از ظهور تا قيامت

نويسنده: محمود مطهري‌نيا




مقدمه

ظهور امام عصر(ع) واقعه‌اي شريف است که از زمان حضرت آدم(ع) بسياري چشم انتظار وقوع آن بوده‌اند و در رأس آنان مي‌توان از انبيا و رسولان الهي و پيروان ايشان ياد کرد. در منابع مختلف و کتاب‌هاي مقدس اديان آسماني و غير آسماني متعددي مي‌توان در اين رابطه مطالبي يافت. در اين ميان، مطالبي که در منابع اسلامي آمده به مراتب بيش از ديگر متون است. با اين حال با مطالعه مطالب و رواياتي که درباره ظهور در متون اسلامي آمده چند نکته مهم و اساسي جلب توجه مي‌نمايد:
1. به رغم اهميت و جذابيت ظهور و دوران پس از آن، جز تصويري اجمالي و کلي از آن دوره ارائه نشده است. آثار مانند «عصر زندگي» نوشته محمد حکيمي، چشم اندازي به حکومت جهاني حضرت مهدي(ع) نوشته نجم الدين طبسي و دولت کريمه امام زمان(ع) نوشته مرتضي مجتهدي سيستاني آثار شاخصي هستند که به تبيين اين دوره پرداخته‌اند. هرچند محققان و مؤلفان اين آثار تلاش در خور تقديري براي به تصوير کشيدن اين عصر داشته‌اند، امّا هر خواننده‌اي با مطالعه اين آثار ارزشمند به خوبي و در نهايت وضوح، اجمالي بودن روايات توصيف کننده اين دوران را درمي يابد. اين اجمال را بايد ناشي از ضعف درک و ناتواني ساکنان دوره‌هاي پيش از ظهور به خصوص مقطع صدور احاديث و مخاطبان اهل بيت(ع) در فهم و تصور اجزاي آن دوره بدانيم؛ براي نمونه و فهم بهتر مي‌توان حالتي را تصور کرد که شما قصد داريد براي کسي که پانصد سال قبل مي‌زيسته از اينترنت و موشک و تلفن همراه صحبت کنيد. در چنين شرايطي شما هيچ چاره‌اي جز بيان اجمالي نداريد؛ زيرا اجزاي توصيف شما هر قدر بيشتر شود بر سردرگمي او نيز افزوده مي‌گردد. حال شرايطي را تصور کنيد که معصومان(ع) حدود دوازده قرن قبل بنا داشته‌اند از دوره‌اي صحبت به ميان آورند که در آن عقول کامل مي‌شود،علوم رشدي در حد سيزده و نيم برابر پيدا مي‌كنند،پايين ترين سطح سواد عمومي جامعه به حد اجتهاد مي‌رسد و... طبيعي است که جز بيان اجمالي چاره‌اي نيست و ما هرگز نمي‌توانيم تصور کنيم اگر کم سوادترين فرد يک جامعه مجتهد باشد، باسوادترين و عالمترين شخص چه سوادي خواهد داشت. به اين موارد بايد حضور ملائک و جنيان را در مناسبات روزمره اجتماع افزود.
2. منابع، گزارش‌ها و رواياتي که در آنها به ويژگي‌هاي جهان پس از ظهور اشاره شده است، از حيث اعتبار و صحت اسناد، متنوعند. برخي از آنها را مي‌توان مسلم و صحيح دانست و در عين حال درباره برخي نمي‌توان با قاطعيت اظهار نظر كرد. گاه رواياتي ديده مي‌شوند که از حيث سند يا محتوا به نظر ضعيف و داراي مشکل مي‌آيند، امّا با گذر ايام صحت آنها اثبات مي‌شود؛ لذا همه اين روايات را نمي‌توان با يک چشم نگريست و در حال حاضر اظهار نطر قطعي نمود. نگاه ما در اين نوشتار نيز از حيث ترتيب مطالب، صحت و اسناد و ... اظهار نظر قطعي نيست و صرفاً بر اساس آنچه به دست ما رسيده حوادث و جريانات پس از ظهور را دنبال نموده‌ايم.
3. درباره برخي از اين روايت‌ها نيز بايد گفت، اصل ماجرا و اصل آنها متواتر و صحيح است امّا درباره جزئيات آن نمي‌توان با چنين جزمي سخن گفت؛ براي نمونه هرچند به تصريح روايات سفياني شخصيتي است که در آستانه ظهور امام عصر(ع) شورش خواهد نمود امّا در عين حال نمي‌توان درباره تعداد افرادي که به دست او در نجف و بغداد و ديگر شهرهاي عراق يا مدينه کشته خواهند شد صحبت نمود؛ زيرا معلوم نيست تعداد بيان شده در روايات بيان کننده کثرت بوده‌اند يا تعداد دقيق. يا در مواردي مانند طلوع خورشيد از مغرب نمي‌توان به قطع گفت آيا منظور واقعا تغيير در روال عادي طبيعت است يا بايد براي فهم اين عبارت از ابزاري مانند تاويل(که البته علم اصلي آن نزد اهل بيت عليهم است) تمسک جست؟!
4. درباره مدت حکومت امام عصر(ع) عبارات مختلفي يافت مي‌شود که گاه صحبت از 3 يا 5 يا 7 سال است و گاه 309 سال. ديدگاه مختار ما در اين نوشتار رقم حداقل 309 سال است با تأکيد بر اينکه نمي‌دانيم اين 309 سال بر اساس محاسبات عادي ماست يا بر اساس محاسبات روزهاي قيامت و خدايي که به تصريح آية 47 سورة حج و آية چهارم سورة معارج هر سال خدايي معادل پنجاه‌هزار سال‌هاي ماست. احتمال اينکه محاسبات سال و ماه در اين دوره حالت سومي باشد منتفي نيست، به خصوص که جريان طبيعت در آن دوره با دوره‌هاي پيش از خود متفاوت است. براي نمونه اينکه در روايات آمده مردم با وجود نور امام عصر(ع) از نور خورشيد بي‌نياز مي‌شوند اگر بياني تأويل‌پذير نباشد و دقيقاً همين اتفاق بيفتد بايد معيار ديگري براي شمارش سال و ماه و حتي روز و ساعت به کار گرفته شود؛ زيرا مبناي محاسبه ما براي ساعت، روز، هفته و ماه و سال خورشيد است. ما از اين مطلب نيز بي‌اطّلاعيم.

از ظهور تا قيامت

هرچند راويان و مؤلفان حوزه مهدويت مانند بسياري ديگر از حوزه‌هاي اسلامي چندان به موضوع توالي حوادث و اتفاقات توجه جدي نداشته‌اند و از همين رو مجموعه قابل توجهي از آنچه امروز درباره گذشته و آينده در اختيار داريم فاقد ترتيب و توالي تاريخي هستند با اين اگر مجموعه روايات بيان کننده ظهور را اگر کنار هم بچينيم با در نظر گرفتن مقدمات پيش گفته مي‌توان مقاطع پس از ظهور را چنين تصوير نمود:

1. ظهور اصغر

غيبت امام عصر(ع) داراي دو مرحله صغري و کبري بود. مرحله اوّل تا سال 329 هجري ادامه يافت و از آن پس مرحله دوم آغاز گشت. تا کنون حدود يازده قرن از آن تاريخ مي‌گذرد. هرچند مجموعه‌اي از روايات از معصومان پيش از امام زمان(ع) درباره غيبت نقل شده و دهان به دهان و سينه به سينه در ميان شيعيان منتقل مي‌شد امّا با اين حال براي آماده سازي شيعيان ماجراي غيبت طي دو مرحله رخ داد. جالب اينجاست که به رغم اين تمهيد و مقدمه چيني، بنا بر آنچه در برخي منابع تاريخي آمده شيعيان به فرقه‌هاي متعدد تقسيم شدند و با زحمات بزرگاني مانند شيخ كلیني، شيخ صدوق و شيخ مفيد بود که از آن فرقه‌ها تنها شيعيان دوازده امامي باقي ماندند.
يکي از اتفاقات مهمي که در دوره غيبت کبري افتاده و به راحتي مي‌توانيم آن را در اطراف خود ببينيم عادت کردن شيعيان به غيبت امام عصر(ع) است. اين ماجرا تا آنجا پيش مي‌رود و ادامه مي‌يابد که به تعبير روايات مردم مي‌گويند به ايشان و خاندان پيامبر(ص) ما را نيازي نيست. از همين رو پيش از ظهور حضرت مهدي(ع) دوره‌اي را که از آن با عنوان دوره ظهور اصغر ياد مي‌شود، شاهد خواهيم بود که همانند دوره غيبت صغري زمينه ساز دوره بعد خواهد شد. روايات مقطع کوتاهي پيش از ظهور را چنين توصيف کرده‌اند که نام حضرت مهدي(ع) بر زبان‌ها جاري شده و سيراب محبت ايشان مي‌گردند. برخي بزرگان بر اين باورند که اندکي بيش از پنجاه سال است که در اين دوره قرار گرفته‌ايم.

2. آستانه ظهور (آغاز فعاليت‌هاي سفياني و يماني)

آنچه در روايات با عنوان نشانه‌هاي حتمي ظهور از آنها ياد شده پنج موردند که شورش سفياني در شام و قيام يمني به طور همزمان در ماه رجب پيش از ظهور (شش ماه قبل از آن) اتفاق مي‌افتند. از اين مقطع به بعد مجموعه‌اي از اتفاقات رخ مي‌دهند که غالباً اقدامات و جنايات سفياني و سپاهيانش است. اين مجموعه اتفاقات که علاقه‌مندان، مي‌توانند تفصيل آن را در کتاب «شش ماه پاياني» مطالعه نمايند، فضاي جهان را ملتهب مي‌کند و نوعي آشفتگي جدي در جهان نمايان مي‌شود.

3. ظهور محدود: صيحه تا شهادت نفس زکيه

سرآغاز ظهور را بايد تاريخ 23 ماه رمضان پيش از ظهور(عاشورا) بدانيم. در صبحگاهان اين روز جبرييل امين و ملک مقرب خداوند ندا در مي‌دهد:«صبح نزديک شد. بدانيد حق با مهدي (و در برخي روايات آل علي(ع)) و شيعيان اوست.
اين ندا را همگان به زبان خويش مي‌شوند و با شنيدن اين صدا خواب‌ها بيدار، نشسته‌ها ايستاده مي‌شوند. اين اوصاف را برخي به ابزارهاي مدرن امروزي تاويل مي‌کنند گويا حضرت جبرييل براي رساندن پيام الهي نيازمند ماهواره و اينترنت است. اين تصور ناشي از ضعف ايمان ما نسبت خداوند، بي اطلاعي از خلقت و قدرت ملائکه الهي و به خصوص مقربان آنها و نيز حجت مند و بر حق دانستن ابزارهاي مدرن است. اوصافي که براي اين ندا بيان شده هرگونه احتمال ديگري غير از صريح آنچه را در روايت آمده منتفي مي‌سازد؛ به خصوص اينکه اولاً همه آن را همزمان مي‌شوند، ندا از آسمان است و حتي افراد خسبيده با اين صدا از خواب بيدار مي‌شوند. لازمه قبول آن تأويل چنين است که ما حالتي را تصور کنيم که برنامه‌اي به طور زنده و به مستمر از آسمان و همزمان در تمام نقاط عالم و به زبان‌هاي مختلف پخش شوند و گيرنده‌هايي در جاي جاي عالم وجود داشته باشد که ثانيه ثانيه اين برنامه را با صداي رسا و کيفيتي عالي دريافت کند. مجموعه اين تصورات به نظر مي‌آيد جز خيالي بيش نيست.
بعدازظهر يا شامگاهان همان روز ابليس بانگ برمي آورد که حق با عثمان است. فرض پخش رسانه‌اي اين بانگ منتفي نيست؛ زيرا نه حقانيتي دارد و نه اوصافي به مانند نداي جبرييل امين براي آن برشمرده شده است.
نکته مهم درباره اين دو بانگ آسماني اين است که به طور طبيعي بايد تفاوت ميان دو جريان شناخته شده باشد: جريان شيعي به رهبري فرزند اميرالمومنين(ع) و جريان عثماني که در دو نداي حضرت جبرييل(ع) و ابليس لعين مردم بدان‌ها دعوت مي‌شوند. به عبارت ديگر بايد اين مطلب را حاکي از حذف يا تضعيف تمام رقباي فکري يا ديني دانست.
همان طور که در بند بعد خواهيم ديد امام عصر(ع) در اين مقطع ظهور محدودي براي افراد معدودي خواهند داشت که نتيجه اقدامات ايشان اعزام نفس زکيه به مکه است.

4. آغاز دعوت: شهادت نفس زکيه تا عاشورا

پس از وقوع مجموعه همه حوادثي كه تا به حال از آنها ياد كرديم شعاع‌هاي نوراني آن خورشيد تابان بيش از پيش نمايان گشته و حضرت مهدي(ع) فرستاده‌اي از جانب خويش به مكه اعزام مي‌كنند كه علاوه بر روشن شدن اوضاع و كسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارك را فراهم كند. جوانمردي هاشمي (محمد بن الحسن كه همان نفس زكيه است)، در بيست و پنجم ماه ذي‌الحجة پس از قيام خويش وارد مسجدالحرام شده و بين ركن و مقام ايستاده و نامه‌اي شفاهي از ناحيه حضرت را براي مردم مكه قرائت مي‌كند كه در اين نامه خبري از توهين و بي‌احترامي و تهديد نيست و ضمن آن حضرت از مردم مكه طلب ياري و نصرت مي‌كنند. بقاياي نظام منحوس حاكم در حجاز جرمي شنيع مرتكب شده و وي را در حالي كه بين ركن و مقام ايستاده، شهيد مي‌كنند كه اين جرم عاقبت آنها را مشخص مي‌كند و معلوم مي‌سازد كه حضرت 15 روز بعد كه بناست ظهور شريفشان رخ بدهد، بايد با آنها چگونه رفتار بكنند.چنين فاجعه دردناكي در مدينه بر سر پسر عموي نفس زكيه - كه نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلويش) فاطمه است - مي‌آيد و هر دو را بر سر در مسجدالنبي(ص) اعدام مي‌كنند.
ابو بصير هم از امام باقر(ع) ضمن حديثي بلند روايت كرده است:«حضرت مهدي(ع) به ياران خويش مي‌فرمايند:‌اي قوم (همراهان) اهالي مكه مرا نمي‌خواهند ولي براي آن‌كه حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظيفه‌ام عمل كرده باشم (يكي از شما را) به سوي آنها مي‌فرستم. سپس يكي از يارانشان را خوانده و به او مي‌فرمايند: به سوي اهل مكه برو و بگو:‌اي اهالي مكه من فرستاده فلاني (حضرت مهدي(ع)) هستم و او براي شما چنين پيغام فرستاده كه ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتيم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پيامبران هستيم به ما ظلم شده وآزار رسانده‌اند و ما را سركوب كرده‌اند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پيامبر(ص) گرفته‌اند. از شما طلب ياري مي‌كنيم پس ياريمان كنيد. وقتي اين جوانمرد اين پيام را رساند به سوي او مي‌آيند و مابين ركن و مقام او را كه نفس زكيه است مي‌كشند.»

5. ظهور اکبر: عاشورا

ظهور امام عصر(ع) به تصريح آنچه در روايات آمده مصادف با روز عاشورا و بنابر مشهور جمعه يا به تعبير برخي روايات شنبه خواهد بود. ياران امام عصر(ع) دسته‌اي شبانه و دسته‌اي بامدادان با سوار شدن بر ابرها يا طي الارض خود را به امام(ع) مي‌رسانند.

6. عاشورا تا ربيع الاول سال اوّل ظهور

در اين مقطع در ميان ياران امام، به طور شاخص مي‌توان يماني و خراساني را مشاهده نمود که از دو منطقه خاورميانه با سپاهيان خويش به ياري امام مي‌شتابند. بنابر روايات يماني از حقانيتي بيش از خراساني برخوردار است وخراساني و فرمانده سپاه خويش شعيب بن صالح براي اتمام حجت بر ديگر سپاهيان و همراهان از امام(ع) تقاضاي معجزه و کرامت مي‌کند. امام هم جلوه‌اي از اعجاز خويش را به ايرانيان مي‌نمايند و پس از آن ايشان با حضرتش بيعت مي‌کنند. سفياني که علاوه بر شام، عراق و شبه جزيره عربستان به بخش‌هايي از ايران نيز لشکر کشي کرده، اوّلين شکست خود را از خراساني و در منطقه استخر (حوالي شيراز) از خراساني تجربه مي‌کند و اندکي پس از ظهور (تنها پنج روز) بخش قابل توجهي از سپاه خود را که در بياباني ميان مکه و مدينه از دست مي‌دهد. اين سپاه براي مبارزه با امام و ممانعت از اقدامات پس از ظهور از مدينه به مکه گسيل داشته شده بودند. جبرييل ملک(ع) مأمور نابود کردن و به زمين فرستادن اين لشکر است. از اين سپاه تنها دو يا سه نفر ملقب به بشير و نذير زنده مي‌مانند که شرح ماجرا را به اطلاع امام زمان(ع) و سفياني مي‌رسانند.
پس از اين دو شکست، سپاه سفياني به طور مداوم از سپاهيان امام(ع) که هر لحظه بر تعدادشان افزوده مي‌شود شکست مي‌خورد تا اينکه در حوالي درياچه طبريه امام زمان(ع) و سفياني در مقابل هم قرار مي‌گيرند. به رغم تمام جنايات و فجايعي که در اين مدت به بار آورده بود امام زمان(ع) که مظهر رحمت الهي است و بسان رسول اکرم(ص) ملقب به عنوان ممتاز «رحمه للعالمين»، سفياني را به خيمه خويش فراخوانده و با چنان ملايمت و مهرباني با او ملاقات و صحبت مي‌کنند که او از کرده خويش پشيمان شده و تصميم به تسليم شدن مي‌گيرد. او با يک دنيا ندامت به خيمه و خرگاه خويش باز مي‌گردد امام فرماندهان سپاه او را دوباره وادار به نبرد با سپاهيان امام(ع) مي‌کنند و او را به بدفرجامي بازمي گردانند.

7. بازگشت مسيح و پايان بخشيدن به جريان سفياني

در اين مقطع و پيش از بسته شدن پرونده سفياني، حضرت مسيح(ع) به زمين باز مي‌گردد. بازگشت او مقارن با يکي از وعده‌هاي نماز است. او در حالي که همچنان آب وضوي او خشک نشده به عنوان وزير حضرت مهدي(ع)، در ميان سپاهيان امام(ع) قرار گرفته و در نماز به ايشان اقتدا مي‌نمايد. سفياني در نبرد با امام(ع) شکست مي‌خورد و پرونده او براي هميشه بسته مي‌شود. لازم به ذکر است غربيان و يهوديان در اين نبرد به ياري سفياني مي‌شتابند که هيچ ثمري براي او نخواهد داشت.

8. جنگ با يهود و فتح كامل خاورميانه

بنابر روايات متعددي که ذيل آيات آغازين سوره بني‌اسراييل بيان شده دومين شکست جدي يهوديان در طول تاريخ به دست ياوران امام عصر(ع) خواهد بود. اين مطلب را در منابع اهل تسنن نيز مي‌توان يافت. براي نمونه:«قيامت برپا نشود تا اينکه بين مسلمانان و يهوديان جنگي رخ دهد که مسلمانان همه آنان را به هلاکت رسانند؛ به گونه‌اي که اگر شخصي يهودي در پشت درخت يا صخره‌اي پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و مي‌گويد:‌اي مسلمان، يک يهودي در پناه من مخفي شده، او را هلاک کن....»
همان طور که مشاهده مي‌شود اين جنگ متفاوت با جنگ‌هاي معمولي خواهد بود به نحوي که نباتات و جمادات نيز به ياري ياران امام زمان(ع) خواهند آمد تا به ظلم‌ها و جنايات پايان ناپذير يهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطين و مناطق اطراف آن در اين مقطع، امام زمان(ع) بر منطقه خاورميانه مسلط مي‌شوند.

9. دعوت جهاني

با استقرار حکومت مهدوي در منطقه خاورميانه، اقدامات تبليغي براي رساندن فرهنگ اصيل اسلامي به تمام مناطق جهان آغاز مي‌شود. حضرت مسيح(ع) مأمور رساندن اين پيام به گوش مسيحيان و پيروان خويش را برعهده دارند. در پي اين اقدامات تبليغي، غربيان که تاب حکومت عدل و جهاني امام عصر(ع) ندارند به جنگ با ايشان مي‌پردازند.

10. نبرد اوّل با اهل کتاب و غربيان تا صلح با غرب

درباره زمان آغاز و مدت اين نبرد در روايات مطلبي يافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن مي‌توان آن را در ماه‌هاي آغازين پس از ظهور تصور کرد. زيرا ايشان در مدتي کمتر از سه ماه بر خاورميانه مسلط مي‌شوند و پيش از آن با صيحه جبرييل همگان با شخصيت حضرت مهدي(ع) و اهداف و برنامه‌هاي ايشان آشنا شده‌اند. از سويي امام(ع) از تمامي فرصت‌ها بهره مي‌برند و براي ابلاغ پيام جهاني خويش اقدام مي‌نمايند و از سوي ديگر در طول قرون متمادي و پيش از تولد امام زمان(ع) براي ممانعت از اقدامات عدالت گسترانه ايشان مترصد ظهور بوده‌اند. ظالمان که حضرت مهدي(ع) را در هم شکننده تمام هيمنه خويش مي-دانسته‌اند هرگز براي مخالفت و مبارزه با ايشان زمانه را از دست نخواهند داد. به خصوص که مي‌دانند هر لحظه‌اي که از ظهور بگذرد بر تعداد ياران و شيفتگان امام زمان(ع) افزوده خواهد شد. در برخي از روايات سرآغاز اين نبرد را پناه بردن بازمانده سپاه سفياني به غرب بيان شده است. ظاهرا در اين ماجرا غربيان حضرت مسيح(ع) را ميانجي خويش قرار مي‌دهند و قرارداد صلحي ميان دو طرف براي مدت هفت سال برقرار مي‌گردد.

11. نبرد دوم با غرب و شکست آنان

غربيان تنها با گذشت نه ماه، دو يا سه سال (به اختلاف روايات) از عقد اين قرارداد صلح، آن را نقض مي‌کنند و با سپاهي متشکل از هشتاد پرچم(شايد کنايه از کشور باشد) و نزديک به يک ميليون سرباز به مسلمانان حمله ور مي‌شوند. به رغم حضور اين خيل سپاه جهاني در منطقه فلسطين، که با همراهي برخي از اعراب با غربيان ادامه مي‌يابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه مي‌يابد. متاسفانه به غلط برخي نبرد قرقيسيا را معادل اسلامي آرماگدون درنظر مي‌گيرند. با نگاه دقيقتر مي‌توان ادعا کرد غربيان با در نظر گرفتن نبرد نهايي امام عصر(ع) با روم و غرب داستان آرماگدون را ساخته‌اند يا در منابع آسماني تحريف ناشده‌اي که به طور محرمانه و مخفيانه در اختيار دارند از اين نبرد اطلاع يافته‌اند و حقايق مربوط به آن را براي خويش تحريف کرده‌اند. مقايسه شباهت‌ها و تفاوت‌هاي اين دو نبرد مجال ديگري مي‌طلبد امّا به اجمال بايد اين دو را بسيار شبيه بدانيم.

12. شورش دجال و کشته شدن

ماجراي دجال با اوصاف خاص او مطلبي است که غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شيعي معمولا به بيان کليات و مطالب اجمالي درباره اين موضوع اکتفا شده است. منابع مسيحيان نيز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفته‌اند تا جايي که در حال حاضر، آنان به دنبال يافتن مصداق يا مصداق‌هاي آن هستند.در منابع مسيحيان، مسيح نبي(ع) را قاتل دجال معرفي کرده‌اند و در منابع اسلامي نيز گاه ايشان و گاه حضرت مهدي(ع) را کُشنده دجال بيان نموده‌اند. دجال شخصيت، جريان يا ابزاري است که عده‌اي در در دوره آخرالزمان به خويشتن فريفته مي‌سازد و زمينه کفر و ناسپاسي جمعيت بسياري را فراهم مي‌آورد. به استناد رواياتي که به دست ما رسيده اين ماجرا در دوره امام عصر(ع) خاتمه مي‌يابد و در دمشق، باب لد کشته مي‌شود.

13. نبرد با يأجوج و مأجوج

ياجوج و ماجوج دو شخصيت يا امتي بوده‌اند که ذوالقرنين در قرآن کريم از آنان با عنوان مفسد في الارض ياد کرده است. ماجراي اين دو در دوره بعد از ظهور و پس از جريان دجال، تکرار مي‌شود که از حيث گستره و طرف‌هاي درگير و ديگر ويژگي‌ها کاملاً متفاوت با آن خواهد بود. بررسي ماجراي يأجوج و ماجوج مجال مفصلي مي‌طلبد و علاقه مندان مي‌توانند کتاب يأجوج و مأجوج نوشته شيخ توفيق حسن علويه را مطالعه نمايند. در اينجا به همين مقدار اکتفا مي‌شود که فتنه اين دو نيز به دست امام عصر(ع) برچيده مي‌شود.

14. نبرد با ابليس و مرگ او

ابليس پس از آنکه در ماجراي خلقت حضرت آدم(ع) بر او سجده نکرد و از درگاه الهي رانده شد درصدد انتقام از اين مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتي که به خداوند داشت به عزت او قسم خورد که به جز مخلَصان، ديگر اسنان‌ها را گمراه کند و براي همين امر از خداوند تا روز قيامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصي (يوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد.44 در روايات متعددي که ذيل اين آيه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر(ع) بيان نموده‌اند. پس از ظهور امام عصر(ع) طي نبردي ابليس به همراه اعوان و انصار جني و انسي‌اش در برابر امام و يارانشان صف آرايي مي‌کنند. نتيجه اين نبرد نيز شکست شيطان و ياران اوست و در پايان اين جنگ، ابليس در مسجد کوفه به دست امام زمان(ع) کشته مي‌شود.45 از همين روست که نوع مشکلات و آزارهايي که دوستداران و پيروان و مبلغان امام عصر(ع) در دوره غيبت از شياطين جن و انس مي‌بينند به مراتب بيش از ديگران است. از اين مقطع به بعد ميزان سنجش افراد بر اساس نحوه برخورد با نفس اماره شان است؛ زيرا ديگر وسوسه کننده‌اي از بيرون وجود ندارد و افراد تنها از درون وسوسه را تجربه مي‌کنند.

15. حکومت جهاني

با حذف موانع بيروني دريافت و فهم حقيقت، زمينه هدايت بشريت فراهم مي‌شود. دوره استقرار حکومت امام زمان(ع) ويژگي‌هايي منحصر به فرد دارد که علاقه مندان مي‌توانند به منابعي که در اين رابطه وجود دارد مراجعه نمايند.46 در اين دوره حداقل 309 ساله انسان‌ها از سويي با تمام مشکلات و بحران‌هايي که در دوره‌هاي مختلف و به خصوص آخرالزمان و آستانه ظهور با آن مواجه بوده‌اند، وداع مي‌کنند و از سويي تمام آمال و آرزوهايي را که بشر همواره در دل مي‌پرورانده به دست مي‌آورند. اين حل مشکلات و تحقق آرزوها در تمام عرصه‌هاي علمي، فرهنگي، امنيتي، طبيعي و ... به منصه ظهور مي‌رسد.

16. وفات مسيح

حضرت مسيح(ع) که در دوره اوّل زندگي خويش بي همسر و خانمان مي‌زيست پس از بازگشت در دوره ظهور امام عصر(ع) ازدواج مي‌کند و در دوره استقرار و پس از سال‌ها وزارت امام عصر(ع) دار دنيا را وداع مي‌گويد و مراسم تدفين او را امام عصر(ع) انجام مي‌دهند. ايشان در طول دوره دوم حيات خويش نقشي بسزا در ترويج اسلام و رهبري امام زمان(ع) در ميان اهل کتاب و به خصوص مسيحيان ايفا مي‌کنند.

17. وفات امام عصر(ع)

امام زمان(ع) نيز پس از صدها سال زندگي در دوره غيبت و چند صد سال زندگي در دوره پس از ظهور مدتي پس از حضرت مسيح(ع) وفات مي‌يابند. گزارش‌هايي که درباره شهادت ايشان به دست ما رسيده چندان قابل اعتماد نيستند و بايد رحلت ايشان را به طور طبيعي و نه شهادت بدانيم با در نظر گرفتن اينکه شهيد نشدن از فضايل ايشان نمي‌کاهد. با وفات امام عصر(ع) دوره اصلي رجعت آغاز مي‌شود.

18. رجعت

دوره رجعت که در منابع گاه از آن به عنوان ضروريات مکتب تشيع ياد مي‌شود دوره‌اي است که اطلاعاتي بسيار اجمالي درباره آن به دست ما رسيده است. با استفاده از مباني و مستندات قرآني و روايي متعددي مي‌توان اجمال مربوط به دوره رجعت را اثبات نمود امّا درباره جزييات اين دوره طولاني مدت که در روايات گفته شده هرکس نوه هزارم خويش را مي‌بيند و سيدالشهدا(ع) چنان عمر مي‌کنند که ابروهاي ايشان روي چشم‌هايشان مي‌افتد نمي‌توان با قطعيت صحبت نمود. امام حسين(ع) اوّلين رجعت کننده است که به تدفين امام عصر(ع) مي‌پردازند. پس از ايشان حضرت امير(ع) و رسول اکرم(ص) نيز به دنيا باز ميگردند. بنابر روايات متعدد منظور از خروج «دابه الارض» که مربوط به اين دوره دانسته شده همان رجعت اميرالمومنين(ع) است و ديگر گزارش‌ها چندان قابل اعتنا و لحاظ کردن نيستند.

19. مقدمات قيامت

همان طور که خلقت در شش مرحله و به تعبير قرآن کريم شش روز اتفاق افتاد پايان خلقت خاکي نيز طي چند مرحله خواهد بود. پس از وفات آخرين حجت الهي بنا بر برخي روايات چهل روز جهان در نوعي ابهام و سردرگمي طي طريق خواهد نمود. در پي دميدن اوّل اسرافيل در صور خويش، ابتدا همه انسان‌ها مي‌ميرند و ديگر موجودات نيز جان خويش را از دست مي‌دهند. جان همه را عزراييل و جان او را اسرافيل مي‌گيرد و او نيز با اراده الهي مي‌ميرد و طي مدتي خداوند تنها حي عالم خواهد بود. پس از آن خداوند اسرافيل را زنده نموده و او مجددا در صور خويش مي‌دمد و همه خلايق از اوّل تا آخر زنده مي‌شود و صحنه قيامت برپا مي‌شود. پرداختن به موضوع قيامت به خصوص با رويکرد مهدوي مجالي بسيار مفصل مي‌طلبد.
منبع: ماهنامه موعود شماره 97