چگونه مي توان طلاق را پيش بيني کرد؟

نويسنده :جان گاتمن



دارا و اوليور درآزمايشگاه نشسته اند .هر دو اواخر دوران 20 سالگي خود را مي گذرانند .آنها داوطلب شده اند که دربررسي من روي زوجهايي که به تازگي ازدواج کرده اند ،شرکت کنند.در اين بررسي گسترده ،130 زوج پذيرفتند که نه تنها زندگي زناشويي خود را زير ذره بين بگذارند ،بکه شرايط خود را جلوي دوربين فيلمبرداري قرار دهند.دارا و اوليور در شمار 50 زوجي بودند که روي رفتارشان دقيق شديم.پيش بيني من درباره طلاق به استناد علم و اطلاعاتي است که در جريان اين پژوهش به دست آورده ام.
دارا و اوليور مي گويند زندگي پر تلاش و پرتقلايي دارند،اما خوشبخت هستند .زن در يک دوره شبانه پرستاري درس مي خواند و مرد همه روزه ساعات طولاني به عنوان يک برنامه نويس کامپيوتر کارمي کند.مانند بسياري از زوجها ،چه آنهايي که از ازدواجشان راضي هستند و يا آنهايي که کارشان به طلاق مي کشد،دارا و اليور مي گويند که ازدواجشان عالي و صد در صد بي عيب و نقص نيست.اما مي گويند که يکديگر را دوست دارند و متعهدند که به در کنار هم باقي ماندن بها بدهند.
از آنها مي خواهم به مدت پانزده دقيقه در آزمايشگاه يکي از اختلافات خود را حل و فصل کنند.در تمام اين مدت از آنها فيلم مي گيرم .وقتي با هم حرف مي زنند،دستگاههايي روي بدنشان قرار دارد که ميزان استرس درون آنها را اندازه مي گيرد.ضربان قلبشان هم اندازه گيري مي شود.
انتظار دارم که صحبتشان دست کم تا اندازه اي منفي باشد.به هر صورت ،از آنها خواسته ام که با هم مشاجره کنند.در حالي که بعضي از زوجها مي توانند با کلماتي که نشان از درک متقابل بدهد با هم حرف بزنند،در اغلب موارد تنشي بروز مي کند.دارا و اوليور هم استثنايي بر اين قاعده نيستند .دارا معتقد است که اوليور به اندازه کافي در خانه کار انجام نمي دهد.از سوي ديگر،اوليور متعهد است که دارا بيش از اندازه غر مي زند و اين باعث مي شود که او انگيزه لازم را براي اينکه کار بيشتري بکند،نداشته باشد.
وقتي به صحبتهاي آنها در اين زمينه گوش مي دهم،با کمال تأسف به همکارم مي گويم که شادي و خوشبختي اين زن وشوهر به تدريج کاهش خواهد يافت.چهار سال بعد،اين زن و شوهر به من اطلاع دادند که در شرف متارکه هستند.با آنکه هنوز با هم زندگي مي کردند،اما رابطه سردي ميان آنها حاکم بود.
من نه به اين دليل که اين زن و شوهر با هم مشاجره کردند پيش بيني کردم که کارشان به متارکه مي کشد.به هر صورت ،خود من از آنها خواسته بودم که با هم مشاجره کنند .وجود خشم ميان زن و شوهرعلتي براي طلاق نيست.ساير زوجهاي به تازگي ازدواج کرده در آزمايشگاه ما به مراتب بيشتر و تندتر از دارا و اوليورمشاجره مي کنند،با اين حال من پيش بيني مي کنم که بسياري از آنها زندگي زناشويي پابرجايي خواهند داشت و اين اتفاق هم مي افتد .من تحت تأثير طرز مشاجره آنها پيش بيني کردم که با هم متارکه مي کنند.

نشانه اول:شروع خشونت بار

نشانه بارز اينکه اين صحبت (واين ازدواج)به خوبي برگزار نخواهد شد،
طرز شروع آن است.دارا بلافاصله لحن منفي و تهمت آميزي پيش مي گيرد.وقتي اوليور موضوع کار در خانه را پيش مي کشد،دارا با طعنه با او برخورد مي کند.اوليور سعي مي کند با گفتن يک لطيفه از شدت مسئله بکاهد ،اما دارا همچنان با صورت اخم کرده باقي مي ماند .زن و شوهر با هم صحبت مي کنند و مي کوشند راه حلي پيدا کنند که اوليور سهم بيشتري از کارهاي خانه را متقبل شود.بعد دارا مي گويد:«دوست دارم اين مسئله فيصله پيدا کند،اما به نظر مي رسد که اين اتفاق نمي افتد .سعي کرده ام فهرستي از کارهاي خانه تهيه کنم،اما بي فايده بوده است.بعد به تو گفتم که خودت اين کار را بکن .يک ماه است که از پيشنهاد من مي گذرد و تو کاري صورت نداده اي .»حالا دارا،اوليور را سرزنش و نکوهش مي کند.در واقع،با اين کار مي گويد که موضوع بر سرکارهاي خانه نيست،موضوع برسر خود اوست.
وقتي بحث به اين شکل ادامه پيدا مي کند،شروع خشونت بار مي گيرد.با آنکه دارا با اوليور به لحني آرام و ملايم حرف مي زند،کلماتش بار منفي دارند.بعد از آنکه يک دقيقه اي به صحبتهاي آنها گوش مي دهم ،برايم هرگز عجيب نيست اگردر پايان وقت آنها مسئله شان حل نشده باقي بماند.بررسيهاي ما نشان مي دهد اگر گفت و گو شروع تند و خشونت بار داشته باشد،سرانجام به رغم همه تلاشهايي که مي شود،نتيجه مطلوب به دست نمي آيد.در اين زمينه آمار بسيار روشنگر است :تا 96 درصد مي توان با مراجعه به سه دقيقه اول گفت و گو نتيجه آن را پيش بيني کرد.شروع توأم با خشونت کارتان را به شکست مي کشاند .از اين رو ،اگر اين گونه شروع کنيد،بحث و گفت و گويتان به نتيجه مطلوب نمي رسد.

نشانه دوم:چهار اسب سوار

شروع توأم با خشونت دارا زنگ خطري را به صدا در مي آورد مبني براينکه او و اوليور با دشواري جدي روبه رو هستند .حالا وقتي بحث ادامه پيدا مي کند ،من همچنان مترصد يافتن جنبه هاي منفي باقي مي مانم.برخي از جنبه هاي منفي مي توانند يک رابطه را متلاشي کنند.من اسم آنها را چهار سوار اپوکاليپس گذاشته ام.اين چهار سوار با نظم زير وارد معرکه مي شوند:انتقاد،اهانت،حالت تدافعي و کارشکني.
اسب سوار شماره 1انتقاد .هميشه در ارتباط با کسي که با او زندگي مي کنيد گله هايي داريد،اما ميان گله و انتقاد و تفاوت بارزي وجود دارد.شکايت و گله تنها اقدام خاصي را که همسرتان به اشتباه انجام داده،مورد خطاب قرار مي دهد.اما انتقاد فراگيرتر است.در واقع ،در شرايط انتقاد،خود همسرتان يا شخصيت او را زير سؤال مي بريد.«از اينکه ديشب آشپزخانه را جارو نزدي،ناراحتم .ما با هم توافق کرديم که به نوبت اين کار را بکنيم .»اين يک شکايت است.اما «چرااين قدر فراموشکار هستي؟»من از اينکه بايد به جاي تو آشپزخانه را جارو کنم،متنفرم.تو آدم بي توجهي هستي!»يک انتقاد است.به عبارت ديگر،گله و شکايت رفتار خاصي را مورد هدف قرار مي دهد،اما انتقاد به خود شخص و شخصيت او حمله مي کند.
اغلب اوقات،شروع خشونت آميز با عبارت انتقادي شروع مي شود.وقتي دارا شروع به صحبت مي کند،مي بينيد که شکايت به سرعت تبديل به انتقاد مي شود.بار ديگر به حرفهاي او گوش بدهيد:
دارا:منظورم اين است که مي خواهم اين موضوع فيصله پيدا کند،اما به نظر نمي رسد که اين اتفاق بيفتد.(شکايت ساده)منظورم اين است که سعي کردم فهرست کارهاي خانه را تهيه کنم که مؤثر واقع نشد.بعد از تو خواستم که اين کار را بکني و حالا با گذشت يک ماه هيچ اقدامي در اين خصوص انجام نشده است.(انتقاد .او مي گويد که کوتاهي متوجه شوهر اوست.حتي اگر اين طور باشد،سرزنش کردن به دشواري مسئله مي افزايد.)
در ادامه مطلب ،به نمونه هاي ديگري اشاره کرده ايم که تفاوت ميان شکايت و انتقاد را نشان مي دهد.
شکايت .اتومبيل بنزين ندارد .چرا تو که گفتي بنزين مي زني اين کار را نکردي؟
انتقاد.چرا حرفي که مي زني يادت نمي ماند ؟هزار بار به تو گفتم بنزين بزن و تو اين کار را نمي کني.
شکايت .بايد قبلاً به من مي گفتي که خسته اي.
انتقاد.چرا هميشه تا اين حد خود خواه هستي؟
شکايت.تو قرار بود اگرخواستي کسي را براي صرف شام دعوت کني،با من مشورت کني.
انتقاد:چرا دوستانت را مقدم بر من حساب مي کني ؟من هميشه در فهرست اولويتهاي تو نفرآخر هستم.قرار بود امشب من و تو تنها شام بخوريم.
اسب سوار شماره 2:اهانت .دارا در حد انتقاد از اوليور باقي نمي ماند .وقتي پيشنهاد مي کند فهرستي از کارهايي که اوليور بايد انجام دهد تهيه شود تا او آن را روي يخچال بکوبد که فراموش نشود ،مي گويد :«فکر مي کني اگر فهرستي تهيه شود،تو کارت را به خوبي انجام مي دهي؟»اوليور به دارا مي گويد وقتي به خانه مي آيد،ابتدا مي خواهد که پانزده دقيقه استراحت کند و بعد به کارهاي منزل بپردازد .دارا مي پرسد :«يعني اگر به تو پانزده دقيقه فرصت استراحت بدهم،بعد از آن از جا مي پري و دست به کارهاي خانه مي شوي؟»
اوليور مي گويد:«شايد .اين را تا به حال امتحان نکرده ايم.»
دارا فرصتي پيدا مي کند که نرم و ملايم شود.اما به جاي آن،حال طعنه و زخم زبان مي زند.او مي گويد :«فکر مي کنم کارت عالي است .به خانه مي آيي،
کمي اين دست و آن دست مي کني،بعد به دستشويي مي روي .فکر مي کني در اين شرايط درست است که پانزده دقيقه هم به تو فرصت استراحت بدهم؟»
طعنه زدن نوعي اهانت است.بد زباني ،مسخره کردن و مشرب خوش خصمانه هم به شکلي اهانت به شمار مي آيند .اهانت يک رابطه را تخريب مي کند زيرا نفرت را مي رساند.اگر همسرتان احساس کند که از او متنفريد،بدانيد که هيچ مسئله اي حل و فصل نمي شود.
پيتر،مدير يک کفش فروشي ،استاد اهانت بود و يا دست کم در ارتباط با همسرش اين گونه بود .به صحبتهاي او و سينتيا که درباره اختلاف نظرشان در مورد خرج کردن پول است ،توجه کنيد.پيتر مي گويد:«به تفاوت ميان اتومبيلمان و لباسهايمان نگاه کن .فکر مي کنم اين به خوبي شرايط ما را قضاوت مي کند.تو به من مي گويي که اتومبيلم را بشويم ،بعد خودت به ديگران پول مي دهي تا اتومبيلت را بشويند.زحمت شستن اتومبيلت را به خودت نمي دهي .اين خجالت آور است.اين لوس ترين حرکتي است که مي تواني از خودت نشان بدهي.»اين نمونه بارز يک اهانت است.پيتر تنها به اين اشاره ندارد که آنها به طرز متفاوت از يکديگر پولشان را خرج مي کنند .او اخلاق
و شخصيت زنش را زير سؤال مي برد و او را لوس خطاب مي کند.
سينتيا به شوهرش مي گويد براي او شستن اتومبيل کار دشواري است.اما پيتر با رد حرف او به شيوه صحبت خودش ادامه مي دهد.«من از اتومبيلم مراقبت مي کنم زيرا با اين کار عمر و دوام آن بيشتر مي شود.من مثل تو نيستم که بگويم :«خوب وقتي خراب شد،يک اتومبيل جديد مي خرم.»
سينتيا که مي خواهد نظر مساعد شوهرش را جلب کند،مي گويد :«اگر به من در شستن اتومبيل کمک کني ،بسيار متشکر مي شوم.»اما پيتر به جاي اينکه از اين موقعيت به سود رابطه شان بهره برداري کند،همچنان به روش خود ادامه مي دهد.او مي گويد :«تو چند بار تا به حال در شستن اتومبيل من کمک کرده اي؟»
سينتيا بار ديگر راه مصالحه را در پيش مي گيرد.«اگر تو در شستن اتومبيل من کمک کني،من هم در شستن اتومبيل تو کمک مي کنم.»
اما پيتر قصد مصالحه ندارد و مي خواهد او را بکوبد.از اين رو،مي گويد :«حرف من چيز ديگري است.چند بار تاکنون به شستن اتومبيل من کمک کرده اي؟»
سينتيا مي گويد:«هيچ بار.»
پيترمي گويد :«مي بيني .به همين دليل است که مي گويم تو مسئوليتي احساس نمي کني .اگر پدرت براي تو يک خانه بخرد،آيا انتظار داري برايت خانه را نقاشي هم بکند؟»
«اگر من در شستن اتومبيل تو به تو کمک کنم،تو در شستن اتومبيل من به من کمک مي کني؟»
پيتر مي گويد:«فکر نمي کنم به کمک تو احتياجي داشته باشم.»
سينتيا مي پرسد:«حاضري در شستن اتومبيل من کمک کني؟»
«وقتي بتوانم اين کار را مي کنم.اما تضميني نمي دهم که اين کار را بکنم.مي خواهي با من چه کار کني؟از من شکايت مي کني که اتومبيلت را نمي شويم؟»وقتي به اين گفت و گو توجه مي کنيد ،مي بينيد همه تلاش پيتر اين است که زنش را بکوبد.
زوجهايي که به يکديگر اهانت مي کنند،در مقايسه با ديگران بيشتر از بيماريهاي عفوني مانند سرماخوردگي و آنفولانزا رنج مي برند.
اهانت تحت تأثير انديشه هاي منفي بلند مدت درباره شريک زندگي صورت خارجي پيدا مي کند.اگر اختلافات شما فيصله پيدا نکند،به احتمال زيادتري به اين انديشه هاي منفي مي رسيد .بدون ترديد ،اولين باري که پيتر و سينتيا درباره پول مشاجره کردند ،پيتر آن قدرها غير محترمانه صحبت نکرد.او شايد اين گونه گفته باشد:«به نظر من بهتر است تو اتومبيل خودت را شخصاً بشويي زيرا هزينه اينکه از ديگران بخواهي اين کار را برايت بکنند ،بسيار زياد است .»اما وقتي اختلاف نظرشان در اين مورد ادامه دار شد،گله او حالت فراگير پيدا کرد.مثلاً گفت :«تو هميشه پول بيش از حد خرج مي کني.»و چون اختلاف ادامه پيدا کرد،پيتر احساس کرد که از سينتيا بدش مي آيد و اين روي طرز صحبت او با سينتيا تأثير گذاشت.
اسب سوار شماره 3:حالت تدافعي.جاي تعجبي نيست که سينتيا از خودش دفاع کند.او مي گويد به اندازه اي که لازم است اتومبيلش را نمي شويد .بعد مي گويد به لحاظ فيزيکي برايش مشکل است که اتومبيل بشويد،و حال آنکه شوهرش در موقعيتي است که مي تواند به راحتي اين کار را بکند.
با آنکه مي توان سينتيا را به خاطر رفتار تدافعي اش درک کرد،بررسيها نشان مي دهند که اين روش به ندرت اثرات مطلوب بر جاي مي گذارد .همسر حمله کننده در اين مواقع عقب نشيني يا عذرخواهي نمي کند .علتش اين است که رفتار تدافعي درواقع راهي براي سرزنش کردن شريک زندگي است .شما در واقع مي گوييد.«من مشکلي ندارم،آيا تو هستي که مشکل داري.»حالت تدافعي بر شدت اختلاف نظر مي افزايد و به همين دليل است که تا اين حد مخرب است.وقتي سينتيا به پيتر مي گويد که شستن اتومبيل برايش دشوار است،او در جوابش نمي گويد :«خوب حالا فهميدم.»او توجيه و بهانه زنش را ناديده مي انگارد .حتي تصديق هم نمي کند که در اين زمينه حرفي شنيده است.به جاي آن،به او مي گويد که چقدر به خوبي از اتومبيلش مراقبت مي کند و بعد به لوس بودن زنش اشاره مي کند .سينتيا امکان پيروزي ندارد.ازدواج آنها هم امکان پيروزي ندارد.
انتقاد،اهانت و حالت تدافعي معمولاً هميشه با نظم و ترتيب خاص يک زندگي زناشويي را مورد تاخت و تاز قرار نمي دهند،بلکه بيشتر به يک مسابقه امدادي شباهت دارند.زن و شوهر يکي پس از ديگري يکديگر را مورد تهاجم قرار مي دهند،مگر آنکه آنها راهي براي توقف اين کار پيدا کنند.مي توانيد اين اتفاق را در مشاجره ميان دارا و اوليور ملاحظه کنيد.آنها درباره نظافت خانه با هم
بحث ادامه دار مي کنند .با آنکه به نظر مي رسد آنها دنبال راه حل مي گردند،دارا به طور فزاينده لحن اهانت آميز مي گيرد.دارا هر مطلبي را که اوليور مي گويد زير سؤال مي برد .هر چه حالت تدافعي اوليور بيشتر مي شود،دارا بيشتر به او حمله مي کند.زبان تنش هم به اين هجوم و حمله او کمک مي کند .او آرام حرف مي زند،اما آرنجهايش روي ميز تکيه دارند.انگشتان درهم فرورفته اش زير چانه او قرار مي گيرند.دارا مانند استاد حقوق يا يک قاضي ،اوليور را براي جواب دادن به سؤالاتش آماده مي سازد.
دارا:يعني تو فکر مي کني اگر پانزده دقيقه استراحت کني،همه چيز حل و فصل مي شود؟(پوزخند)
اوليور:نه،فکر نمي کنم همه چيز تمام شود .من فکر مي کنم به همراه تهيه فهرست کارهاي روزانه براي من اين کار هم بايد انجام شود.چه اشکالي دارد که اين را هم به فهرست اضافه کنيم؟مي توانم مرتب به آن نگاه کنم.
دارا:درست همان طور که ساير کارها انجام مي شود؟(پوزخند و اهانت بيشتر)
اوليور:من فرصتي ندارم که همه روزه به برگه هايي که بايد انجام دهم نگاه کنم.(حالت تدافعي)
دارا:پس چرا چنين پيشنهادي مي کني؟
اوليور:بله،اگر قرار باشد کاري بکنم .تو بايد موضوع را به من يادآورشوي.بايد در خواست کني،نه اينکه بگويي :«اين کار را نکرده اي ،آن کار را نکرده اي.»مي تواني بپرسي :«آيا دليلي دارد که اين کار را نکرده اي ؟»يادت رفته که فهرست را آن شب برايت نوشتم.کارهاي زيادي هست که من مي کنم و تو آنها را به حساب نمي آوري.(حالت تدافعي)
دارا:يعني من هيچ کاري براي تو نمي کنم؟(حالت تدافعي)
اوليور:چرا مي کني.فکر مي کنم کمي بايد آرام بگيري.
دارا(بالحن تمسخر):فکر مي کنم مسائل زيادي را حل کرديم.
مسلماً دارا و پيتر مسئله اي را حل نکرده اند .که علتش را بايد در انتقاد ،اهانت و تدافع جست و جو کرد.
اسب سوارشماره 4:کار شکني.در ازدواجهاي از نوع دارا و اوليور که بحث شروع تند و خشونت آميز دارد و انتقاد و اهانت به تدافع کشيده مي شود و بعد به اهانت بيشترو انتقاد بيشتر منجر مي شود،سرانجام نوبت به مرحله کارشکني از سوي يکي از شرکاي زندگي مي رسد.
به شوهري فکر کنيد که از سرکارش به منزل بر مي آيد و با انتقادهاي فراوان زنش روبه رو مي گردد.او خودش را پشت روزنامه پنهان مي کند .هرچه بيشتر سکوت مي کند ،زنش بيشتر فرياد مي کشد .سرانجام ،شوهر از روي صندلي بلند درگير نمي کند.او بي اعتنايي به زنش مي خواهد از درگيري اجتناب کند ،اما با اين کار از ازدواجش اجتناب مي کند.او سنگ اندازي مي کند.باآنکه هم زن و هم شوهر ممکن است سنگ اندازي کنند،اين رفتار در مردها بيشتر مشاهده مي شود.دلايلي دارد که بعداً بيشتر توضيح مي دهم.
درجريان صحبت ميان دو شخص ،گوش دهنده سرنخهاي متعددي به صحبت دهنده مي دهد تا بگويد به صحبتهاي او گوش مي دهد.ممکن است که برقراري تماس چشمي استفاده کند،سرش را به علامت تأييد تکان بدهد،حرفهاي تأييد آميز بزند-«بله!»،«آها!»،اما کسي که کارشکني مي کند اين نشانه ها را عرضه نمي کند .بدون اينکه حرفي بزند سرش را پايين مي اندازد و واکنش نشان نمي دهد.مانند ديوار سنگي سر جاي خودش مي نشيند .طوري رفتار مي کند که صحبتهايي که مي شنود ابداً براي او مهم نيست.
در مقايسه با سه اسب سوار قبلي ،اين يکي در مراحل بعدي ازدواج چهره مي نمايد .به همين دليل است که اين حالت را در ميان زوجهاي به تازگي ازدواج
کرده کمتر مي بينيم .مدتي طول مي کشد که جنبه هاي منفي ناشي از سه حالت اول موقعيت را براي کارشکني هموار سازد .در اين زمينه به گفت و گوي ماک و ريتا توجه کنيد.آنها درباره رفتار يکديگر در مهماني با هم حرف مي زنند.
ريتا:بارديگر من مسئله دارشدم.من گله کردم و بعد همه کاسه کوزه ها بر سر من شکست.اين ظاهراً اتفاقي است که هميشه مي افتد.
ماک:بله،مي دانم اين کار را مي کنم.اما رفتارهاي بچه گانه تو آبروي مرا جلوي دوستانم مي برد.
ريتا:خواهش مي کنم، اين رفتار توست که آبروي مرا مي برد.
ماک:(نگاهش را به پايين مي اندازد،تماس چشمي اش را از زنش بر مي گيرد و حرفي نمي زند-در واقع از روش سنگ اندازي استفاده مي کند.)
ريتا:فکر مي کنم ما هميشه خيلي راحت با هم کنار مي آييم (خنده)
ماک:(به رفتار قبلي اش ادامه مي دهد.)
ريتا:يعني تو نظر ديگري داري؟
ماک:(واکنشي نشان نمي دهد.)
ريتا:با تو هستم ،ماک !الو؟

نشانه سوم :غرقه سازي

ممکن است به نظر ريتا برسد که شوهرش به گله او اعتنا نمي کند،اما اين حقيقت ندارد.اغلب اشخاصي که از روش بي اعتنايي استفاده مي کنند،مي خواهند از غرقه سازي اجتناب کنند.در اين شرايط کسي که مورد حمله واقع مي شود در برابر تيرانداز سکوت مي کند و حرفي نمي زند .هر چه بيشتر احساس کنيد که تحت تأثير رفتار همسرتان حالت غرقه پيدا کرده ايد ،به حرفهاي او کمترتوجه مي کنيد .راهي براي خلاص شدن از اين موقعيت اين است که به لحاظ احساسي از همسرتان فاصله مي گيريد .جاي تعجبي نيست که ماک و ريتا حالا از هم جدا شده اند.
به ماجراي زير ميان پل و آمي توجه کنيد.وقتي آمي منفي حرف مي زند ،پل گرفتار احساس سنگ اندازها مي شود.
آمي:وقتي عصباني مي شوم،تو بايد به ميان بيايي و وضع را بهتر کني.اما وقتي تو از صحبت کردن خود داري مي کني،معنايش اين است که به احساس من توجه نداري.حرفها و نقطه نظرهاي من هم براي تو جايگاه خاصي ندارند.درست نيست که ازدواج به اين شکل باشد.
پل:حرف من اين است اگر مي خواهي بحث جدي داشته باشي،بايد اين کار را بدون فرياد و جيغ کشيدن انجام بدهي.تو حرفهايي مي زني که توليد رنجش مي کنند.
آمي:وقتي من ناراحت و عصباني هستم،دلم مي خواهد تو را هم ناراحت کنم.در اين زمان حرفهاي ناخوشايند مي زنم.اين زماني است که بايد هر دو متوقف شويم .بايد بگويم:«متأسفم.»تو هم بايد بگويي :«مي دانم که مي خواهي در اين باره با من حرف بزني.من بايد به جاي اينکه تو را ناديده بگيرم،با تو حرف بزنم.»
پل:من وقتي حرف مي زنم که-
آمي:باب ميلت باشد.
پل:نه ،وقتي که تو جيغ و داد نکني و بالا و پايين نپري.
آمي مرتب به پل مي گفت که وقتي او سکوت مي کند،احساس بدي پيدا مي کند.اما به نظر نمي رسد او متوجه شده بود که چرا پل سکوت مي کند.اين زن و شوهر هم کمي بعد از هم جدا شدند.
مي توان فروپاشي يک ازدواج را پيش بيني کرد .وقتي گفت و گو شروع خشونت بار داشته باشد و يکي از چهار اسب سوار به طور دائم تاخت و تاز کند،فرصتي براي شکوفايي ازدواج باقي نمي ماند.

نشانه چهارم:زبان تن

حتي اگر نمي توانستم صداي ماک و ريتا را بشنوم،صرفاً با نگاه کردن به حرکات فيزيولوژيکي آنها مي توانستم پيش بيني کنم که کارشان به طلاق مي کشد.وقتي در جريان يک گفت و گو يا مشاجره با لحن تند حالات جسماني اشخاص را بررسي مي کنيم،مي توانيم درباره آنها قضاوت کنيم.يکي از بارزترين تغييرات فيزيکي در اين اشخاص سرعت گرفتن ضربان قلب است.سرعت ضربان قلب از حد 100در دقيقه مي گذرد و حتي در مواقعي به 165مي رسد .(واين درحالي است که سرعت ضربان قلب در يک مرد 30 ساله 76،و در يک زن در همان سن و سال به 82 مي رسد.)از جمله تغييرات هورموني هم مي توان به ترشح آدرنالين که توليد واکنش جنگ يا گريز مي کند اشاره نمود.فشارخون هم افزايش پيدا مي کند.اگر اين تغييرات به طور تکراري در روابط ميان زن و شوهر ديده شود،مي توان گفت که کار آنها به طلاق مي کشد.
مي توان براي اين مهم دو دليل را عنوان کرد.اول،اين تغييرات نشان مي دهند که دست کم يکي از طرفين ازدواج دچار پريشاني عاطفي شديد مي شود.دوم ،جنبه هاي جسماني احساس غرقه شدن -افزايش ضربان قلب ،عرق کردن و نظاير آن-مانع از آن مي شود که طرفين بتوانند با هم گفت و گوي سازنده داشته باشند.در اين شرايط بدن با زنگ هشداري روبه رو مي شود که يادگار اجداد ما درما قبل تاريخ است.تمامي واکنشهاي پريشان کننده مانند کوبش قلب و عرق کردن از آن جهت صورت خارجي پيدا مي کند زيرا تحت تأثير شرايط موجود احساس خطر مي کنيد .با آنکه در عصر پيشرفتهاي عظيم بشري زندگي مي کنيم،بلافاصله زماني چنداني با زماني که در غار زندگي مي کرديم نداريم.بنابراين بدن انسان همچنان واکنشهاي ناشي از هراس را در خود حفظ کرده است.
وقتي کوبش ضربان قلب و ساير نشانه هاي پريشاني در ضمن گفت و گوي شما با همسرتان شکل مي گيرد ،نتايج مصيبت باري به دست مي آيند،توانايي شما در پردازش کردن اطلاعات کاهش مي يابد .به عبارت ديگر،نمي توانيد به خوبي متوجه صحبت همسرتان بشويد.در اين زمان پيدا کردن راه حل خلاق منتفي مي شود و شما براي حل مسئله تنها با منازعه و جنگيدن و يا فرار کردن تنها مي مانيد.به عبارت ديگر،يا انتقاد مي کنيد،حرفهاي اهانت آميز مي زنيد و رفتار تدافعي مي گيريد ،و يا اقدام به سنگ اندازي و کارشکني مي کنيد.در اين شرايط فرصت رسيدن به راه حل از ميان مي رود.
زنان و مردان با هم تفاوتهاي اصولي دارند
در 85 درصد ازدواجها ،سنگ اندازي و کار شکني کار مردان است.اين نشانه کمبود و فقداني در مردان نيست.دليل را بايد در ميراث تکاملي خودمان جست و جو کنيم.انسان شناسان معتقدند از دير باز زنان به کار مراقبت و نگهداري از فرزندان و مردان به شکار اشتغال داشتند.
هر مادري که فرزندش را با شيرخود تغذيه مي کند،به شما خواهد گفت ميزان شيري که درمادر توليد مي شود،با احساس راحتي و آرامش او رابطه مستقيم دارد.که اين ناشي از ترشح هورمون اکسي توسين در مغز است.بنابراين زنان به حکم طبيعت خود مي خواهند به سرعت بعد از احساس نقش داشتن به آرامش برسند.هر چه مادر بتواند بيشتر آرامش خود را حفظ کند،امکان اينکه فرزندش زنده بماند بيشتر مي شود.اما مردان به عنوان يک واکنش ،راه معکوسي را انتخاب مي کنند .براي اين شکارچيان عهد قديم هشياري و گوش بزنگي يک مهارت بقايي بوده است .بنابراين مرداني که آدرنالين در آنها افزايش مي يافت و در حد بالا باقي مي ماند،امکان بقاي بيشتري پيدا مي کردند.
تا به امروز دستگاه قلب و عروق جنس مذکر واکنشي تر از زنان است و ديرتر
از شرايط استرس فاصله مي گيرد .براي مثال ،اگر يک زن و يک مرد ناگهان صداي بلندي بشنوند ،به احتمال بسيار زياد ضربان قلب مرد تندتر خواهد زد .دوام ضربان قلب تند هم در مردان بيشتر خواهد بود .اين مطلبي است که درستي آن را بررسيهاي دکتر رابرت لونسون و دانشجوي او لورن کارتر در دانشگاه کاليفرنيا واقع در برکلي ثابت کرده است .همين مطلب درباره فشار خون زن و مرد هم صدق مي کند .فشارخون در مردان بالاتر مي رود و در مقايسه با زنان مدتي طولاني تر بالا باقي مي ماند.دکتر دلف زيلمن ،روانشناس ،در دانشگاه آلاباما به اين نتيجه رسيده که وقتي با مردان به عمد بدرفتاري مي شود،فشارخون آنها بالا مي رود و تا زماني که مردان اقدام جبراني و مقابله به مثل نکنند،اين فشارخون بالا باقي مي ماند.اما زنان اگر فشارخونشان بالا رود،مي توانند در عرض بيست دقيقه به آرامش برسند و از شدت فشار خونشان کاسته شود.
اين يک واقعيت بيولوژيکي است که مردان در مقايسه با زنان سريع تر و بيشتر تحت تأثير تعارضهاي زناشويي کلافه مي شوند.
اين تفاوت جنسيتي در واکنش فيزيولوژيکي در طرز برخورد مردان و زنان با استرسهاي زناشويي مشاهده مي شود.ما به عنوان بخشي از آزمايشات خود از زوجها مي خواهيم با مراجعه و تماشاي نوار مشاجرات خود به ما بگويند که در چه فکري بوده اند .با توجه به اطلاعات منفي،ميزان منفي انديشي در مردان بيشتر از زنان مي شود و اين در حالي است که زنان سعي مي کنند به شکلي خودشان را آرام کنند.
البته بايد دانست که اين مطالب لزوماً براي تمام مردان و زنان مصداق ندارد.اما بعد از 25 سال تحقيق و بررسي ،به اين نتيجه رسيده ام اکثريت زوجها از قواعدي که توضيح دادم پيروي مي کنند .به همين دليل است که اغلب ازدواجها ازرويه مشابهي پيروي مي کنند .بسياري از زنان موضوعات مورد اختلاف را مطرح مي سازند و مردان هم سعي مي کنند تا جايي که امکانش وجود دارد خود را درگير بحث نکنند.به همين دليل است که مردان رفتار انفعالي يا سنگ اندازي و کارشکني را انتخاب مي کنند .مردان حتي ممکن است براي به سکوت وادار کردن همسرانشان لحن تند و خشن به خود بگيرند.
اما به صرف اينکه ازدواج شما از اين قاعده پيروي مي کند معنايش اين نيست که طلاق انتظارتان را مي کشد .در تمامي ازدواجهاي با ثبات و با دوام ،حضور هرچهار سوار را شاهد هستيم .اما وقتي چهار سوار در زندگي زناشويي شما حالت دائم پيدا کنند،رابطه شما با مشکل جدي روبه رو مي شود.زن و شوهر وقتي مستغرق مي شوند از هم فاصله مي گيرند.بعد از آن گرفتار احساس تنهايي مي شوند و اگر به اين زوج کمک نشود،رابطه زناشويي شان به هم مي خورد.

نشانه پنجم:به شکست انجاميدن اقدامات اصلاحي و تعميراتي

براي اينکه چهار اسب سوار با تاخت و تاز خود ازدواج شما را به هم بريزند،به گذشت زمان احتياج است.و با اين حال مي توان با گوش دادن به صحبتهاي زن و شوهري که با تازگي ازدواج کرده اند،امکان متارکه کردن آتي آنها را پيش بيني نمود .چگونه اين اتفاق مي افتد؟جواب اين است که با بررسي و تحليل اختلاف ميان زن و شوهر،متوجه مي شويد که از روند مشخصي پيروي مي کنند .يک نکته مهم اين است که آيا اقدامات اصلاحي به موفقيت مي رسند يا شکست مي خورند.همان طور که قبلاً توضيح دادم،اقدامات اصلاحي و تعميراتي براي جلوگيري از بالا گرفتن دامنه اختلاف ميان زن و شوهر مورد استفاده قرار مي گيرند.به عبارت ديگر،زن و شوهر ترمز مي کنند تا در اختلاف خود غرق نشوند.
اقدامات اصلاحي نه به اين دليل که از شدت تنش ميان زن و شوهر مي کاهند،بلکه به اين دليل که ضربان قلب و فشارخون را کاهش مي دهند،مي توانند ازدواج را نجات بدهند .وقتي چهار سوار کار بر ارتباط ميان زن و شوهر غالب و مسلط مي شوند،اقدامات اصلاحي اغلب به نتيجه نمي رسند .وقتي در اختلاف غرق شده ايد ،نمي توانيد پرچم سفيد کلامي را تماشا کنيد.
در ازدواجهاي ناموفق ،يک حرکت دوار بازخوردي ميان چهار سوار کار و ناکامي اقدامات اصلاحي صورت خارجي پيدا مي کند .هرچه يک زوج بيشتر به هم اهانت کنند و بيشترحالت تدافعي بگيرند،بيشتر در اختلاف غرق مي شوند و در اين شرايط پاسخ مناسب دادن به اقدام اصلاحي دشوارتر مي شود .از آنجايي که صحبت اصلاحي و تعميراتي شنيده نمي شود،اهانت و اقدام تدافعي شديدتر مي شود .در نتيجه زن و شوهر بيشتر خود را مستغرق احساس مي کنند .در نتيجه شنيدن حرفهاي اصلاحي و تعميراتي بعدي دشوارتر مي شود تا اينکه سرانجام يکي از طرفين پس نشيني مي کند ودرلاک خود فرو مي رود.
به همين دليل است که مي گويم با شنيدن يک گفت و گو و مشاجره ميان زن و شوهر مي توانم طلاق گرفتن آنها را پيش بيني بکنم.وجود هر چهارسوار کار در روابط زناشويي با 82 درصد دقت طلاق را پيش بيني مي کند.اما وقتي اقدامات اصلاحي و تعميراتي به نتيجه نمي رسند،در صد درستي پيش بيني از حد 90 بالاتر مي رود.در واقع، 84 درصد کساني که با تاخت و تاز چهار سوار کار روبه رو بودند اما مي توانستند از اقدامات اصلاحي بهره بگيرند،شش سال بعد از ازدواج هنوز زن و شوهر بودند و ازدواج موفقي داشتند.
بعد از سه دقيقه گوش دادن به صحبتهاي يک زن و شوهر به تازگي ازدواج کرده،با 96 درصد دقت مي توانم درباره سرنوشت ازدواجشان حرف بزنم.
اينکه سخن اصلاحي موفق شود يا به شکست بينجامد با اينکه چه ميزان از فصاحت و بلاغت بهره دارد ارتباط ندارد.همه چيز بستگي به حالت ازدواج دارد.يک زوج موفق که اين درس را به من آموختند،هال و جوري بودند .هال که يک شيمي دان بود به سبب طبيعت تحقيقاتش اغلب در آخرين لحظه متوجه مي شد که نمي تواند ساعتهاي خود را کنترل کند،اين موقعيت صرف شام او را ناراحت مي کرد.وقتي آنها در آزمايشگاه من درباره اين موضوع بحث کردند،جودي به هال گفت بچه ها تا زماني که او به خانه نرسد نمي خواهند شام بخورند.در نتيجه آنها هميشه دير شام مي خورند که او اين را دوست ندارد.هال به جودي پيشنهاد کرد که مي تواند قبل از صرف شام به آنها غذاي مختصري بدهد تا زياد گرسنه نمانند.در اين زمان جودي ناباورانه به هال گفت:«پس فکر مي کردي تا به حال چه مي کردم؟»
هال متوجه شد که با حرفش کار را خراب کرده است .نشان داده است که از آنچه در خانه اش مي گذرد بي اطلاع است و از آن بدتر به هوش و فراست زنش توهين کرده است .در يک ازدواج ناموفق اين موضوع مي تواند دردسر بزرگي توليد کند .من صبر کردم تا بدانم بعد از آن چه اتفاقي مي افتد. از آنجايي که همه چيز اين ازدواج خوب به نظر مي رسيد،انتظار داشتم که هال حرف اصلاحي مناسبي بزند.اما هال به جاي حرف،تبسمي تحويل جودي داد و جودي متقابلاً خنده اي سر داد .بعد زن و شوهر به صحبتشان با هم ادامه دادند.
تبسم سريع هال مؤثر واقع شد زيرا ازدواجشان موفق بود.اما وقتي اوليور خواست همين کار را با دارا بکند ،به جايي نرسيد .در ازدواجهايي که چهار اسب سوار در آن تاخت و تاز مي کنند،حتي بهترين اقدامات اصلاحي مي تواند با شکست کامل روبه رو گردد.
جالب اينجاست که در ازدواجهاي ناموفق ،اقدامات اصلاحي بيشتري مشاهده مي شود .هر چه اين اقدامات بيشتر به شکست منتهي مي شود،زن و شوهر بيشتر تلاش مي کنند که از آن استفاده نمايند.

نشانه ششم:خاطرات بد

وقتي ازدواجي آغشته به منفيها مي شود،تنها زندگي فعلي و آتي زوج نيست که به خطر مي افتد،گذشته آنها با هم با خطر روبه رو مي شود.وقتي با زوجها مصاحبه مي کنم،اغلب درباره سابقه ازدواجشان از آنها سؤال مي کنم.به اين نتيجه رسيده ام آنهايي که درباره سابقه ازدواجشان خاطرات بد دارند،اغلب اين گذشته را دوباره نويسي مي کنند.وقتي ازآنها درباره دوران نامزدي ،مراسم عروسي و اولين سال زندگي مشترکشان مي پرسم،متوجه مي شوم آيا کارشان به طلاق مي کشد يا نه.
اغلب زوجها با اميد فراوان و انتظارات زياد با هم ازدواج مي کنند ودر ازدواجهاي خوب،زوجها به گذشته خود نظر خوب دارند.حتي اگر مراسم ازواجشان به خوبي برگزار نشده باشد ،آنها در مرور اين مراسم به جاي اشکالات به جنبه هاي مثبت آن توجه مي کنند.در رابطه با يکديگر هم اين شرايط وجود دارد.زوجهاي موفق در نگاهي به روابط گذشته خود به جنبه هاي مثبت با هم بودن توجه دارند.
اما وقتي ازدواج موفق نيست،تاريخ دوباره نويسي مي شود و اين بار حتي بدتر از گذشته تکرار مي شود .حالا زن به خاطر مي آورد که شوهرش سي دقيقه دير به مراسم ازدواج رسيد.حالا شوهر به ياد مي آورد که زنش به هنگام صرف شام در جشن عروسي مرتب با اين و آن صحبت مي کرد.اشکال ديگر اين است که ممکن است زن و شوهر تحت تأثير تألم ناشي از خاطرات گذشته،اين گذشته را به طور کامل فراموش کرده باشند.
در يک ازدواج موفق،اگر شوهر فراموش کند بر اساس قولي که داده لباسهاي زنش را از خشکشويي تحويل بگيرد،زن با خود به اين نتيجه مي رسد که مشغله هاي کاري شوهرش به قدري زياد است که به او استرس مي دهد.به اين نتيجه مي رسد که شوهرش بايد کمي بيشتر بخوابد و استراحت کند.اما همين حادثه وقتي در يک ازدواج ناموفق اتفاق مي افتد،ممکن است زن با خود به اين نتيجه برسد که شوهرش آدم ملاحظه کاري نيست،سر به هواست و توجه کافي ندارد.

پايان نزديک مي شود

وقتي ازدواج به شرايطي مي رسد که زن و شوهر گذشته را دوباره نويسي مي کنند،وقتي در شرايطي قرار مي گيرند که ذهن و چشمشان اجازه نمي دهد با هم ارتباط درست داشته باشند ،به شکست انجاميدن آن ازدواج قابل پيش بيني است.در اين زمان،زن و شوهر پيوسته در شرايط آژير قرمز حرکت مي کنند .ازدواج براي آنها يک زجر و ناراحتي مي شود.نتيجه آن مي شود که زن و شوهر هردو پس نشيني کنند و از رابطه خود فاصله بگيرند.
گاه زوجها وقتي به اين مرحله پاياني مي رسند براي مشاوره مراجعه مي کنند ممکن است در ظاهر اين گونه به نظر برسد که اشکال بزرگي درآنها وجود ندارد،آنها با هم مشاجره نمي کنند ،سخن اهانت آميز نمي گويند،رفتار کارشکنانه هم ندارند .آنها به آرامي و با فاصله درباره روابطشان حرف مي زنند،يک مشاور کم تجربه ممکن است به اين نتيجه برسد که ازدواج انها با دشواري جدي روبه رو نيست.و اين درحالي است که يکي از آنها يا هر دو نفرشان به لحاظ احساسي از روابط زناشويي کنار کشيده اند .چهار مرحله نهايي مرگ يک رابطه را خبر مي دهد:
1.مشکل ازدواج را جدي مي بينيد.
2.صحبت درباره مشکلات در ظاهر به نتيجه نمي رسد،در صدد برمي آييد که مشکل را به تنهايي حل کنيد
3.براي خود زندگي موازي درست مي کنيد.
4.احساس تنهايي از در وارد مي شود.
وقتي يک زوج به اين مرحله انتهايي مي رسد،پايان ازدواج رقم مي خورد.متلاشي شدن اين ازدواج از مدتها قبل مشهود بوده است.در مواقعي زوجها در صدد بر مي آيند از مشاوران در امور زناشويي کمک بگيرند،اما اگر اين زوجها مي توانستند از نشانه هاي خطر آگاهي داشته باشند،خيلي زودتر از بروز مشکل جلوگيري مي کردند.مي توانيد بذرهاي خطر را در موارد زير جست و جو کنيد:(1)صحبتي که زن و شوهر با هم مي کنند،(2)شکست اقدامات و صحبتهاي اصلاحي،(3)واکنشهاي فيزيولوژيکي،(4)بروز انديشه هاي منفي درباره ازدواج.
اما تا زماني که به انتها نرسيده ،هنوز وجود دارد
با آنکه ممکن است عجيب به نظر برسد،فکر مي کنم مي توان شمار بسيار زيادتري از ازدواجها را از متلاشي شدن نجات داد.حتي ازدواجي را که در شرف متلاشي شدن است،مي توان با راهنماييهاي مناسب نجات داد.متأسفانه ،اغلب ازدواجهايي که کارشان به اين مرحله مي کشدازکمکها و راهنماييهاي نامناسب برخوردار مي شوند .بسياري از مشاوران که قصد خير هم دارند به زوجها توصيه مي کنند از طريق گفت و گو اختلافات خود را از ميان بر دارند .زماني بود که من هم همين کاررا مي کردم .وقتي توانستم طلاق زوجها را پيش بيني کنم،به فکرم رسيد که مي توانم ازاين کار جلوگيري نمايم.به اين نتيجه رسيدم تنها کاري که بايد بکنم اين است که راه گفت و گو و مشاجره را به آنها بياموزم تا ميدان ازدواجشان عرصه تاخت و تازچهاراسب سوار نشود .بعد از آن ،فکر کردم که يک اقدام اصلاحي مي تواند شرايط را تغيير دهد و زن و شوهر مي توانند اختلافات خود را حل و فصل کنند.
اما مانند بسياري از متخصصان ديگر اشتباه مي کردم.بعد به اين نتيجه رسيدم که تنها در صورتي موفق مي شوم که بدانم آنچه در روابط زناشويي کار درست است کدام است .نکات مثبت ازدواجهاي موفق و با نشاط کدام است.بعد از
شانزده سال مطالعه درباره ازدواجهاي موفق، به اين نتيجه رسيدم راه نجات ازدواج اين نيست که چگونه با اختلافات خود برخورد مي کنيد،مهم اين است که وقتي با هم اختلافي نداريد و مشکلي در ميان نيست،چگونه با هم کنار مي آييد .بنابراين گرچه اصول هفتگانه من راه برخورد و حل و فصل تضاد و اختلاف را هم نشان مي دهد،ولي اساس کارم متکي بر تقويت درستي و مودتي است که در دل ازدواج وجود دارد.
منبع: هفت اصل اخلاقي براي موفقيت در ازدواج