جان آرچیبلد ویلر(John Archibald wheeler) اهل پرنیستون خاطرات صمیمانه ای از دیدار با او در توبینگن دارم که مکانیک کوانتوم را از اروپا به آمریکا ارمغان آورد، مسئلهی آغاز جهان را به فرمول اولیه تقلیل می دهد: «جهان از یک بیت (heterotic M theory) به وجود آمده است.» جهان چگونه بر پایه ی یک «بیت» به وجود آمده است؟ «فرآیندهای تولید اطلاعات» تاکنون کشف نشده اند. آیا فیزیکدانان می توانند روزی این فرآیند را کشف کنند؟ یا اینکه به آن وضوح بیشتری ببخشند. آیا از فیزیک انتظار زیادی نمی رود که به عنوان نظریه ای برای ساختارهای پایه و فرآیندهای تغییر در ماده و انرژی با ابزارهایی که دارد به توضیح نهایی واقعیت به معنای مشاهده، آزمایش و ریاضی کردن مبادرت بورزد؟ آیا این نوعی فراتر از فیزیک» نیست که هنگام فراتر رفتن از تجربه گرایی فراخوانده می شود و نه تنها این سؤال پرسیده می شود که چرا عالم هست به این گونه که هست بلکه پرسیده می شود که اصلا چرا وجود دارد؟ آیا مردم هنوز طالب حل کردن «معمای جهان» هستند؟ چنان که برخی از دانشمندان در مرحله ی نهضت ادبی شان کوشیده اند.
 
«معمای جهان»: در قرن نوزدهم امیل دوبویس ریموند فیزیولوژیست اهل برلین با پژوهش درباره‌ی الکتریسیته‌ی موجود در ماهیچه‌ها و عصب‌های حیوانات، علوم طبیعی را تا حدی ارتقاء داد که عضو مطلق فرهنگ جامعه شد. بلکه با فروتنی عاقلانه ای از هفت سؤال واپسین درباره ی جهان سخن گفت که از ساز و کار طبیعت نشئت می گیرند ولی انسان نمی تواند از عهده ی پاسخ دادن به آنها برآید. «ما نمی دانیم و نخواهیم دانست» اینجا پیش از هر چیز ما را به طبیعت ماده و انرژی و تبیین حس های ابتدایی ارجاع می دهد. به علاوه تردید آمیز بودن تبیین پذیری بنیادی منشأ حرکت، آغاز حیات، هدفمند بودن طبیعت، ریشه ی تفکر عقلانی و زبان و واقعیت آزادی اراده را به تصویر کشید.
 
«معمای جهان»: ارنست هیکل، جانورشناس و فیلسوف طبیعی اهل ینا در کتاب پرفروشی که در بدو آغاز قرن بیستم منتشر کرد و به پانزده زبان دیگر ترجمه شد  ادعا کرد که با تکیه بر نگاه یگانه انگارانه به جهان و بر پایه ی تصور داروین از تکامل به این سؤالات اساسی بشر پاسخ می دهد. اما این اعتراف الحادی او که گمان می کرد می تواند تکامل جهان از ابری اولیه تا فرآیندهای روحی را به زبان ماتریالیستی توضیح دهد و خدای روحانی و شخص وار را به عنوان «گردابی از گاز» کنار بگذارد، حتی برای دانشمندان نیز ساده لوحانه به نظر می رسد. زیرا از برخی جهات جو حاکم بر علوم طبیعی تغییر کرده است: به جای اشتیاقی که اوایل به پیشرفت داشتند و گمان می کردند که می توانند علم را به جای دین بگمارند، امروزه غالبا با ناخرسندی به تصدیق بیخدایی و بی معنایی جهان و وجود انسان می پردازند.برای ما کمتر قابل تصور است که چه ماده با نیروی اولیه ای در جهان واقعا وجود دارد. برخی از دانشمندان به همین دلیل بر این باورند که هرچه بیشتر پی به امور کیهان ببرند کمتر آن را می فهمند.جای شک نیست که علوم طبیعی در قرن بیستم موفقیت های غرورآمیزی داشت و به معماهایی در عالم هستی پاسخ گفت که برای مدت های مدید آنها را لاینحل می انگاشتند. اما هنوز هم با وجود تمام پیشرفت های مبتکرانه در دانش، ویژگی معماگونه ی جهان به هیچ وجه از میان نرفته است و این ویژگی در بزرگترین قلمرو و کوچک ترین قلمرو عالم به یک اندازه است. در مقابل، این تصور را به وجود می آورد که با نفوذ هرچه عمیق تر انسان ها به درون فضا و ماده، واقعیت ناشناخته تر و اسرارآمیزتر می شود:
 
- عالم کبیر اسرار آمیز: بیشتر اخترفیزیکدانان به کمک تلسکوپ های غول پیکر می دانند که عالم در کنار واقعیت سه بعدی اش شامل بعد چهارمی نیز هست (و شاید باز هم ابعاد بیشتر) و به نحو غیرقابل تصورتری عالم برای ما به فضا- زمانی تبدیل می شود که به گفته ی انیشتین نامحدود است و خمیدگی محدودی دارد. همراه با نظام های ستارگانی که به سرعت هرچه بیشتر انبساط می یابند و چیزهای بسیار ناشناخته‌ای از قبیل تپ اخترها (تپ اختر یا Pulsar ستاره های نوترونی چرخانی هستند که با سرعت زیاد دوران می کنند و مدام پالسهایی از جنس انرژی تابشی به همراه میدان مغناطیسی قوی از خود منتشر می کنند. این ستاره ها بقایای هستهی ستارهای منفجر شده اند که آن ستاره حجم کوچک و چگالی بسیار بالایی داشته است.)
 
و اخترنماها که به همین تازگیها کشف شدند. (اخترنما یا quasar ناحیه ای متراکم و فشرده در مرکز کهکشانی بزرگ است و سیاهچاله بسیار بزرگی را احاطه کرده است.)
 
- عالم صغیر اسرارآمیز: اکثر فیزیکدانان ذرات بنیادین به کمک شتاب دهنده‌های غول پیکر ذرات می دانند که هسته اتم به نوبه خود متشکل از پروتونها و نوترون هاست و تا کنون می دانیم که آنها هم از زیر واحدهای ریزتر موسوم به کوارکها و گلوئونها (= مواد چسبناک) ساخته شده اند و با الکترودینامیک (Gluons، گلوئون: بنابر نظریه‌ی کوانتومی، یکای بنیادین انرژی است (گلوئون ناقل تأثیر نیروی هسته ای قوی، یکی از چهار نیروی طبیعت است.) ر.ک به: «هایزنبرگ احتمالا اینجا خوابید)، نیروهای ضعیف و قوی و نیروی جاذبه به هم پیوند خورده اند که ممکن است آنها هم در ساختارهای خود با هم اشتراک داشته باشند.  این است که برای ما کمتر قابل تصور است که چه ماده با نیروی اولیه ای در جهان واقعا وجود دارد. برخی از دانشمندان به همین دلیل بر این باورند که هرچه بیشتر پی به امور کیهان ببرند کمتر آن را می فهمند. کسانی که دانش بیشتری دارند همچنین می دانند که چه چیزهایی را نمی دانند. البته اگر اشخاصی فرزانه باشند.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395