سکولار بودن نظریه روابط بین الملل از توانایی آن برای درک باز خیزش دین در سیاست جهانی جلوگیری می کند. اما سکولار بودن دقیقا به چه معناست؟ هیچ جوابی نمی تواند صریح و آشکار باشد. در طول قرنها، اصطلاح سکولار معانی مختلفی پیدا کرده است، برخی بر خصومت و دشمنی نسبت به دین دلالت می کنند، برخی به لحاظ توصیفی کاملا خنثی باقی مانده اند و برخی دیگر از خود دین سرچشمه می گیرند. در اینجا ته مفهوم از واژه سکولار پیشنهاد می شود که به ما کمک می کنند تا گستره معانی آن را ترسیم کنیم و این موضوع را که روابط بین الملل در نظریه و عمل از کدام لحاظ سکولار بوده است، درک کنیم. چهار مفهوم نخست این واژه، به لحاظ مذهبی مثبت یا خنثی هستند و پنج مفهوم دیگر منفی تلقی می شوند.
 
نخستین و قدیمی ترین مفهوم سکولار به اروپای قرون وسطی برمی گردد، زمانی که این اصطلاح تنها امور خارج از حوزه رهبانی را شامل می شد. در مفهوم دوم، واژه سکولار به ایده یا عبارتی اشاره می کند که برای ارجاع خاص به دین بوده است. برای نمونه، فرمان "دزدی نکن" ماهیتی سکولار دارد، اما به عنوان یک بخش از ده فرمان دستورات ده گانه خداوند به حضرت موسی به طور آشکار هیچ خصومتی با دین ندارد.معنی نهم سکولار، از تمام مفاهیم دیگر آن متفاوت است، تا آنجا که به هیچ وجه توصیف روند یا حالتی از امور نیست. بلکه نسبتا نوعی سکولار گرایی استسومین مفهوم سکولار، که با استدلال این نوشته بسیار سازگارتر است به جدایی دین از حوزه های دیگر زندگی اجتماعی از جمله سیاست، اقتصاد و فرهنگ اشاره می کند که ضرورتا مستلزم کاهش نفوذ عمومی دین نیست. در واقع، این مفهوم را می توان جدایی دوستانه دین از حوزه های دیگر خواند.
 
مفهوم مقابل جدایی، همگرایی و یکی شدن است که به پیوند بین دین و دولت دلالت دارد. مفهومی که مانند اروپای قبل از رنسانس، امریکای لاتین دوران استعماری یا عربستان سعودی و ایران معاصر می تواند مبتنی بر رضایت طرفین باشد، یعنی؛ دولت و دین از یکدیگر حمایت می کنند. یا مانند روسیه کمونیست، بلغارستان، رومانی و مکزیک انقلابی، شکلی خصومت آمیز پیدا کند، یعنی؛ دولت درصدد است نهاد مذهب را از طریق سرکوب، اجبار و پیگرد خشونت آمیز تحت اقتدار خود در آورد. در هر دو نمونه، دین از استقلال کمی برخوردار است.
 
در مورد مفهوم سوم، نکته مهم این است، که جدایی لزوما مستلزم کاهش نفوذ سیاسی دین نیست. دین می تواند بر سیاست تاثیر بسیار زیادی بگذارد حتی زمانی که رسمی نباشد یا در قانون اساسی نیامده باشد. رابطه دین و سیاست در آمریکا نمونه بارز این روند است. نهادهای مذهبی و گروه های ذی نفع در چارچوب قانون اساسی، تاثیر قدرتمندی بر سیاست از طریق ترغیب، لابی کردن و تشکیل ائتلاف های انتخاباتی می گذارند. این امکان که دین با وجود جدایی از سیاست بتواند به لحاظ سیاسی تاثیر گذار باقی بماند، توسط تعداد زیادی از فلاسفه نوسازی از جمله توکویل و هگل، نظریه پردازان جامعه مدنی قرن نوزدهم، ارنست تروالتچ دین شناس بزرگ اوایل قرن بیستم و جامعه شناسان معاصر دین، پذیرفته شده است. این رویکرد، هسته اصلی کتاب "مذهب عمومی در جهان مدرن" نوشته جامعه شناس برجسته خوزه کازانوا است که استدلال می کند مذهب در لیبرال دموکراسی های غربی، نقش "عمومی" موثری را ایفا می کند. دیدگاهی که با آنچه الیزابت شاکمن هورد "سکولاریسم یهودی-مسیحی" می خواند، سازگار است. امروزه، همچنین برخی از نظریه پردازان اسلامی، جدایی بین مسجد دین و دولت را می پذیرند که با اسلام و نفوذ سیاسی آن سازگار است.
 
معنی چهارم سکولار نه به کاهش نفوذ دین بلکه به بافت اجتماعی اشاره می کند که خاص جهان مدرن است، بافتی که در آن ایمان یکی از گزینه های موجود اجتماعی و نه اصل اساسی و رسمی در ساختار جهان است. در سال های اخیر، فیلسوف برجسته چارلز تیلور این مفهوم را در کتابی تحت عنوان "عصر سکولار" احیا کرده است. گرچه افکار تیلور، ریشه در اندیشه های پیتر برگر و همچنین دیگر جامعه شناسان دارد.
 
پنچ مفهوم بعدی واژه سکولار از بار ارزشی منفی درباره دین برخوردارند. چهار مفهوم نخست این واژه مربوط به سکولاریزاسیون، یعنی؛ روند افول دین هستند. آنها آنچه را که به عنوان "نظریه سکولاریزاسیون" شناخته شده است، معرفی می کنند: این ادعا که در طول روند نوسازی۔ شامل پیشرفت علم، توسعه اقتصادی، جستجوی آزاد، توسعه فنی، آزادسازی سیاسی، دموکراسی سازی و نقد متون مقدس" - دین بتدریج کمرنگ و نهایتا ناپدید می شود. این نظریه که ریشه در تفکرات هابز، اسپینوزا، هیوم و دیگر فلاسفه روشنگری دارد و در قرن نوزدهم در آراء مارکس، داروین، نیچه، فوئر باخ و در قرن بیستم در تفکرات دورکیم، وبر، دوى، فروید و دیگران توسعه یافت، به طور گسترده ای در علوم اجتماعی، فلسفه و دیگر رشته های علوم انسانی در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در غرب بکار گرفته شد و هنوز از حمایت گسترده ای برخوردار است. گاهی این قضیه فراگیر و جامع است: یعنی؛ دین در تمام اشکالش در حال کمرنگ شدن است. اما بر طبق چهار معنی ذیل از مفهوم سکولار، دین به شیوه هایی محدودتر و دقیق تر در حال گسترش است.
 
در معنی نخست این گروه و معنی پنجم در کل، سکولاریزاسیون زمانی اتفاق می افتد که تعداد زیادی از افراد از اعتقادات مذهبی خود دست بردارند. معنی ششم اصطلاح سکولار عبارت است از کاهش انجام فرایض دینی و افول جامعه دینی، افولی که میتواند مستقل از تضعیف عقیده دینی رخ دهد، همان طور که جامعه شناس گریس داوی در توصیف خود از روند اروپایی "عقیده بدون تعلق"، آن را بیان کرده است.
 
معنی هفتم سکولار، همانند مفهوم سوم به جدایی اشاره می کند و نقش عمده ای را در استدلال فعلی ایفا می نماید. اما برخلاف مفهوم سوم، در اینجا ایده جدایی کنار گذاشته شده است. البته، دین از دیگر حوزه های اجتماعی- نه به شیوه ای که نفوذ خود را بازسازی و حفظ کند بلکه به عنوان قسمتی از افول عمومی اش جدا شده است. بنابراین، از دست دادن مزیت قانونی و حمایت حکومت از دین در حوزه سیاسی، تنها مرحله ای برای افول نهایی آن است.
 
در معنی هشتم سکولار، دین نفوذ سیاسی خود را به دلیل تلاش های بین المللی دولت ها برای سرکوب آن و نه به طور فی النفسه از دست می دهد. در این مفهوم، سکولاریزاسیون از طریق روند خصومت آمیز ادغام گرایی که در بالا شرح داده شد، انجام می گیرد. این نوع از سکولاریزاسیون نباید با افول اعتقاد دینی یا ترک فرایض دینی یکسان انگاشته شود، بلکه سکولاریزاسیون در این شکل، نتیجه تلاش های بین المللی رژیم ها برای به حاشیه بردن دین است. این رویکرد در رژیم های کمونیستی بیشتر دیده شده است. یک نمونه آن نیز در انقلاب فرانسه و میراث جمهوری لیبرال آن در سیاست اروپا پیدا می شود که در قانون سال ۱۹۰۵ فرانسه در مورد جدایی کلیساها و دولت نمایان است. قانونی که در صدد نیست دین را ریشه کن کند بلکه می خواهد آن را تحت انقیاد دولت درآورد. چنین رویکردی از سکولاریسم در جمهوری ترکیه که کمال آتاتورک آن را در سال ۱۹۲۴ تاسیس کرد به کار گرفته شد و در رژیم های ملی گرای عربی پس از جنگ جهانی دوم نیز تکرار شد.
 
سرانجام، معنی نهم سکولار، از تمام مفاهیم دیگر آن متفاوت است، تا آنجا که به هیچ وجه توصیف روند یا حالتی از امور نیست. بلکه نسبتا نوعی سکولار گرایی است، یعنی؛ ایدئولوژی یا مجموعه ای از اعتقادات هنجاری که از ایده جدایی دین از حوزه های دیگر زندگی حمایت می کنند. سکولار گرایی معمولا این ادعای توصیفی را می پذیرد که دین در حال افول است، این که جدایی دین و سیاست متوقف شده است. البته اضافه می کند که این چیز خوبی است. این مفهوم، مجموعه ای از باورهای اخلاقی حکومت ها است که توسط مفهوم  توصیف شده است. هورد این نوع سکولاریسم را "لائیسیسم" می خواند.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳