نکته مهمی که باعث تقویت ذهن خلاق دانش آموزان می شود، تقویت، توجه و باور به خلاقیت است. اگر در کلاس درس فضایی ایجاد شود که هر دانش آموز به توانمندی ها و ظرفیت هایش پی ببرد، این کلاس، کلاسی موفق خواهد بود. اما اینکه چگونه می توان کلاس درس را تغییر داد، نیاز به جسارت و تجربه های نو کردن دارد. مثلا معلم می تواند بر خلاف همیشه از پایین تخته شروع به نوشتن کند و یا از بچه ها بخواهد به جای نوشتن از بالا و سر سطر از وسط صفحه آغاز کنند و یا اینکه از آنان بخواهد که با کاغذ هر آنچه را که دوست دارند، درست کنند. حتی می توان به آنان تمرین ساختن موشک کاغذی داد و بعد در یک فضای باز از آنان خواست که موشک ها را به هوا پرتاب کنند، تا مشخص شود کدام یک بهتر اوج می گیرند. البته قصد مقایسه در این تمرین وجود ندارد بلکه نحوه اوج گرفتن هر یک از موشکها در نوع خود می تواند جالب و دیدنی باشد. آنچه مهم است، این است که کلاس درس، کلاس دیدنی ها و شگفتی ها شود. در این کلاس نباید کسی سرکوب و یا مورد تخریب قرار گیرد، بلکه همه باید حضور فعال داشته باشند. دیده شوند و مورد تحسین و تشویق قرار گیرد.انسان موجودی است که دارای انرژی های فراوانی در درون خود است. اما همه انسانها نمی توانند از این نیروهای بالقوه درونی خود به درستی استفاده کنند. یکی از ویژگی های مدارس نابغه ها این است که به بچه ها قدرت شناخت و تمرکز بر روی انرژی های درونی خود را می دهد.ترس، مهم ترین عامل مرگ نبوغ و خلاقیت است. برای داشتن یک کلاس خوب باید با ترسهای بچه ها مبارزه کرد. اگر دانش آموزان از راه رفتن، تجربه کردن و سفر کردن بترسند، هرگز موفق نخواهند شد. چرا بعضی از کودکان از انتخاب کردن می ترسند؟ چون از ابتدا به آنان اجازه انتخاب کردن داده نشده است. روان شناسان می گویند: از راه رفتن و زمین خوردن طفل خود نترسید، آنان در راه رفتن و زمین خوردن، خود را بهتر کشف می کنند.
 
در دنیای امروز به دلیل توجه بیش از حد برخی از خانواده‌ها به بچه‌ها و فراهم کردن امکانات رفاهی، آنان بیش از حد وابسته تربیت شده اند. وابستگی پیش از حد بچه ها به خانواده و عدم توجه معلم ها به رشد استقلال فردی و هویتی بچه ها، آنان را ناتوان و ضعیف می کند. تایلوراین فیلد در این زمینه معتقد است: «ما همیشه نیاز نداریم که بچه هایمان را آموزش بدهیم تا بهتر شوند بلکه لازم است به آنان شجاعت بیاموزیم تا خودشان باشند.» (2010, Enfield) أما مهمترین عاملی که باعث ضعیف شدن بچه ها شده است، اعتیاد به کامپیوتر و سپری کردن وقت زیاد پای رایانه و خوردن تنقلات است. شاید بپرسید که استفاده از کامپیوتر و یا خوردن تنقلات چه ربطی به ضعیف شدن، رشد ترس و یا ضعف شجاعت دارد؟ کارشناسان معتقدند در گذشته بچه ها در محیط هایی قرار می گرفتند که همه چیز به تقویت شجاعت در آنان منجر می شد. بچه ها در گذشته یا در کوه و دشت هفت سنگ بازی می کردند و یا قایم باشک و.... که همه باعث شادی، تقویت روحیه استقلال طلبی در آنان می شد، اما استفاده اعتیاد آمیز از کامپیوتر، خوردن افراطی غذاهای زود آماده و تنبلی و تن پروری، از عوامل مرگ شجاعت در کودکان است.
 
نکته دیگر اینکه هر کودکی به فراخور محیط و رشد فرهنگی و اجتماعی که داشته، دارای توانایی ها و نقاط ضعف فراوانی است. یکی از نقاط ضعف اکثر کودکان ترس در آنان است که ناشی از ضعف اعتماد به نفس، ضعف اراده، عدم تمرین ایمان به خود، مشکلات روحی و روانی و موارد دیگر است که می تواند کودک را از خلاقیت دور کند. بر همین اساس یکی از وظایف آموزش و پرورش مبارزه با ترس ها، تقویت اراده و روحیه استقلال طلبی و شجاعت است.
 
کودکان نسبت به بزرگسالان از روحیه کنجکاوی بالاتری برخوردارند و در عین حال تجربیاتشان در زندگی بسیار کمتر است. اما شاید این بی تجربگی زمینه مساعدی برای رشد خلاقیت باشد. یکی از ویژگی های مدرسه نابغه ها، توجه به کنجکاوی و ذهن پر سؤال کودکان است. در مدارس سنتی به بچه ها به طور مرتب یاد داده می شود که به سؤال ها پاسخ های مناسب دهند. اما در مدرسه های جدید تلاس بر این است که بچه ها بیشتر سؤال کننده باشند و با طرح سؤالهای متعدد و متنوع ذهنشان را به کار اندازند. یکی از بهترین شیوه های فعال سازی ذهن پرسشگر، تمرین طرح سؤال است. در این زمینه تکنیکی وجود دارد به نام تکنیک چرا که بسیار مفید و قابل استفاده توسط معلم ها و والدین برای تقویت روحیه پرسشگری در بچه ها است در این تکنیک از بچه ها می خواهیم درباره یک موضوع با استفاده از سؤال چرا «پرسش سازی» کنند. بهتر است در این تمرین به کمیت سؤال ها اهمیت داده شود که کیفیت. یعنی هر چه تعداد سؤالها بیشتر باشد، فرد برای پاسخگویی آماده تر است .
 
انسان موجودی است که دارای انرژی های فراوانی در درون خود است. اما همه انسانها نمی توانند از این نیروهای بالقوه درونی خود به درستی استفاده کنند. یکی از ویژگی های مدارس نابغه ها این است که به بچه ها قدرت شناخت و تمرکز بر روی انرژی های درونی خود را می دهد. آیا اگر همه بچه های ما دارای هوش انتزاعی بالایی باشند، می توانیم ادعا کنیم که خانواده موفقی هستیم؟ و اگر بچه های ما دارای هوش انتزاعی بالایی نباشند، آنان آینده موفقی نخواهند داشت؟ آیا فقط باهوش ها در آینده شغل های خوب خواهند داشت؟ و بقیه مردم که به نظر عادی می رسند نمی توانند شغل های مناسبی به دست آورند؟
 
منبع: جامعه‌شناسی نخبه‌پروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396