فال
عباسعلی سپاهی یونسی در شعر زیر به موضوع فال و فال گرفتن اشاره کرده است.
برف می آمد از چپ و از راست
در شب سرد و تیره ی اسفند
در دل زن غمی به وسعت دشت
بر لب عابران گل لبخند
فال ها را کمی مرتب کرد
بعد هم گفت: «فال حافظ، فال»
نه به روی لبش کمی لبخند
نه صدای زنانه اش خوشحال
کوچه خلوتر از سر شب شد
کوچه بود و زنی که تنها ماند
دست بُرد و برای خود برداشت
فالی و باز کرد و آن را خواند:
«حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است»
شاعر: عباسعلی سپاهی یونسی
در شب سرد و تیره ی اسفند
در دل زن غمی به وسعت دشت
بر لب عابران گل لبخند
فال ها را کمی مرتب کرد
بعد هم گفت: «فال حافظ، فال»
نه به روی لبش کمی لبخند
نه صدای زنانه اش خوشحال
کوچه خلوتر از سر شب شد
کوچه بود و زنی که تنها ماند
دست بُرد و برای خود برداشت
فالی و باز کرد و آن را خواند:
«حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است»
شاعر: عباسعلی سپاهی یونسی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}