کودکان در واقع امانت‌هایی هستند که خداوند در اختیار والدین قرار داده و وظیفه هر پدر و مادری در مرحله اول، حفظ و نگهداری از این امانت های الهی و در مرحله بعد، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی استعدادهی آن هاست. به عبارت دیگر، یکی از مهمترین وظایف والدین تعلیم و تربیت فرزندان است. امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید: «حق فرزندت این است که به این مطلب توجه داشته باشی که اگر خوب باشد یا بد، از تو به وجود آمده و در این دنیا با تو نسبت دارد و در تادیب او مسؤولیت خواهی داشت. و در خداشناسی باید او را راهنمایی کنی و در اطاعت پروردگارت یاری اش نمایی. رفتار تو با فرزندت باید رفتار شخصی باشد که یقین دارد که در مورد احسان به او، پاداش نیک خواهد داشت و با بدرفتاری با او، به کیفر خواهد رسید.» و امام على علیه السلام می فرماید: «چنان نباشد که به واسطه تو خانواده و خویشانت بدبخت ترین و شقی ترین مردم باشند.» و پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نیز در این زمینه می فرماید: «هر کس دختری داشته باشد و او را خوب تادیب کند و در تعلیم او کوشش کند و اسباب رفاه و آسایش او را فراهم سازد، آن دختر او را از آتش دوزخ نجات خواهد داد.» این مطلب در صدد بیان راه کارهایی برای ایجاد رفتارهای مطلوب در کودکان است. امید آن که والدین بتوانند با به کار بستن آن ها، بخشی از مسؤولیت خود را در قبال فرزندان انجام دهند.
 

ایجاد رفتار با استفاده از اصل اکتساب

کودکان، بسیاری از رفتارهای بد و خوب، بهنجار و نابهنجار، سازگار و ناسازگار را از راه مشاهده اعمال دیگران کسب می کنند. به عبارت دیگر، رفتارهای کودک شبیه به رفتار والدین و کسانی است که امر تعلیم و تربیت آنها را به عهده دارند; طرز راه رفتن، لباس پوشیدن، صحبت کردن، اعتقادات، باورها، ترس ها، و... راکودکان از بزرگ ترها به ویژه از والدین خود می آموزند. پس از والدین، معلمان سالهای نخست تحصیل، نقش مهمی در شکل گیری رفتار کودکان دارند. از این رو، رفتار والدین و معلمان، به عنوان الگوهای قابل مشاهده برای کودک، مهم ترین نقش را در اکتساب رفتارهای جدید دارد. در واقع، کودکان آینه تمام نمای رفتار اطرافیان خود هستند.در استفاده کردن از سه اصل مذکور برای ایجاد رفتار مطلوب در کودکان، از عنصر تشویق نیز نباید غفلت کنیم. گرچه بحث تشویقها و تقویتها یک مبحث گسترده ای است و از این مطلب خارج است، ولی اجمالا توجه دادن والدین و مربیان به بهترین نوع برنامه تشویق و تقویت، خالی از فایده نیست.با توجه به اصل اکتساب، اگر والدین بخواهند رفتار مطلوبی مانند: سلام کردن یا مسواک زدن و... را در فرزند خود ایجاد کنند، باید در صحنه های مختلف که کودک رفتار آنها را مشاهده می کند، این عمل را به صورت طبیعی انجام دهند. مثلا اگر کودک، هنگام برخورد پدر و مادر با یکدیگر و نیز در برخورد با دوستان در کوچه و خیابان و در مهمانی ها چندین بار عمل سلام کردن را مشاهده کند، طبیعی است که بر اساس همین الگوهای مشاهده ای، «سلام کردن» را یاد خواهد گرفت. برای تعمیم این رفتار به موقعیت های زمانی و مکانی و با افراد دیگر، می توان از تشویق های مناسب و به جا استفاده کرد تا این عمل مطلوب، ملکه کودک شده به گونه ای که با قطع تشویقها نیز آن عمل را انجام دهد و خود عمل پسندیده، مشوق او باشد.
 

ایجاد رفتار با استفاده از اصل بازداری زدایی

بازداری هنگامی اتفاق می افتد که فرد، الگویی را مشاهده کند که بدون هیچ پیامد نامطلوبی، رفتاری را که مشاهده کننده از انجام آن ترس دارد، انجام دهد. به عبارت دیگر، کودک باید رفتاری را که از انجام آن ترس دارد، ببیند دیگران انجام میدهند و هیچ حادثه ناگواری نیز برایشان اتفاق نمی افتد. مثل کودکی را در نظر بگیرید که از رفتن به یک محیط خلوت یا از نزدیک شدن به گربه خانگی وحشت دارد، برای از بین بردن ترس و ایجاد جرات ورزی و شهامت در او می توان از اصل بازداری زدایی استفاده کرد. بدین گونه که از کودک الگو - کودک دیگری که از گربه خانگی نمی ترسد یا از رفتن به یک اتاق خلوت هیچ وحشتی ندارد - می خواهیم در مقابل کودک ترسو به گربه خانگی نزدیک شود یا به اتاق خلوت برود.
 
با چند بار انجام دادن این رفتاری کودک ترسو به تدریج بازداری زدایی می شود. یعنی ترس او از بین می رود و رفتار مورد نظر را یاد می گیرد. در مرحله بعد، از خود او می خواهیم تا این عمل را انجام دهد، البته در انجام این عمل با او مشارکت می کنیم تا این که انجام آن رفتار برای او عادی شود و به تنهایی نیز قادر به انجام آن گردد. قابل ذکر است که عمل بازداری زدایی را خود والدین و مربیان کودک نیز می توانند انجام دهند، لکن به کارگیری یک کودک هم سن و سال کودک مشاهده کننده، اثر بهتری دارد.
 

افزایش رفتار مطلوب با استفاده از اصل آسان سازی

یکی دیگر از فواید الگوبرداری، آسان سازی رفتار است; یعنی کسی که قبلا رفتاری را آموخته ولی بنا به دلایلی از انجام آن امتناع می ورزد، اگر شاهد انجام آن از سوی دیگران باشد، به انجام آن رفتار ترغیب خواهد شد. مثلا اگر ما کسی را که شن بلد است ولی جرات انجام آن را ندارد، در کنار استخر شنا ببریم، انجام این عمل (شنا کردن برای او آسان می شود، زیرا، مشاهده استخر و شنا کردن دیگران و لذت بردن از این ورزش سالم و مفید، او را به این رفتار مطلوب ترغیب خواهد نمود.
 
و یا به عنوان مثال، برای ایجاد رفتاری مطلوب در کودکی که از سؤال کردن سر کلاس یا صحبت کردن در بین جمع خجالت می کشد و به کم رویی که یکی از مشکلات روان شناختی است، مبتلا شده و در نتیجه، نمی تواند از توانایی های خود به خوبی استفاده کند، می توان از اصل آسان سازی کمک گرفتن یعنی کودک را باید در موقعیت هایی قرار دهیم که شاهد صحبت کردن کودکان دیگر در حضور جمع باشد. یا فیلم هایی که این صحنه ها را به خوبی نمایش می دهد، به او نشان دهیم. وقتی این عمل چندین بار تکرار شود، فرزند ما نیز به تدریج جرات صحبت کردن میان جمع و یا سؤال کردن سر کلاس را پیدا خواهد کرد.
 
گفتنی است که در استفاده کردن از سه اصل مذکور برای ایجاد رفتار مطلوب در کودکان، از عنصر تشویق نیز نباید غفلت کنیم. گرچه بحث تشویقها و تقویتها یک مبحث گسترده ای است و از این مطلب خارج است، ولی اجمالا توجه دادن والدین و مربیان به بهترین نوع برنامه تشویق و تقویت، خالی از فایده نیست.
 
از میان چندین برنامه تقویتی که روان شناسان به تفصیل پیرامون آن بحث و پژوهش کرده اند، «برنامه تقویت ناپیاپی با نسبت متغیر»، بهترین میزان پاسخ دهی را به دنبال دارد. یعنی این که اولا، تشویقها باید به صورت ناپیوسته بوده و این طور نباشد که به دنبال هر پاسخی، حتما یک تشویق و تقویت باشد، زیرا در این صورت، کودک آزمودنی) انتظار دارد که بعد از هر رفتاری، تقویت بشود و اگر زمانی این تشویقها نباشد، رفتار یاد گرفته شده خاموش می گردد. بنابراین، تشویق نباید پیاپی باشد.
 
ثانیا، تشویق ها باید با نسبت متغیر باشد یعنی هر از چندگاهی پس از انجام چند پاسخ، یک بار تقویت شود. مثلا، گاهی بعد از دو بار پاسخ دادن تقویت می شود و گاه پس از ۱۰، ۸، و یا ۴ بار پاسخ تقویت می شود. این برنامه تقویت بیشترین اثر را هم در یادگیری و هم در استمرار و بقای رفتار آموخته شده دارد.
 
منبع: روانشناسی کودک، بتول جعفری گلستان، چاپ دوم، نوید حکمت، قم 1396