ای الهه ناز






ای, ای الهه ی ناز ,با دل من بساز
کین غم جانگداز, برود ز برم
گر دل من نیاسود,از گناه تو بود
بیا تا ز سر, گنهت گذررم

باز, می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز, ز خاطر ببرم

گر, نکند تیر خشمت دلم را هدف
بخدا همچو مرغ پر شور و شعف , ز سویت بپرم

آنکه او ز غمت دلبندت چون کیست
ناز تو بیش از این بهر چیست
تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
من تو را وفا دارم بیا که جزء این نباشد هنرم

این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر از من نگیری خبر, نیابی اثرم

منبع: www.shafighi.com/forum