کلاس انتظار
کلاس انتظار
کلاس انتظار
نویسنده : محدثه رضایی
کلاس انتظار. نام کلاس ما را گذاشتهاند انتظار. کلاسهای دیگر اسمهایشان میثاق، ایثار، صداقت است، ولی اسم کلاس ما انتظار است. انتظار خیلی سخت است. من منتظرم. این را زنگ تفریح، وقتی کسی در کلاس نیست، روی تخته سیاه مینویسم، با رنگ سبز. رنگ سبز روی رنگ سیاه زیاد پیدا نیست. باید یکبار با سفید هم بنویسم. مینویسم. زنگ که میخورد، همه وارد کلاس میشوند و میخوانند: انتظار خیلی سخت است، انتظار خیلی سخت است، انتظار خیلی سخت است.
دبیر دینی میخواند: «انتظار خیلی است.» و بعد میپرسد: «انتظار یعنی چه؟» هرکس چیزی میگوید.
دبیر دینی دوباره میخواند: «انتظار خیلی سخت است.» اشک در چشمهایش حلقه میزند. میگوید: «منتظر بودن تنها کافی نیست، منتظر باید علاوه بر اینکه منتظر است، برای رسیدن منجی کاری بکند.»
یا کریمی کنار پنجره کلاس نشسته است. انگار او هم منتظر آمدن کسی است. چند تا از بچهها، دور از نگاه دبیر دینی او را به یکدیگر نشان میدهند.
در کلاس انتظار جشن برپاست. جشن تولد. جشن تولد حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف). بچههای همه کلاسها آمدهاند کلاس ما. آخر هرچه باشد نام کلاس ما انتظار است. از سقف یک عالمه بادکنک رنگی آویزان است. یکی از بچهها جعبه شیرینی را بین میزها میگرداند. روی تخته سیاه با خط سفید و سبز نوشته شده است: «برای ظهور آقا امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) صلوات.»
هر تازه واردی تا این را روی تخته سیاه میخواند، زیر لب میخواند: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
من در کلاس انتظار، ردیف جلو مینشینم. برای همین دوست دارم جزو منتظران پیشگام باشم. با خودم فکر میکنم چهقدر خوب میشود اگر امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند و معلم کلاس ما باشد. آخ که چهقدر کیف دارد. چهقدر زیباست، وقتی او حرف بزند. دوست دارم بنشینم و فکر کنم. او چه حرفهایی با ما دارد. خوش به حال خودم که ردیف جلو نشستهام. درست نزدیک امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف). چشمهایم را میبندم و به این رؤیای قشنگ فکر میکنم.
روزهای آخری است که در کلاس انتظار به سر میبریم. آخر سال است. چند روز دیگر روزهای من در کلاس انتظار تمام میشود، یعنی او میآید؟
منبع:www.intizarmag.ir
/س
دبیر دینی میخواند: «انتظار خیلی است.» و بعد میپرسد: «انتظار یعنی چه؟» هرکس چیزی میگوید.
دبیر دینی دوباره میخواند: «انتظار خیلی سخت است.» اشک در چشمهایش حلقه میزند. میگوید: «منتظر بودن تنها کافی نیست، منتظر باید علاوه بر اینکه منتظر است، برای رسیدن منجی کاری بکند.»
یا کریمی کنار پنجره کلاس نشسته است. انگار او هم منتظر آمدن کسی است. چند تا از بچهها، دور از نگاه دبیر دینی او را به یکدیگر نشان میدهند.
در کلاس انتظار جشن برپاست. جشن تولد. جشن تولد حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف). بچههای همه کلاسها آمدهاند کلاس ما. آخر هرچه باشد نام کلاس ما انتظار است. از سقف یک عالمه بادکنک رنگی آویزان است. یکی از بچهها جعبه شیرینی را بین میزها میگرداند. روی تخته سیاه با خط سفید و سبز نوشته شده است: «برای ظهور آقا امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) صلوات.»
هر تازه واردی تا این را روی تخته سیاه میخواند، زیر لب میخواند: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
من در کلاس انتظار، ردیف جلو مینشینم. برای همین دوست دارم جزو منتظران پیشگام باشم. با خودم فکر میکنم چهقدر خوب میشود اگر امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند و معلم کلاس ما باشد. آخ که چهقدر کیف دارد. چهقدر زیباست، وقتی او حرف بزند. دوست دارم بنشینم و فکر کنم. او چه حرفهایی با ما دارد. خوش به حال خودم که ردیف جلو نشستهام. درست نزدیک امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف). چشمهایم را میبندم و به این رؤیای قشنگ فکر میکنم.
روزهای آخری است که در کلاس انتظار به سر میبریم. آخر سال است. چند روز دیگر روزهای من در کلاس انتظار تمام میشود، یعنی او میآید؟
منبع:www.intizarmag.ir
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}