نگاهی گذرا به سوره حمد (12)

تهیه کننده : احمدرضا داودی
منبع : راسخون


« صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّين »

مفسران پیرامون نعمت ،در تفسیر آیه پایانی سوره حمد که می گوید: «راه آنهايى كه برخوردارشان كرده‏اى، همانان كه نه درخور خشم‏اند و نه گمگشتگان‏ . » دیدگاههای متفاوتی دارند.استاد طالقانی می نویسد:« نعمت به معناى آسايش، وسيله زندگى است، براى آدمى كه موجودى انديشنده و رونده است جز هدايت به راه مستقيم كه پس از تشخيص مقصد و مطلوب است آسايشى نيست. رهرو و مسافرى كه سر منزل و راه را بشناسد رنج سفرش آسان مي شود و از كم و كاست زاد و توشه نمي هراسد.»
در تفسیر انوار درخشان آمده :« انعام عبارت از نفع رسانيدن به ديگرى به منظور احسان و نيكى به او ميباشد. و چنانچه انعام كننده منظورش رساندن نفع نباشد آنرا انعام نمی گويند.»
سيدعبدالحسين طيب در تفسیراطيب البيان في تفسير القرآن می نویسد: « بزرگترين نعم الهى نعمت ايمان است كه هر كه به اين نعمت متنعّم شود سعادت و رستگارى دنيا و آخرت را دريابد. و اينكه بعضى گفته‏اند بزرگترين نعم الهى وجود يا عقل است، اگر اين دو نعمت در راه تحصيل ايمان صرف شود نعمت است، و گر نه موجب عذاب ابدى خواهد بود. و همچنين است نعم ديگر كه هر كدام در راه تحصيل ايمان به كار رود نسبت به آن شخص نعمت محسوب مي شود؛و الّا موجب هلاكت و عقوبت بيشتر خواهد بود. و مراد از «به کسانی که نعمت داده ای» در آيه شريفه اهل ايمان مي باشند و تفسير به انبياء و صدّيقين و شهداء و صالحين كه در آيه شريفه ذكر شده «و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى‏] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند.» تفسير به فرد اجلا ومصداق اتمّ و اكمل آنها است.»
از کنار هم قرار دادن اين دو آيه معلوم مي شود که راه کساني که خداوند به آنها نعمت عطا فرموده است،همان راه پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين مي باشد. کسی که در رتبه این چهار گروه نیست با تلاوت سوره حمد از خدا مي خواهد که او را به مسير انبياء و دوستان خاص خدا هدايت کند. اما این پرسش مطرح می شود که پيامبر و حضرات معصومين (درود خدا بر آنان باد.) که در نماز هاي خود سوره حمد را می خوانند وقتي این آیه را تلاوت می کنند از خدا کدام نوع از هدايت را طلب مي کنند ؟
در پاسخ می توان گفت:راه کسانی که خدا به آنان نعمت داده آخرين مرحله از صراط مستقيم نمي باشد. بلکه مرحله میانی،براي انسانهای عادي است.به بيان ديگر براي اينکه اين طبقه از انسانها در مسير هدايت و رشد قرار گیرند،خدا پيامبران و جانشينان شايسته خود را به عنوان اسوه برتر به آنها معرفي مي کند تا از زندگي آن بزرگواران الگو برداري کنند.و استعدادهاي معنوي خود را شکوفا سازند.اما اولياء الهي که در جايگاه بالايي از هدايت قرار گرفته اند و خودشان سمبل تقوا می باشند.وقتي این آیه ها را می خوانند از خدا چيزهايي را طلب مي کنند که در سطح بسیار بالاتر از انسانهای معمولی است.
برای مثال انتظار آن دسته از بندگان خدا که در این دنیا به غذا و مکان و آرامش دنیا بسنده کرده اند از آخرت، بیشتر از بهشت با همین مشخصات نیست .آنان به مقام رضوان و آثار آن نمی اندیشند و چون آن مقام های بلند را نمی شناسند درخواست آن را هم ندارند.اما کسانی که از لذت های دنیا عبور کرده اند و طعم لذت های معنوی را چشیده اند،انتظار و درخواست شان بهشت و نهر های روان و میوه های بهشتی نیست.آنان به برتر از این مقام های آخرتی می اندیشند.

« صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّين‏»

قرار گرفتن اين فراز در پایان سوره حمد مانع برخی ازسوء برداشت ها مي شود. اگر اين قسمت از آيه وجود نداشت،ممکن بود کسی گمان کند منظور از آنانی که خدا به آنها نعمت داده انسانهايي مي باشند که ثروت سر شاري دارند. و يا صاحب موقعيت و مقام دلفريبي هستند.مانند فرعون و بسياري از مستکبرين که در سر تا سر تاریخ زندگي مي کرده اند.آنانی که فقط به فکر ثروت و قدرت خود مي باشند.و از هر گونه ظلم و تعدی به حقوق دیگران ابایی ندارند.این فراز اجازه چنین برداشتی را نمی دهد.چون صراط مستقيم را در مقابل کساني قرار مي دهد که خداوند به آنها غضب کرده است.و همچنين کساني که راه را گم کرده اند و از مسیر هدایت به دور افتاده اند.و قطعاً این گروه از انسانها مصداق کسانی که به آنان نعمت داده شده نمی باشند.چون با رفتار و کارهای خود،خشم خدا را برای خود می آفرینند.و از رحمت و بخشش او دور می شوند.دربعضي از آيات قرآن به مصداق گمراهان و غضب شدگان اشاره شده است.به عنوان نمونه در داستان حضرت ابراهیم ،آنگاه که او با ماه پرستان رو به رو می شود.و تصمیم می گیرد آنان را متوجه اشتباهشان نماید، آمده:« و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آن گاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.»
کافران نیز از مصادیق غضب می باشند.چون با آیات خدا بد معامله ای کردند. « وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى‏] فرو مى‏فرستد. پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند. و براى كافران عذابى خفت‏آور است.»
در فراز پایانی سوره حمد التفات صورت پذیرفته است.التفات يعني تغيير اسلوب کلام، که در اينجا از خطاب به غايب مي باشد.در اين آیه خدا نمی فرماید:«کسانی که مورد غضب من قرار گرفته اند.» بلکه می گوید: «کسانی که مورد غضب واقع شده اند.»علت اين تغيير براي اين است که آيه در صدد بيان رحمت الهي به بهترين شکل است و در ضمن مي خواهد بگويد کساني که با آزادي خود در اين دنيا مسير باطل را بر مي گزينند در حقيقت خودشان عامل شقاوت و سيه روزي خودشان را فراهم نموده اند. و مستحق عذاب و غضب الهي شده اند.اين تغيير روش در کلام الهی موجب مي شود مسلمانان وقتي سوره حمد را مي خوانند و به قسمت پاياني سوره مي رسند،تصميم بگيرند از کارهايي که موجب بر افروخته شدن غضب الهي است پرهيز کنند.
دلیل ديگر اين التفات می تواند غضب از دیدگاه مردم باشد.انسان مسلمان شایسته است در زندگی کاری کند که مورد غضب مردم متدین قرار نگیرد.در واقع در این آیه انسان از خدا مي خواهد که او را در صراط مستقيم قرار دهد، يعني راهي که در آن عموم مردم متدین او را دوست داشته باشند و هيچ کینه ی در دل از او نداشته باشند.در اين فرض هيچ تنافي بين دوست داشتن مردم و دوستي خدا وجود ندارد.چون اگر مردم متدین از کسي راضي باشند، پيداست که اين فرد حداقل حقوق مردم را پايمال نکرده است.بدیهی است که خشم و ناراحتی مردم گاهی به این جهت است که انسان مومن می خواهد در مسیر هدایت حرکت کند ولی آنان انتظار دارند که او خلاف دستورات دین عمل کند.این نوع غضب از مصداق های «مورد غضب قرار گرفتگان» نمی باشد.چون در دستورات دین آمده که اطاعت از مخلوق در معصیت خالق جایز نمی باشد.

پي نوشت :

1- ترجمه از محمد مهدی فولادوند.
2- سيد محمود طالقانى،پرتوى از قرآن،‏ چاپ چهارم، تهران،شركت سهامى انتشار،1362 ش،ج 1، ص 42.
3- سيد محمد حسين حسينى همدانى، انوار درخشان‏‏، تحقيق از محمد باقر بهبودى، چاپ اول،‏تهران،كتابفروشى لطفى،1404 ق‏، ج‏1، ص 27.
4- سوره نساء،آیه69.
5- سيدعبدالحسين طيب ،اطيب البيان في تفسير القرآن، چاپ دوم، تهران،انتشارات اسلام،1378 ش، ج‏1، ص.
6- سوره انعام ،آیه 77.
7- سوره بقره،آیه 90،ترجمه از محمد مهدی فولادوند.
8- الشیخ الصدوق،من لایحضره الفقیه،تصحیح و تعلیق از علی اکبر غفاری،قم،موسسه النشر الاسلامی تابعه لجامعه المدرسین،بی تا، ج2،ص621.