یکی از سوالات مهم و کاربردی که در عرصه عفاف و حجاب ذهن پژوهشگران و محققان علوم اجتماعی و اسلامی را به خود جلب کرده چرایی و علت این پدیده اجتماعی یا  ناهنجاری اجتماعی است؟ به راستی چه علت و یا عواملی موجب می شود افرادی در جامعه به مبانی و اصول ارزشی و دینی و اجتماعی خود پشت پا بزنند و با لجاجت و پافشاری سعی در ادامه دادن به رفتار خود در جامعه داشته باشند، برای دست یابی به این پرسش سعی داریم ریشه ها و عوامل تأثیر گذار در این امر را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
 

ریشه و علت پیدایش بی حجابی در جامعه

گاهی برخی افراد با دیدن صحنه هایی از دختران بی حجاب در جامعه بدون بررسی مؤلفه های روانشناسانه و جامعه شناسی تمام علت و منشأ این رفتار غیر دینی را  برنامه های استکباری و استعماری می دانند و چشم خود را بر روی سایر عوامل تأثیر گذار در شیوع بی حجابی در جامعه می بندند، این در حالی است که بسیاری از پدیده های اجتماعی دست خوش یک سلسله علل تربیتی فرهنگی، سیاسی، علمی است که باید هر یک از عوامل را در محیط های مختلف زندگی از جمله خانواده، محیط کار و آموزش مورد بررسی و تأمل قرار گیرد.
 

نقش و جایگاه خانواده در شیوع بی حجابی در جامعه

1-عدم پایبندی و عملکرد منفی والدین
بدون شک اولین و مؤثر ترین جایی که هویت دینی و اجتماعی انسان در آن شکل می گیرد محیط خانوادگی است، از این رو اگر والدین گرامی در تربیت دینی فرزند خود کوتاهی نمایند، و هیچ گونه دغدغه و یا برنامه ای برای هدایت و سالم سازی رفتار کودکان و فرزندان خود نداشته باشند، فرزندان آنان عملکرد منفی و در مواردی خلاف عرف و اخلاق را از خود بروز خواهند داد. «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ؛[1]؛ همه با فطرت پاک متولد می شوند ، این پدر و مادرند که او را یهودی ، مسیحی می کنند.»، در مسأله حجاب نیز به همین منوال است در واقع وقتی والدین فرزندان خود را از ابتدای طفولیت و کودکی با فرهنگ برهنگی و غربی عجین می کنند و این چنین به او وانمود می شود که تو با بدن برهنه و عریان زیبا تر به نظر می رسی این چنین کودکی حجاب را به عنوان یک نا زیبایی تصور می کنند، از این رو از آن گریزان می شود. در واقع این رفتار والدین به طور عینی مصداق بارز رفتار و عملکرد شیطان است که نا زیبایی ها را زیبا و زیبایی ها را زشت جلو ه می دهد. «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُم؛[2] و [یاد کن‏] هنگامى را که شیطان اعمال آنان را برایشان بیاراست‏.»، حضور در مجالس مختلط و بدون ضابطه ی خانوادگی و همچنین شرکت در مجالسی لهو و لعبی که فرهنگ برهنگی را با خود به همراه دارند همه و همه در محیط خانوادگی می تواند موجب تغییر رویکرد فرزندان در سبک زندگی و پوشش دینی آنان شود.
یکی دیگر علل و عواملی که موجب می شود دختران تن به بی حجابی و تبرج دهند، موضوع روانی عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی و همچنین خود باختگی فرهنگی است
 2-فقدان معرفت و جهل والدین
گاهی اوقات والدین گرامی مسأله ای به نام حجاب را می پسندند، اتفاقاً رعایت آن از جمله ضروریات زندگی خود می دانند، ولی راهکار مناسب تربیتی و آموزشی برای فرزندان خود ندارند، به طوری که با سوء رفتار و عملکرد خود موجب می شوند در محیطی مذهبی فرزندانی بی حجاب تربیت کنند، علت و ریشه این مسأله چیزی جز فقدان معرفت و آگاهی و دانش نیست موضوع مهمی که اهمیت و ضرورت آن در هر حرکت دینی و آموزشی این چنین مورد تذکر قرار گرفته است. در منابع روایی نقل شده است که امیر المؤمنین (علیه السلام) خطاب به جناب کمیل فرمودند: «َیا کُمَیْلُ مَا مِنْ حَرَکَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ الْخَبَرَ؛[3]؛ کمیل در هر کاری که می خواهی انجام بدهی باید آگاهی داشته باشی، تا کلاه سرت نرود . تربیت اولاد هم یکی از این موارد است که نیار به آگاهی، آشنایی و توجه دارد.»

در واقع والدین گرامی می بایست با دانش کافی برنامه 10 ساله متقنی از ابتدای تولد کودک برای تربیت دینی بخصوص در مقوله حجاب و عفاف داشته باشند، تا اینکه کودک زمانی که به سن بلوغ و رشد فکری و عقلی رسید در مواجهه با چالشی به نام چهار شنبه های سفید مقهور و مغلوب انسان های خود فروخته ای همچون «مسیح علی نژاد» نشوند، البته این آموزش و تربیت باید با کمال متانت، صبر و بردباری و خوش اخلاقی همراه باشد، چرا که هر گونه تندی و شدت و خشکی در امر تربیت چه بسا عکس العمل منفی بر فرزندان بر جای بگذارد؛کما اینکه باری تعالی در قرآن کریم می فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ؛[4] به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم ] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى شدند».
 
3-عدم اعتماد به نفس، خودباختگی فرهنگی
یکی دیگر از علل و عواملی که موجب می شود دختران تن به بی حجابی و تبرج دهند، موضوع روانی عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی و همچنین خود باختگی فرهنگی است، کم نیستند دخترانی که تنها با یک القای شیطانی و کوچک خود را زشت و نا زیبا می پندارند، عدم اعتماد به نفس در این چنین افرادی موجب می شود که برای جلب نظر دیگران به خود آرایی و بی حجابی روی آورند، این در حالی است که اگر در محیط خانوادگی به خوبی روحیه اعتماد به نفس و عزتمندی در وجود فرزندان تقویت می شد هیچ گاه این چنین افرادی جایگاه انسانی خود را  با رنگ و لعاب بی حجابی عوض نمی کردند.
 
4-عدم شناخت و معرفت کافی دختران در مسأله حجاب
یکی از جاهایی که باید موضوع و چرایی و فلسفه حجاب برای دختران به خوبی تبیین و روشن شود محیط خانواده است، سهل انگاری و تسامح والدین در این خصوص و وظیفه نشناسی و فرار آنان از مسئولیت آموزشی موجب می شود که اهمیت و جایگاه حجاب برای فرزندان روشن نشود، و آنان را در مواجهه با چالش هایی همچون کمپین مبارزه با حجاب اجباری به مخاطره  اندازد، این در حالی است که اگر این افراد به خوبی از آگاهی لازم برخوردار بودند، حجابی از سر آگاهی، بصیرت و شناخت را انتخاب می کردند، شناختی و معرفتی که هیچ گاه باعث عقب نشینی از مقدساتی همچون حجاب نمی شد. « قُلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ؛[5] بگو: این است راه من، که من و هر کس (پیروى‏ام) کرد با بینایى به سوى خدا دعوت مى‏ کنیم، و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم.»

 
تأثیر محیطی و ارتباطات اجتماعی در بی حجاب

علاوه بر محیط خانواده و شیوه تربیتی که والدین در قبال فرزندان خود در پیش می گیرند، محیط اجتماعی و تعاملی که انسان ها در خارج از منزل در آن فعالیت می کنند نیز به نوعی تأثیرات غیر قابل انکاری بر نوع عملکرد افراد بر جای می گذارد، چه بسا یک دوست و آشنا در محیط کاری و یا آموزشی به راحتی فکر و اندیشه و عملکرد همراه خود را تغییر دهد از این رو در فرهنگ اسلامی تأکید و سفارش فراوانی بر انتخاب صحیح همراه و دوست در زندگی شده است، چه بسیار افرادی که تنها به خاطر ارتباط با افراد ناسالم گرفتار ناهنجاری های دینی و اخلاقی شده اند و همین امر موجبات حسرت و اندوه آنان را در قیامت فراهم کرده است: «یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً؛[6] «اى واى، کاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم‏»

پی نوشت ها:
[1]. بحار الأنوار، ج‏3، ص281، ح22.
[2]. سوره مبارکه انفال آیه 48.
[3]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، النص، ص: 171
[4]. سوره مبارکه آل عمران، آیه۱۵۹.
[5]. سوره مبارکه یوسف، آیه 108.
[6]. سوره مبارکه فرقان، آیه 28.