چراکه مال دنیا همانند ماری است که تنها کسی از زهر آن در امان است که به فرموده جناب فیض کاشانی این پنج وظیفه را انجام دهد:
 
«1- هدف از مال و آفرینش آن را بداند و بیش از آن مقدار که شایسته است برای جمع مال تلاش نکند.

 2- مراقب باشد که مال از چه راهی کسب می­شود و از مال حرام محض بپرهیزد.

 3- مواظب مقداری باشد که کسب می کند پس نه بسیار کسب کند نه کم، بلکه به مقدار واجب؛ و معیار واجب مقداری است که نیاز دارد و نیاز عبارت است از لباس، مسکن، غذا و هرکدام سه درجه دارد: پایین، متوسط، بالا و تا زمانی که به طرف کمی مایل باشد و به حد لازم نزدیک شود سبکبار خواهد بود و در زمره‌ی سبکباران به شمار می­آید و اگر از این حالت تجاوز کند در چاهی بیفتد که عمق آن بی نهایت.

4- مواظب راه مصرف بوده و در انفاق میانه رو باشد.

 5- در گرفتن و ترک و انفاق و نگاه داشتن مال نیت خوبی داشته باشد؛ پس آنچه را برمی­دارد برای کمک به عبادت باشد و آنچه را رها می‌کند به قصد سست شمردن مال و بی‌میلی به آن باشد».[10]


پی‌نوشت:
[1] . سرالاسراء، ترجمه ج 1، ص 35
[2] . راه روشن، ج 6، ص 92.
[3] . راه روشن، ج 2، ص 116.
[4] . سبأ، 13.
[5] . سرو ناز، گ 149، ص 161- مخزن العرفان، ص 39.
[6] . سرو ناز، گ 310، ص 251- مخزن العرفان، ج 2، ص 383.
[7] . آل عمران، 92.
[8] . آل عمران، 92.
[9] . روح مجرد، علامه سید محمدحسین تهرانی، ص 188.
[10] . راه روشن، ج 6، ص 130-129.