یکی از موضوعاتی که امروزه در جامعه دینی بدان پرداخته می شود، و می توان گفت تعاریف مختلفی از آن به میان می آید، مسئله ی عزت است؛

عزت یکی از عناوینی است که هم در عرف امروز و هم در منابع دینی ما بدان اشاره شده است؛ و انسان عاقل برای دستیابی به آن تلاش می کند. اما راه کسب آن باید درست تشخیص داده شود تا بتوان به این هدف بزرگ نائل آمد؛ در غیر این صورت چیزی که انسان بدان دست می یابد، فرسنگ ها با مفهوم عزت، فاصله خواهد داشت؛ چون در برخی از احادیث آمده که ممکن است که انسان راه کسب عزت را اشتباه طی کند، و سرانجام جز ذلت، چیز دیگری نصیبش نخواهد شد.

چنانچه در حدیث قدسی خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «إنّی وَضَعْتُ الْعِزَّه فِی قِیَامِ اللَّیْلِ وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی اَبْوَابِ السَّلَاطِینَ... وَلَمْ یَجِدُوها اَبَداً» و عزّت را در قیام شبانه قرار داده ‏ام و مردم آن را در درگاه پادشاهان طلب مى‏کنند... و هرگز آن را نخواهند یافت.

پس راه اشتباه، نتیجه اشتباه بدنبال دارد؛ خداوند، عزت را در شب زنده داری و نماز شب قرار داده است و مردم آنرا در رفتن به درگاه سلاطین و پادشاهان می یابند؛ در حقیقت عزت در اطاعت و بندگی خداست نه در بندگی سلطان.

این حدیث اشاره به موضوع امروز جامعه مسلمین دارد؛ اینکه امروز نگاه انسان مسلمان به دست کدخدا باشد، ذلت است؛ مومن عزیز، نگاهش به خود خداست نه کد خدا.

دلیل این مطلب نیز، در آیات قرآن به صراحت آمده است؛


دلیل اول: تمام عزت در نزد خداست

در دنیای امروز عزت مسلمانان، در دستان کدخدایان و سلطه جویان نیست، بلکه باید عزت را نزد خداوند یافت؛ و طبیعی است که کسی عزیز است که نزد خداوند مقامی داشته باشد؛ قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّـهِ جَمِیعًا»

همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب می‌کنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان می‌جویند؟ با اینکه همه عزّتها از آن خداست؟!

نظر امام خامنه ای در مورد عزت
امام خامنه ای در مورد عزت می فرمایند: «در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبهه‌ی خدائی قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبهه‌ی خدا و جبهه‌ی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبهه‌ی خدائی قرار میگیرند. این، منطق قرآن است.»[1]
مومن عزیز، نگاهش به خود خداست نه کد خدا.در جای دیگری خداوند متعال به پیامبرش دلداری داده و می فرماید: «وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»[2] گفتار مخالفان، تو را غمگین نسازد. زیرا عزّت، به تمامى از آن خداوند است و او شنوا و داناست. اراده‌ى خداوند بر این است که در برابر آن همه تحقیر، پیامبر و مؤمنان عزیز باشند.


دلیل دوم: فساد و ذلیل کردن مومنین توسط کدخدایان

خداوند در سوره مبارکه نمل می فرماید: «قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ»[3] [ملکه سبا] گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می‌کشند، و عزیزان آنجا را ذلیل می‌کنند؛ (آری) کار آنان همین‌گونه است!

ویژگی های کدخدایان
در آیه مذکور، دو ویژگی کدخدایان و پادشاهان مستبد و زورگو را بیان می کند:

اول: فساد و تباهی در کشور مستعمره

دوم: ذلیل کردن مردم کشور مستعمره

نکته ی بسیار مهم دیگری که شاید از نظرها مغفول بماند، آن است که خداوند نیز بر این نظر ملکه ی سبا که دو ویژگی برای کدخدایان و سلطه جویان برمی شمرد، صحه می گذارد و مهمتر آنکه می فرماید: «وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ» این کارشان بعنوان یک روش همیشگی است.

حال باید پرسید، اگر مسلمانان در مقابل مستبدان استقامت نکنند و نگاهشان به دست کدخدایان و سلطه جویان باشد، به فساد و تباهی و ذلت نمی افتند؟!

باید گفت: اگر مسلمانان در مقابل ابرقدرتها و جهان خواران  نایستند، و دوستی آنان را ترجیح دهند، در حقیقت ایمان به خدا و رسولش ندارند و الّا چنین جرمی مرتکب نمی شدند؛ چنانچه این معنا را قرآن اینگونه بیان می فرماید: «وَلَوْ کَانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالنَّبِیِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیَاءَ وَلَـکِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»[4] و اگر به خدا و پیامبر (ص) و آنچه بر او نازل شده، ایمان می‌آوردند، (هرگز) آنان [= کافران‌] را به دوستی اختیار نمی‌کردند؛ ولی بسیاری از آنها فاسقند.

علت دوستی با کفار
در این آیه دو دلیل برای دوستی با کفار و قبول سرپرستی آنان، بیان شده است؛

اول: ایمان نداشتن به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن کریم.

دوم: فسق آنان

می توان از این آیه چنین نتیجه گرفت که اگر مسلمانان اعتقاد و ایمان راسخ به خدا و پیامبر و قرآن کریم داشته باشند و دچار فسق و فجور نشوند، می توانند از تحت ولایت ابلیس بیرون رفته و منتظر دستور کدخدایان نباشند.


دلیل سوم: دوست کدخدایان، در زمره آنان است

انسان با توجه به تفکرات و طرز فکرهایش سنجیده می شود، و اینکه او از چه گروه و حزبی حمایت می کند، نکته بسیار مهمی است که حتی قرآن کریم بدان اشاره صریح دارد و معتقد است که اگر مسلمانی حتی به مقدار دوستی با آنان مراوده داشته باشد، مانند یکی از آنان است؛ چنانچه می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[5]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیه‌گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمی‌کند.

نکته آیه
در این آیه خداوند به مومنین هشدار می دهد که مبادا با یهود و نصاری که با مومنین به ستیز برخاسته اند، طرح دوستی بریزید که این کارتان دو پیامد منفی بدنبال دارد:

اول آنکه: شما نیز یکی از آنان بشمار خواهید رفت.

دوم آنکه: بدلیل آنکه شما جزو آنان بشمار می روید، ستمکارید و خداوند ستمکاران را هدایت نمی کند.

نکته بسیار مهم و هشدار دهنده ی دیگری که در آیه بعد بدان اشاره شده است اینکه اینان که در پی ریختن طرح دوستی با دشمنان دینند، دلهایشان مریض است، و در دوستی گرفتن از یکدیگر پیشی می گیرند و علت پیشی گرفتنشان هم، ترس از وقوع حادثه ناگوار از سوی دشمنان است؛ خداوند می فرماید: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ...»[6] «(ولی) کسانی را که در دلهایشان بیماری است می‌بینی که در (دوستی با آنان)، بر یکدیگر پیشی می‌گیرند، و می‌گویند: «می‌ترسیم حادثه‌ای برای ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم)! ...»

پس در آیات مذکور، ویژگی های کدخدایان، آثار و نتایج دوستی با آنان، بوضوح بیان شد.

باشد تا عبرتی برای تمامی مسلمانان و سردمداران آنان که به لبخند کدخدا، امیدی نبندند و گوش به فرمان اولیاء الهی باشند.


پی نوشت:
[1]  بیانات در مراسم بیست‌ و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رضوان الله علیه)، ۱۳۹۱/۰۳/۱۴
[2]  سوره یونس، آیه 65.
[3]  سوره نمل، آیه ۳۴
[4]  سوره مائده، آیه ۸۱
[5]  سوره مائده، آیه ۵۱
[6] سوره مائده، آیه ۵۲