نیروی عشق در شغل معلم
معلم می گوید، عشق را بنویس؟ دانش آموز شروع به نوشتن می کند. این کتاب پایانی ندارد . مقایسه میان کودکان، مهم ترین ضربه را می زند. آنها بهترین های زندگی خود هستند. باید آنها را بشناسیم، باور کنیم و دوستشان داشته باشیم.
سادهترین کار جوان این است که نور باشی و دشوار ترین کار جوان این است که کسی باشی که دیگران از تو می خواهند. (لئوبوسکایا)
معلمها باید از تمام نیرو و توان خود استفاده کنند تا بچهها را به خود واقعی شان نزدیک کننده اما قبل از هر اقدامی باید با خود صادق باشند.
درک احساسات کودکان
چگونه می توان کودکان را درک کرد. وقتی آنها با دهانشان صدا در می آورند، دوستشان را مسخره می کنند و یا حرف زشتی از دهانشان بیرون می آید؟ اداره کلاس در شرایط آزاد، بسیار سخت و دشوار است. آیا باید سخت گیری از خود نشان داد؟ آیا باید بی تفاوت بود؟ آیا ما باید همه چیز را فدای خلاقیت و تدریس به شیوههای نوین کنیم؟ اینها مجموعه سؤالاتی است که هر فرد با آنها مواجه است. طبیعتا ما نمی توانیم به شکل آرمانی و صرفا با رویاهایمان کلاس را اداره کنیم. آیا باید با دانش آموز خاطی برخورد کرد تا درس عبرتی برای سایرین شود؟ به نظر می رسد ما از روش های اقتدارگرانه بسیار فاصله گرفته ایم. دیگر نه والدین، نه بچهها ، نه هیچ کس دیگر آن روشهای سنتی را نمی پسندند. در اینجا لازم است موضوع را از زاویه ی دیگری مورد بررسی قرار دهیم. اول آنکه کلاس نابغه ها هرگز کلاسی مبتنی بر هرج و مرج و آشفتگی نیست. در این کلاس بچهها حق ابراز نظر دارند، معلم به همه اجازه بروز احساسات و خود واقعی اشان را میدهد. خودی که هیچ بخش آن نباید تحریف شود.بهترین شیوه کنترل خشونت، عصبانیت یا نارضایتی یک دانش آموز، ایجاد فضا و فرصت مناسب برای بروز شخصیت و خواسته های قلبی آنهاست. در مدرسه نابغه ها مقررات و قانون وجود دارد ولی چون همه در عین آزادی داشتن، مسئولیت و تعهد حضور در این محیط را می پذیرند، نهایتا نتیجه و خروجی سیستم، ایجاد فضایی مبتنی بر آرامش و نظم برای یادگیری است. دوم آنکه تجربه نشان داده اگر بچهها بدانند که کلاس مکان تعامل، توافق، یادگیری، تحول، تغییر و آموزش برای همگان است؛ اگر برای بچهها تفهیم شود که برای رضایت، یا عدم رضایت آنها راه کارهایی وجود دارد و اگر همه بتوانند احساساتشان را بروز دهند و ارزشهای مورد علاقه شان به رسمیت شناخته شود؛ در آن صورت هیچ دلیلی برای زیر سؤال بردن مشروعیت کلاس وجود ندارد. انسان ذاتا موجودی است که اگر حقوقش مورد توجه قرار نگیرد، یا ارزشهایش تخریب شود، در صدد جبران بر می آید اما اگر بداند که منافعش، حقوقش و ارزشهایش مدنظر قرار دارد، دیگر جایی برای تخریب نظم فعلی در ذهنش به وجود نخواهد آمد. به رسمیت شناختن احساسات کودکان یعنی تثبیت مقام شامخ انسان و ارزش دادن به کودکانی که فردای هر جامعهای به آنها بستگی دارد.راهکار اساسی تثبیت احساسات کودکان
۱- در کلاس، قوانین روشن، واضح و سادهای وضع کنیم و در ابتدا خودمان به آن پایبند باشیم. مثلا درختها را دوست بداریم و به آنها هر روز احترام بگذاریم. هر معلم به محض ورود کلاس می تواند به گلدان داخل کلاس یا درختهای حیاط ادای احترام کند. ۲- در کلاس درس معلم تلاش می کند تا فرصت حضور به همه دانش آموزان داده شود در این کلاس بچهها می توانند حتی از معلم انتقاد کنند. 3- معلم ها باید دانش آموزانی که در برخی از دروس ضعیف هستند را به طور ویژه مورد توجه قرار داده و استعدادهای آنها را شناخته و در راستای برطرف کردن نقاط ضعف و تقویت بیشتر استعدادهای آنها گام بردارند. ۴- بهترین روش برای بیان عقاید دانش آموزان، پرسیدن نظرات در مورد مسائل گوناگون و نوشتن آنها بر روی تخته و بحث کردن در خصوص آنهاست. ۵- معلم باید بیش از آنکه بر پاسخ های صحیح دانش آموزان توجه و تمرکز کند، به تنوع پاسخ ها، ایده های نو و بکر، خلاق بودن نظریات توجه کند. لذا بهتر است سؤالاتی عنوان شود که دانش آموزان مجبور به دادن پاسخ های بی شمار به آن باشند. ۶- اگر در کلاس بی نظمی ایجاد شود، بهتر است به صورت گروهی و توسط خود بچهها مشارکت خلاق، انضباط خلاق این مسئله را حل کنیم. ۷- بهتر است مسائل را با اشکال و تصاویر ترکیب کرده و با استفاده از یک معما یا کاریکاتور، موضوع را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. ۸- معلم باید تلاش کند که بچهها با یکدیگر صمیمی شوند و وفاداری در کلاس حرف اصلی و هدف محوری آموزش ها باشد. 9- اگر دانش آموزی نظم را بر هم می زند، نباید مستقیم با او برخورد شود. بلکه باید در فرصت مناسب و ارتباط چهره به چهره موضوع را مورد بررسی و کندوکاو قرار دهیم. همچنین با او در مورد علت رفتارش به بحث و گفتگو بنشینیم. در حقیقت مسائل را باید با بچهها از طریق گفت و گو و بحث حل کرد. ۱۰- بهترین شیوه کنترل خشونت، عصبانیت یا نارضایتی یک دانش آموز، ایجاد فضا و فرصت مناسب برای بروز شخصیت و خواسته های قلبی آنهاست. باز هم گفت و گو با شخص پرخاشگر و پیدا کردن راه حل برای مشکلات با آنها، می تواند آرامش را به محیط برگرداند.منبع: جامعهشناسی نخبهپروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}