تخم طلای غاز
تغییر بافت ذهنی یک جامعه، کار بسیار دشوار و سختی است اما اگر معلم ها و پدر و مادرها بدانند که تا چه حد نظر، اعمال و رفتارهای آنان تأثیر دارد و اگر ماهیت نبوغ را بشناسند
داستان بالا به یک نکته ظریف و حساس اشاره دارد و آن اینکه همه ما در خود و دنیای اطرافمان زمینه های فراوانی برای سودمندی و موفقیت داریم. اما اکثر ما به دلیل طمع و عدم استفاده درست از توانمندیهایمان در دام شکست می افتیم. آیا ما می توانیم به بچهها در خانه و مدرسه یاد بدهیم که تخم مرغهای طلای خود را بیابند؟ در این فصل تأکید بر این است که همه چیز در موفقیت و شکست به خود شما بستگی دارد. اگر بتوان محیط مناسبی فراهم کرد و ابزار و امکانات موجود را برای دانش آموزان درست تعریف کرد، اگر بتوان آنان را شناخت و کمک کرد که آنان هم خود را بشناسند و دنیای اطرافشان را ببینند، در آن صورت می توان گفت که موفقیت حاصل شده است. چه چیز ما را نگران می کند؟ اینکه در هر جامعه و فرهنگی، مسائل، مشکلات و تعصبات فراوانی وجود دارد که زندگی ما را می سازد. وقتی فردی در خانواده ای فقیر متولد می شود، وقتی کودکی طعم تلخ گرسنگی را می کشد، طبیعتا نمی توان از خلاقیت و باروری ذهنی سخن به میان آورد. وقتی شما به طور مرتب میشنوید که شما فرد بدبختی هستید و آینده تان مبهم و نامشخص است، نمی توان انتظار معجزه داشت. اما برای رسیدن به یک جامعه شکوفا باید تلاش مضاعفی کرد. اگر قرار است در کلاسهای درس تغییر ایجاد شود، باید تلاشها را چند برابر کرد. اما نه تلاشی که فقط سرعت کیلومترشمار بدن ما را تندتر کند بلکه تلاش و کوششی که ذهن را بیدار و تلقیهای مخرب ما را منعطف و نرم کند.باید یاد بگیریم با اتفاقات و حوادث هولناک برخورد صحیح و عاقلانه ای داشته باشیم. هر روز ممکن است درد و رنج و یا یک حادثه ناگوار در زندگی پیش آید.البته تغییر بافت ذهنی یک جامعه، کار بسیار دشوار و سختی است اما اگر معلم ها و پدر و مادرها بدانند که تا چه حد نظر، اعمال و رفتارهای آنان تأثیر دارد و اگر ماهیت نبوغ را بشناسند و بدانند که این من هستم که میتوانم زندگی را بسازم» در آن صورت همه چیز تغییر خواهد کرد.
سالیان قبل، آزمایش جالبی بر روی دو آموزگار انجام شد. به آموزگار اول، کلاسی را دادند و به او گفتند که شاگردان این کلاس همگی نابغه هستند و در ادامه نیز خاطرنشان کردند که این دانش آموزان بسیار باهوشند؛ با این وجود، سعی می کنند گولتان بزنند. آنان خودشان را تنبل نشان میدهند، تکالیفشان را به تمامی انجام نمیدهند و از مشق شب بیزارند. اما به حرف آنان اهمیت ندهید، چون از عهده انجام همه کارها بر می آیند. تنها باید در برابرشان صبور بوده و عشق و درک را به آنان ارزانی دارید. به آموزگار دوم نیز کلاسی را دادند که شاگردانش بهره هوشی متوسط داشتند و در ادامه نیز خاطرنشان کردند که: دانش آموزان این کلاس نه خیلی باهوش هستند و نه خیلی کودن. آنان بهره هوشی و توان متوسطی دارند و به همین دلیل هم انتظار داریم نمره هایشان در همان حد وسط باشند. همانطور که انتظار میرفت، عملکرد دانش آموزان نابغه بهتر از دانش آموزان با بهره هوش متوسط بود. در پایان سال، دانش آموزان نابغه به اندازه یک سال از دیگر دانش آموزان جلو افتادند. جالب اینجاست که در حقیقت امر، در هیچ کلاسی اثری از دانش آموزان نابغه نبود و هر دو گروه از هر نظر در رده متوسط قرار داشتند. اینها تفاوت در دیدی بود که آموزگاران از آنان داشتند(کوئک، ۱۳۸۷).
متخصصان مسائل آموزشی بر این باورند که آموزش، ارتباط مستقیمی با نحوه ی دید اولیای مدرسه و خانه دارد. اگر معلمی احساس یأس و نومیدی کند، اگر تصویر ذهنی اش از خود، یک انسان بدبخت حقوق بگیر باشد و اگر برای کار خود ارزش و اعتباری قائل نباشد، مطمئنا این معلم نمی تواند بچه ها را به خوشبختی و سعادت برساند. اما بالعکس اگر معلمی تصویر ذهنی مثبتی از خود داشته باشد و از شغل خود احساس لذت و رضایت کند، این معلم می تواند به بچه ها امید، نشاط و حس رسیدن به موفقیت بدهد. بر همین مبنا یکی از مواردی که برای استخدام معلم ها باید رعایت شود، این است که آنان باید بدانند که شغلشان یکی از سخت ترین مشاغل در جهان است، اما در عین حال اگر کسی عاشق این حرفه باشد، جزء مشاغلی محسوب میشود که بیشترین کمک را به شکوفایی ذهن خلاق و احساس ناب یک فرد می کند.
البته هنوز در جهان از لحاظ درآمدی معلم ها حقوق کمتری نسبت به بسیاری از مشاغل دریافت می کنند، اما اگر بخواهیم کلاسهای خلاق تشکیل دهیم باید اول از انسان های عاشق استفاده کنیم، دوم حقوق و مزایای بالایی به آنان پرداخت کنیم. سوم بر روی ذهن و احساس خلاق آنان کار کنیم و پویایی را در آنان ایجاد کنیم. چهارم اینکه مهارت ها و دانش لازم را به آنان آموزش دهیم. لذا اگر اعتقاد داشته باشیم که بچه ها به طور ذاتی نابغه هستند، باید بدانیم که شکوفایی آنان به معلمها، اولیای مدرسه و والدین بستگی مستقیمی دارد.
این معلم ها هستند که جسارت بودن را به بچه ها می آموزند. در زندگی رنجهای بسیاری وجود دارد که ما باید یاد بگیریم چگونه از مقابل آنها عبور کنیم. همیشه موفقیت به معنای کسب نمرات خوب در مدرسه و دانشگاه و اخذ مدرک تحصیلی نیست، موفقیت می تواند در نحوه مواجهه ما با ناملایمات باشد. اینکه چگونه می توان سربلند و پیروز شد؟ شاید زمانی برسد که تصویر ذهنی سالم و خلاق در بچه ها شکل بگیرد.
باید یاد بگیریم با اتفاقات و حوادث هولناک برخورد صحیح و عاقلانه ای داشته باشیم. هر روز ممکن است درد و رنج و یا یک حادثه ناگوار در زندگی پیش آید. شما با این وقایع چگونه برخورد خواهید کرد؟ تسلیم میشوید؟ یا اینکه به خوبی می توانید با این مشکل روبه رو شوید؟ یکی از مشکلات نظام های آموزشی این است که صرفا به افزایش اطلاعات و دانش بچه ها فکر می کنند. در حالی که وظیفه اصلی و خطیر نظام تعلیم و تربیت، درست فکر کردن، تصمیم گیری صحیح در مواقع ضروری، عقلانی عمل کردن و در موقع نیاز، عاشقانه برخورد کردن است. بچه ها نابغه هستند اگر تصویر ذهنی سالمی از خود داشته باشند.
منبع: جامعهشناسی نخبهپروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}