مرزهای ایران شاید به همان سرعت که در دوران قبل از قاجار رو به گسترش گذاشته بودند، از اوایل دوره قاجار و بعد پهلوی کوچک شدند و سرحدات ایران روز به روز به مرکز نزدیک‌تر شدند؛ زمانی این گربه نشسته یک شیر ایستاده بود و قبل از آن یک نهنگ بزرگ بود که از هرطرف به دریایی می‌رسید؛ اما بی‌کفایتی شاهان ایرانی مخصوصا در دوره قاجار و پهلوی باعث شد تا ایران به گوشت قربانی عروسی و عزای کشورهای استعمار‌گر تبدیل شود و روز به روز نقشه این کشور آب برود.

عهد‌نامه گلستان را می‌توان شروع تکه تکه شدن ایران در دوره قاجار دانست عهد‌نامه‌ای که با بی‌کفایتی شاهان ایرانی باعث شد تا بخش قابل توجه و استراتیژیکی از ایران  یعنی هفده شهر از مناطق قفقاز از ایران جدا شود.
 
شروع ماجرا
ماجرا از آن‌جا شروع شد که دولت تزاری روسیه تصمیم گرفت تا موقعیت استراتیژیک خود را در منطقه تقویت نماید و برای این کار باید راهی را برای رسیدن به هندوستان و آب‌های گرم پیدا می‌کرد به همین دلیل تصمیم گرفت تا با تصرف بخش‌ها‌یی از ایران خود را به سواحل دریای خزر برساند و از طریق فشار بر ایران مقدمات فعالیت‌های اقتصادی و نظامی خود را در نقاط مختلف فراهم کند. برای این‌کار حملات چند باره‌ای را به مرزهای ایران انجام داد که از جمله آن حملات می‌توان به حمله ژنرال سیسیانف روسی به مرزهای ایران اشاره کرد؛ او بدون اعلام جنگ و در یک جمله کاملا پیش بینی نشده به مرزهای ایران حمله‌ور شد؛[1] اما این حمله نتوانست آن‌چه را که روس‌ها از آن انتظار داشتند برآورده کند و سیسیانف توسط حسینقلی خان حاکم باکو به قتل رسید؛[2] اما جانشین او گوداویچ روسی با حمله به ایروان گنجه را تصرف نمود؛ ولی عباس میرزا ولی عهد ایران با گذر از ارس او را عقب رانده و مواضع ایران را استحکام می‌بخشد. سپاه روس که به هیچ وجه حاضر به چشم پوشی از منافع خود نیست در 1805  از طریق دریا به بندر انزلی حمله می‌کند ولی با تلفاتی سنگین مجبور به عقب نشینی می‌شود و در 1807 با فرستادن نماینده حکومت روس درخواست متارکه جنگ را از دولت ایران می‌نماید اما اجابت این درخواست از طرف فتحعلی شاه قاجار مشروط به تخلیه تمامی مناطق تحت تصرف دولت روس مشروط می‌شود که همین مسئله باعث می‌شود تا روس‌ها دست‌خالی از ایران باز گردند. نکته مهم این است که قاجارها همیشه قدرت نظامی خود را فرعی بر یک دولت اروپایی می‌دیدند و همیشه به پشتوانه آن‌ها دست به جنگ و یا صلح می‌زدند و در این ماجرا نیز روی کمک‌های بناپارت فرانسوی حساب باز کرده بودند حسابی که پوچ از کار درآمد.
 
یک معامله سیاسی
اما در بازی سیاست گاه بیش از آنکه برتری در میدان جنگ نتیجه کار را مشخص کند توافق‌های سیاسی است که ورق را برمی‌گرداند. همین مسئله در درگیری‌های ایران و روس اتفاق افتاد؛ آنچه که در منازعات ایران و روس اتفاق افتاد این بود که دولت انگلستان که به اسم حضور مستشاری، حضور میدانی قوی در جنگ با روسیه داشت در یک پیمان سیاسی به عنوان متحد دولت روس به میدان آمد و در 1812 همه مستشاران و نیرو‌های خود را از جنگ بیرون کشید و همین امر باعث شد تا قوای ایران رو به ضعف بگذارد و و نتیجه این شد که قوای ایران در تقابل اصلاندوز مغلوب قوای روس گردد[3] و بخش‌های قابل توجهی از کشور را از دست بدهد و قوای روس تا فتح تبریز پیش برود؛ از طرفی شورش‌های محلی در بعضی از مناطق خراسان و نیز هراس دربار ایران از قطع رابطه سیاسی و اقتصادی با دولت انگلستان شاه ایران را در موضع ضعف قرار داد و همین مسئله باعث شد تا او قرار داد صلح را بپذیرد و در 12 اکتبر 1813 میلادی مطابق با 29 شوال 1228 قمری برابر با سوم آبان 1192 شمسی[4] در قریه گلستان از توابع ایالت قره‌باغ عهدنامه‌ای ننگین به امضای نمایندگان دو طرف رسید که به موجب آن قرار داد هفده ایلات از ایالات مناطق شمالی ایران و منطقه استراتیژیک قفقاز از جمله ایالات گنجه، قره‌باغ، شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان، گرجستان، محال شوره‌گل، محال آچوق‌باشی، محال گروزیه شامل چچن و اینگوش امروزی، محال منگریل (منکریل)، محال آبخاز و سامگرلو (مرگالیا) و گوریا (غرب گرجستان) به علاوه بخشی از سرزمین تالش (خانات تالش)  از ایران جدا شد و به دولت روس واگذار گردید و همین حاتم بخشی‌ها از کیسه ملت باعث شد تا تسلط و حاکمیت ایران بر دریای خزر بسیار محدود شده و ایران از حق کشتیرانی در این منطقه منع شود.[5]
 اکنون نزدیک به 200 سال از آن ماجرا می‌گذرد و عهد‌نامه‌های ذلت بار دیگری نیز بعد از آن به این کشور تحمیل شده است؛ اما ظاهرا بعضی از سیاسیون علاقه‌ای به مطالعه تاریخ ندارند و هنوز ترجیح می‌دهند بر روی دیوار کشورهای استعمار‌گر یادگاری بنویسند.
عایدی ایران از عهدنامه گلستان
اما چیزی که ایران در این قرارداد استعماری به دست آورد آن‌قدر ناچیز و تحقیر‌آمیز است که با واژه مأنوس این روزها، یعنی تقریبا هیچ قابل تطبیق است.
 به موجب این قرار داد روسیه متهعد شد نیابت سلطنت عباس میرزا در ایران را به رسمیت بشناسند و در رساندن او به سلطنت ممانعتی نکند و این یعنی روس‌ها حق مسلم ایرانی‌ها در مورد انتخاب و یا انتصاب حاکم را که یک حق ملی است به عنوان امتیاز قلمداد کرده و در اختیار ایران قرار دادند.
 
دولت بی خبرها
نکته مهمی که در تحلیل عهد‌نامه گلستان مطرح است این است که این قرار داد را به نوعی می‌توان محصول بی اطلاعی دولت وقت ایران از شرایط داخلی روسیه دانست؛ در آن زمان روسیه به دلیل درگیری با ناپلئون بناپارت از لحاظ نظامی و حتی داخلی در موضع ضعف قرار داشت به طوری که اگر دولت ایران زمان کوتاهی به مقاومت ادامه می‌داد روس‌ها مجبور بودند به هر نحو ممکن جبهه ایران را به آرامش برسانند تا بتوانند در مقابل بناپارت مقاومت کنند؛ اما مقامات ایرانی که از ساده‌ترین اصول سیاست بی‌اطلاع بودند با عدم اشراف بهبر شرایط داخلی روسیه به این عهدنامه سراسر خسران تن دادند و باعث از دست رفتن اراضی قابل توجه و استراتیژیکی از شمال ایران و نیز حق کشتیرانی ایران در دریای خزر و بسیرای دیگر از امتیازات مهم برای ایران شدند.

خلاصه آنکه
اکنون نزدیک به 200 سال از آن ماجرا می‌گذرد و عهد‌نامه‌های ذلت بار دیگری نیز بعد از آن به این کشور تحمیل شده است؛ اما ظاهرا بعضی از سیاسیون علاقه‌ای به مطالعه تاریخ ندارند و هنوز ترجیح می‌دهند بر روی دیوار کشورهای استعمار‌گر یادگاری بنویسند.
 

منابع:
[1] نظام سیاسی و سازمان های اجتمایی ایران در عصر قاجار، ص104
[2] ایران دوره قاجار، ص 86
[3] معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه، ص72
[4] تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، جلد ۱ صفحه ۱۷۴
[5] ایران دوره قاجار، ص 92