نگرانی اصلی کسانی که به مطالعه بازیگران مذهبی می پردازند این است که آیا افراد یا گروه‌های مذهبی می توانند عقلانی رفتار کنند. به عبارت دیگر، آیا می توان رفتار آنها را به واسطه مشوق ها و تهدیدها اصلاح کرد؟ آیا بازیگران مذهبی قابل بازدارندگی هستند؟ برای مثال، پس از سرنگون شدن شاه ایران در سال ۱۹۷۹ و در نتیجه تاسیس حکومت اسلامی در تهران، آیا حکومت ایران مانند هر حکومت دیگری به تعهدات خود عمل می کند. آیا این واقعیت که رهبران اسلامی در ایران دولتی اسلامی را هدایت می کنند به این معنی است که ایران به لحاظ اجبار و بازدارندگی یک نوع دولت اساسا متفاوتی است که در مورد آن ابزارهای سنتی سیاست کاربست ندارند؟
 
برای بسیاری از ناظران در آمریکا و اسرائیل، که هر دو اغلب از طرف تهران هدف شعارهای خصومت آمیز و مذهبی واقع می شوند، این یک مساله جدی است - حداقل به این دلیل که ایران در آستانه توسعه توانایی هسته است. شاید حتی توانایی ساخت یک بمب اتمی. اگر ایران به جای هر دولت دیگری بود، شاید این اطمینان وجود داشت که می توان با وارد کردن ایران به ساختار پیشینی بازدارندگی هسته ای از سلاح سازی دلسرد شود. با وجود این، در واشنگتن و تل آویو، این احساس وجود دارد که ایران در چارچوب اصول عقلانی عمل نخواهد کرد، بنابراین، نمی توان به آن اجازه داد که سلاح هسته ای را توسعه دهد. حتی اگر این رویکرد به معنی راه انداختن یک جنگ پیشگیرانه برای متوقف کردن این روند باشد. بنابراین، در این مساله عقلانیت و بازدارندگی، ریسک ها بسیار بالا هستند.{ آمریکا و اسرائیل علیرغم اهداف صلح آمیز برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده‌اند تا تهران را متهم به دنبال کردن برنامه‌ای نظامی کنند که مقامات محترم جمهوری اسلامی ایران هرگونه انحرافی را در برنامه هسته‌ای صلح آمیز رد کرده اند }.
 
فرد عقلانی به لحاظ عملی فردی است که برای رسیدن به مزایای خالص، بین هزینه ها و فواید تعادل بر قرار می کند. زمانی که عقیده مذهبی در محاسبه مزایای خالص در نظر گرفته می شود، در مساله فرعی مطرح می شوند: نخست؛ آیا این فواید در وهله اول بر افراد یا گروه های هم نوع خانواده، طایفه، قبیله، ملت و غیره  تاثیر می گذارند؟ اگر تفاوت انسان ها را در نظر نگیریم  ما می توانیم فرض کنیم که در زمان و مکان خاص هیچ تمایز واقعی بین "من" و "ما" وجود ندارد، این یکی از جنبه های مهم محاسبه است، زیرا همان طور که قبلا اشاره شد، اقداماتی که منجر به هزینه ای خالص برای افراد می شوند، فایده خالصی نیز برای خانواده یا گروه بزرگتری ارائه می کنند.. دوم؛ این سوال باقی می ماند که آیا مزایا و هزینه های مورد نظر، نتایج فرعی تجربی یا ملموسی داشته اند.ویژگی اصلی عقلانیت ارزشی که آن را با باور و رویه مذهبی پیوند می دهد، این است که رفتار ها، ارزش های مناسب خود را ایجاد می کنند. در این مورد، مشکلات زمانی ظاهر می شوند که گروهی از بازیگران چنین تصور کنند که لزوما نوع خاصی از هزینه ها و فواید، معتبر و جهانی هستند. بنابراین، این ایده که در سرزمینی مشخص، فلزی کمیاب، منابع طبیعی کمیاب یا خود "زندگی" تنها منافعی هستند که فرد عقلانی برای آنها مبارزه می کند، توانایی ما برای فهم انواع منافع و ارزش ها که غیرملموس یا غیرمادی هستند و به لحاظ تجربی هیچ ارجاع عملی به آنها نشده است، محدود می شود.
 
این نمونه را به این دلیل گفتم که اگر بازدارندگی را رکن ثابت اقدام سیاسی در نظر بگیریم، باور مذهبی می تواند بازدارندگی را پیچیده کند، مخصوصا زمانی که بازیگری بدون فهم تعریف بازیگران دیگر از مقوله هزینه ها و فایده ها تلاش کند رفتار آنها را با دستکاری در هزینه ها و فایده ها اصلاح کند.
 
با وجود این، ما برای فهم عقلانیت از ابزارهای کارآمدی برخورداریم. در اواخر قرن نوزدهم، ماکس وبر جامعه شناس مشهور، چهار نوع ایده آل اقدام اجتماعی عقلانی را معرفی کرد که دو نوع آن به طور خاصی با بحث ما مرتبط هستند: عقلانیت ابزاری ( Zweck - rationalitat ) و عقلانیت ارزشی (Wertrationalitat).تفاوت‌های اساسی بین این دو عقلانیت، عبارت است از این که در عقلانیت ابزاری، هیچ پیوند ضروری بین ابزار و اهدافی که دنبال می شود، وجود ندارد. بنابراین، می توان ابزار را جدا از هدف ارزیابی کرد. در عقلانیت ابزاری، دغدغه اصلی بازیگران به یک هدف واحد محدود نمی شود، بلکه این دغدغه بطور بسیار مختصر به عنوان دغدغه ای عملی یا کاربردی توصیف می شود: "بیشترین نتیجه با کمترین هزینه". در مقایسه، عقلانیت ارزشی در مورد چیزی است که ما آن را امروزه هویت می خوانیم. از اینرو، در این نوع عقلانیت، ابزار و اهداف مجموعه ای غیرقابل تقلیل هستند.
 
بنابراین ویژگی اصلی عقلانیت ارزشی که آن را با باور و رویه مذهبی پیوند می دهد، این است که رفتار ها، ارزش های مناسب خود را ایجاد می کنند. بنابراین می توانیم این دو نوع اقدام اجتماعی را اساسا رفتارهایی عقلانی تلقی کنیم. اما مهم ترین نکته این است که عقلانیت ارزشی را فراموش کرده ایم. چنین استنباط می شود که توانایی ما برای فهم، پیش بینی و تعامل با افرادی که عقلانیت ارزشی را همراه عقلانیت ابزاری بکار می گیرند، مورد تساهل و تسامح قرار گرفته است.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳